یکی از دلایل مهم دشواری آثار جویس اشارههای مذهبی است که وی به دلیل سالها تحصیل در مدرسه دینی یسوعی به دست آورده بود. او گرچه خوشبینی خود را به توانایی کلیسا در اصلاح جامعه از دست میدهد و با تنفر و انزجار کلیسا را رها میکند و بر آن میشود که با نوشتههایش به جنگ کلیسا برود، همواره اذعان میکرد که در این مدرسه چیزهای بسیار باارزشی آموخته است که پایههای علمی او را شکل داده است.
او موفقیتهای خود را مدیون آموزشهای اولیه و روشهای تحقیق صحیح این مدرسه میدانست و معتقد بود که در این مدرسه آموخته است چیزها را به گونهای طبقهبندی کند که آسان بتوان درباره آن تحقیق و قضاوت کرد و همواره از ادب و وقار و انساندوستی معلمهایش یاد میکرد. در جریان مطالعات فلسفی با افکار «جوردانوبرونو» (Giordano Bruno) کشیش اصلاحطلب و فیلسوف قرن شانزدهم ایتالیا آشنا میشود. برونو به دنبال اختلافنظر از کلیسای کاتولیک طرد و مرتد اعلام میشود و پس از توقیف کتابهایش زندهزنده سوزانده میشود. جویس مجذوب نظریه او درباره احدیت مطلق و تجلی مادی آن در اضداد بود. شاید به این دلیل بود که او هنر خود را آشتیبخش این اضداد میشمرد.
او در «شب عزای فینگن» این اندیشه را در قالب دو شخصیت انسانی شم و شان (Shem and Shaun) به نمایش در آورد. در همین اثر در شخصیتهای بران و نولان، دو کتاب فروش دوبلینی، یک «جوردانوبرونو»ی جدید خلق میکند و بدین طریق از او که تا آن زمان یک روحانی مرتد و خیانتکار تلقی میشد تجلیل میکند. او به همراه تعلیمات دینی، با فلسفه و ادبیات یونان باستان و قرون وسطی، نمایش، اسطورهشناسی، خرافهشناسی، تاریخ، موسیقی و زبان لاتین که پایهای شد برای آموختن چندین زبان اروپایی آشنا شد. آثار او مملو است از دیدگاههای فلسفی و اساطیری و اشارههای دینی و نمادهای اسطورهای و خرافی ناشی از چیزی که «کارل گوستاو یونک» سالها بعد آن را ناخودآگاه جمعی انسان نامید. شالوده ادبیات جویس مبتنی است بر نوعی تجلی به نام «اپیفانی» که در نمایشنامههای یونان قدیم به لحظهای اطلاق میشد که یکی از خدایان در صحنه ظاهر میشود و نظم را برقرار میکند.
در سنت مذهبی مسیحیت، جشن اپیفانی به مناسبت تجلی الوهیت مسیح بر موبدان برگزار میشود. جویس خودش به جای این واژه، از لفظ یونانی مرتبطی به نام «اپی کلسیس» (epiklesis) استفاده کرده است که در کلیسای شرق بر استرحام از روحالقدس دلالت دارد. به این ترتیب که از روحالقدس خواسته میشود که فطیر و شراب مقدس را به جسم و خون مسیح تبدیل کند. جویس این اصطلاح را به شیوهای خاص و مرتبط با معنای مذهبی آن به کار میبرد و مقصود او عبارت است از تجلی روحی ناگهانی ناشی از ابتذال گفتار و کردار یا جنبههای به یاد ماندنی خود ذهن. او در این باره به برادرش مینویسد: «اسرار مراسم عشاء ربانی شبیه به چیزی است که من میخواهم انجام دهم و نان روزانه را به چیزی تبدیل کنم که زندگی هنری لایزالی از آن خویش داشته باشد و به مردم به خاطر اعتلای فکری و اخلاقی و معنویشان نوعی لذت عقلی یا شادی روحی بدهد.»
