نقدی بر فیلم «نهنگ» (The Whale) به کارگردانی دارن آرنوفسکی/ خودویرانگری با پرخوری عصبی

«نهنگ» (The Whale) یکی از فیلم‌های پرحرف و حدیث اسکار 2023 بود که همچنان حرف پیرامونش وجود دارد. پس از تماشای «نهنگ» اولین سوالی که برای طرفداران سینمای دارن آرنوفسکی ایجاد می‌شود، این است که آیا این فیلم، انتظارات را از این کارگردانِ سرشناس برآورده می‌کند. در پاسخ باید گفت برای طرفدارانی که «مرثیه‌ای برای یک رویا»، «قوی سیاه» و حتی «مادر» و «کشتی‌گیر» را دیده‌اند، «نهنگ» فیلم راضی‌کننده‌ای به شمار نمی‌رود. هرچند آنقدرها هم بد نیست که نتوان درباره‌اش حرف زد بلکه بنا به انتظاراتی که از کارگردانی مثل آرنوفسکی داریم، کمتر موجب شگفتی‌ می‌شود.

اقتباس از نمایشنامه

در جهان استعاری و پر از تمثیلِ فیلم‌های آرنوفسکی، «نهنگ» جهانِ ساده‌تری دارد. کارگردان سعی کرده  از پیچیدگی‌هایی معنایی در فیلمش پرهیز کند و فیلمی نسبتا سرراست‌تر نشان مخاطبش بدهد. از طرفی دیگر  فیلمساز با اقتباس کردن از یک نمایشنامه، ریسک بزرگی را به جان خریده است. اقتباس‌های سینمایی از نمایشنامه‌ها مثل راه رفتن بر لبه تیغ است. یا ممکن است فیلمساز را به زمین بکوبد یا ممکن است که او را از زمین بلند کند و به آسمان ببرد. البته مورد اول بیشتر مشاهده شده تا مورد دوم!

آرنوفسکی تئاتر «نهنگ» را اولین بار در سال 2012 دید و گویی از همان زمان تا ده سال بعد، پروژه ساخت این فیلم را در سر داشت. حال شاید این سوال پیش بیاید چرا ساختن فیلم سینمایی از نمایشنامه‌ها سخت است؟ مهم‌ترین دلیل به فضاسازی متن‌ در نمایشنامه‌ها و محدودیت مکانی و بسته بودن دستِ فیلمساز در انتخاب لوکیشن برمی‌گردد. «نهنگ» نیز فیلمی تک لوکیشن با چند بازیگر محدود است. ساختار تئاتری تا حدودی حفظ شده و کارگردان با درکِ درستی از نور و محیط، کمک زیادی به فضاسازی فیلم کرده است. تمام فیلم در یک آپارتمان اتفاق می‌افتد و ما در آن با چارلی، مردی فوق‌العاده چاق، افسرده و بیمار طرف هستیم که روزهای آخر عمرش را می‌گذراند. تماشاگر با بودن در خانه چارلی، تا حدودی با زندگی و شخصیت او آشنا می‌شود.

جهانِ انسان‌های خاص

اما چرا چنین نمایشنامه و شخصیتی برای آرنوفسکی جذابیت دارد؟ چون او علاقه‌ای دیوانه‌وار به پرداختن به داستان‌هایی شخصی با رویکردی تاریک و آزاردهنده دارد. در فیلم‌های او چنین رویکرد پررنگی به شخصیت‌ها وجود دارد و شاید او پس از تماشای نمایش «نهنگ» به این فکر کرده، جای خالی انسانی که از شدت افسردگی به پرخوری عصبی روی آورده، در فیلم‌هایش خالی است.

برای تحلیل و نقد «نهنگ» کار به همین سادگی نیست که همه چیز را در پرخوری دیوانه‌وار و افراطی مردی به نام چارلی خلاصه کنیم. در پسِ رنجِ چارلی و در پشتِ بیماریِ کشنده‌اش، مجموعه‌ای از روابط انسانی وجود دارد که اهمیت زیادی در فیلم دارد. همانطوری که ساموئل دی هانتر، نویسنده نمایشنامه در یکی از گفت‌وگوهایش گفته «نهنگ» در اصل داستان پدری است که سعی می‌کند با دخترش ارتباط برقرار کند و چاقی عنصری برای پیشبرد داستان است، در طول فیلم نیز این موضوع را به وضوح می‌بینیم. با این حال، اضافه وزن کشنده چارلی، به عامل مهمی در درک و شناخت شخصیت او می‌شود. شخصیتی که حالا همه چیز با چاقی منزجرکننده‌اش گره خورده است.

رو آوردن به پرخوری عصبی

زندگی چارلی تا قبل از بروز یک فاجعه تلخ، نرمال و معمول بود. اما پس از طلاق و خودکشی نزدیک‌ترین دوستش، او، خودش را به سمت خودویرانگی سوق داده است. افسردگی و پرخوری عصبی چارلی، در مدت زمان کوتاهی از او هیولایی ترکیب شده از چربی و گوشت ساخته است. کسی که حالا حتی توانِ راه رفتن هم ندارد. از خانه نمی‌تواند بیرون برود و زندگی‌اش جز خوردن وعده‌های سنگینِ غذا و گوش دادن به اخبار انتخاباتِ آمریکا، سویه جذاب دیگری ندارد.

او استاد دانشگاه است و به صورت آنلاین، چگونگی نوشتن مقاله را به شاگردان آموزش می‌دهد. برعکس ظاهر و فیزیک نامعقولِ چارلی، او از طریق صدا، دانش و اطلاعاتِ عمومی بالایش، می‌تواند حس همدلی را در انسان‌ها بیدار کند. ما با حسی از انزجار، ترحم و گاه دوست داشتن با چارلی طرف هستیم. گاهی به همان اندازه که از او دور می‌شویم به همان اندازه دوست داریم نزدیکش شویم.

اگر بخواهیم نگاهی عمیق‌تر به «نهنگ» داشته باشیم، ما وارد جهانِ کسل‌کننده فردی دورافتاده از اجتماع می‌شویم که به خاطر بدن و چربی‌های اضافه بدنش، حتی جرات روشن کردن دوربین لپتاپش را ندارد. این شاید اتفاقی برای همه آدم‌های غیرمعمولِ جامعه باشد که از سمت دیگران پس زده می‌شوند و به همین خاطر، دایره افسردگی‌‌شان تنگ‌تر و جرات‌شان برای بودن در اجتماع کمتر می‌شود.

در یکی از سکانس‌های پایانی فیلم، وقتی پیکِ رستوران، مثل همیشه غذای چارلی را می‌آورد، کمی منتظر می‌ماند تا ببیند چه کسی غذا را برمی‌دارد. او همیشه غذا را پشت در می‌گذارد، پول را از صندوق برمی‌دارد و می‌رود و این بار مکثش برای رفتن، او را با چارلی رودرو می‌کند. اما واکنش او همانند بقیه افراد است؛ نگاهی پر از انزجار به چارلی می‌اندازد و سریع دور می‌شود.

چنین واکنش‌هایی از سوی دیگران موجب می‌شود تا چارلی بیش از همیشه حسِ ناخوشایندِ دوست داشتنی نبودن و چندش بودن را داشته باشد. او مدام این حس را از مردم می‌گیرد که آنها قادر به اهمیت دادن به چیزی نیستند و دریافت همین حس، او را بیشتر در ورطه پرخوری دیوانه‌وار و افسردگی می‌کشاند.

اما چارلی در چند روز آخر عمرش، به همان اندازه که سعی دارد با دخترش ارتباط برقرار کند، به همان اندازه جسارتش برای روبه‌رو شدن با آدم‌ها و واقعیت بیشتر می‌شود. او همواره در کلاس‌های مقاله‌نویسی بر صداقت داشتن تاکید می‌کند و این بار در حرکتی انقلابی، می‌خواهد خودش باشد و از واقعیت فرار نکند. او دوربین وب‌کم‌اش را روشن می‌کند تا شاگردانش با فیزیک و چهره واقعی او آشنا شوند. هرچند که آنجا هم واکنشِ معقولِ درستی از سمت شاگردان نمی‌گیرد و آنها، چارلی را با تعجب و حالت‌هایی از تمسخر نگاه می‌کنند. اما همین که چارلی جرات رودررو شدن با واقعیت را در روزهای آخر عمرش پیدا کرده، برایش حکم رسیدن به گنجی گرانبها را دارد.

حرکتی به سوی روشنایی

حرکت انقلابیِ دیگر چارلی در لحظات پایانی عمرش، حرکتِ بدون ویلچر و واکرش به سمت دخترش است. در حالیکه دخترش در اولین ملاقاتش پس از هشت سال، از پدرش می‌خواهد تا بدون واکر به سمتش بیاید و او را در انجام این کار ناتوان می‌بیند، حالا چارلی با وجود تشدید بیماری‌اش در روزهای اخیر، این کار را انجام می‌دهد و در پایان به سمت روشنایی، نور یا به تفسیری مرگ حرکت می‌کند. جهانِ تاریک چارلی، در پایان با مرگ روشن می‌شود. زیبا اینکه او در حرکتش یکی از زیباترین خاطراتش از همراهی با خانواده‌اش را به یاد می‌آورد و با عبور از این خاطره، به استقبال مرگ می‌رود.

هرچقدر از «نهنگ» صحبت به میان آید، نباید از نقشِ برندن فریزر غافل شد. در فیلم‌های شخصیت‌محور که تمام بار فیلم بر دوش شخصیت اصلی قرار دارد، انتخاب بازیگر اهمیت دوچندانی دارد. بازی در نقشِ سختِ چارلی، کار را برای بازیگر و کارگردان سخت می‌کرد و فریزر، با درکی کاملا درست از این نقش، در بهترین حالت ممکن نقش چارلی را ایفا کرد.

او ظرافت‌های بازی در این نقش را متوجه شد و بسیاری از حالت‌هایش را از طریق میمیک چهره و حالت چشم‌ها و صورتش بیان می‌کرد. در بسیاری از صحنه‌ها ما از طریق حالت چشم‌های چارلی متوجه مهربانی بی حد و اندازه‌اش به دخترش می‌شدیم و گاهی دیگر از طریق چشم‌هایش رنج درونی او را درک می‌کردیم. او به خاطر درآوردن همین ظرافت‌ها، جایزه بهترین بازیگر مرد را از اسکار 2023 دریافت کرد.