مجموعه داستانهای کوتاه دوبلینیها با مرگ آغاز میشود و همچون دایرهای پس از سپری کردن دورههای زندگی از کودکی تا پیری، با مرگ پایان مییابد. «خواهران» ماجرای پسربچهای است که متوجه میشود کشیش فلجی که معلم خصوصیاش بوده است مرده. در طول داستان اشاراتی وجود دارد که نشان میدهد گویا بین پسرک و آن کشیش رابطه ناپسندی وجود داشته است. خواهران کشیش میگویند که چند روز قبل وقتی جام مقدس از دست برادرشان میافتد و میشکند میدانستند که واقعه ناگواری در شرف وقوع است. پسرک دعا میکند که گناه شمعونیاش آمرزیده شود. شمعونی (Simony) یعنی استفاده تجاری از امور مذهبی. وجه تسمیه این اصطلاح به شخصی به نام شمعون مربوط است که از دیدن آیات و قوات عظیمه حواریون مسیح به حیرت میافتد، مبلغی پیش ایشان میآورد و میگوید: «مرا نیز این قدرت دهید که به هرکس دست گذارم روحالقدس را بیابد.» پتروس به او میگوید: «زرت با تو هلاک باد چون که پنداشتی عطای خدا به زر حاصل شود.» این کشیش به طعنه، معنوی (Rosicrucian) خوانده میشود. این واژه دلالت دارد به پیروی از فرقه عرفانی شخصی به نام پدر «کریستین روزنکروتز» یکی از شخصیتهای افسانهای قرن پانزدهم.
درباره او گفتهاند که در یکی از زیارتهایش به حکمت پنهانی شرق دست یافته است. پسرک داستان «مواجهه» کمی قبل از تعطیلات تابستان تصمیم میگیرد یک روز به جای رفتن به مدرسه برای ماجراجویی و تفریح به کبوترخان برود. او نه تنها به هدف خود نمیرسد، بلکه در راه با پیرمرد ولگرد دیوانه و شاید منحرفی رویارو میشود که این مواجهه پسر بچه را به ضعفهای شخصیتی خود که همانا نگاه حقارتبار به دوستش است که همواره او را در سختیها دستگیر بوده است. تعطیلات تابستان اشاره دارد به سوره 21 از انجیل لوقا آیههای 29 تا 31: «به درخت انجیر یا هر درخت دیگری نگاه کن. وقتی برگهای آن درمیآید، بی آنکه کسی به شما چیزی بگوید متوجه میشوید که تابستان نزدیک است. به همین ترتیب وقتی حوادثی که من توصیف کردم اتفاق بیفتد باید مطمئن شوید که پادشاهی خدا نزدیک است.» پیام اصلی داستان یعنی تحقیر کردن در تعالیم مسیحی بسیار مذموم است. در عهد عتیق آمده است که خداوند دختر سائول را به خاطر تحقیر کردن حضرت داوود و توبه نکردن عقیم میکند. در ضمن، کبوتر در مسیحیت از احترام والایی برخوردار است. در انجیل متی آمده است که وقتی مسیح پس از غسل تعمید از آب بیرون آمد، آسمان شکافت و روح خدا به شکل کبوتر فرود آمد.
همچنین در بخش دیگری از انجیل یوحنا میخوانیم: «سپس یوحنا گفت که روحالقدس را دیده است که به شکل کبوتر از آسمان فرود آمد و بر شانه مسیح نشست.» در این داستان میخوانیم که کاتولیکها پروتستانها را به سخره «قنداقی» خطاب میکنند. در انجیل لوقا حضرت مسیح در نوزادی در قنداق توصیف شده است که کاتولیکها این بخش انجیل را قبول ندارند. داستان «عربی» حکایت پسر نوجوانی است که دل در گرو عشق خواهر دوستش دارد. روزی دختر که به دلیل شرکت در مراسم عبادی نمیتواند به بازار برود از او میخواهد که به جای او برود. پسر میگوید که اگر برود هدیهای برای او میخرد ولی وقتی به بازار میرسد از زرق و برق آن و شنیدن گفتوگویی مبتذل سرخورده میشود و هدیهای نمیخرد. در این داستان به دو کتاب اشاره میشود که یکی درباره ملکهای است که نام وی در تاریخ هم به عنوان قدیس و هم روسپی شهرت دارد.
کتاب دیگر درباره تاملات و آمال پارسایانه قبل و بعد از عشاء ربانی است. «ایولین» زندگی دختر نوجوانی به همین نام است که مادرش را از دست داده و گرچه با پدر تندخوی خود زندگی سختی را میگذراند، توان فرار کردن با معشوق خود را ندارد. او هر روز چاپ رنگی وعدههای مارگارت ماری آلاکوک را گردگیری میکند ولی نمیداند که او راهبهای است که پس از تحمل سالها رنج بیماری به جمع راهبان پرستار میپیوندد و عیسی مسیح بر او ظاهر میشود و به او وعده میدهد کسانی که به قلب مقدس ایمان آورند و تصویر آن را در خانه نگه دارند و در اولین جمعه ماه به کلیسا بروند آمرزیده خواهند شد. گرچه کسی حرفهای او را باور نمیکند، دویست سال بعد در 1864 کلیسای کاتولیک به حقانیت او پی میبرد و او را در زمره قدیسان قرار میدهد. «گِل» داستان پیر دختری است که برای جشن هالووین به منزل برادرهایش رفته و در آنجا طی مراسم فالگیری که کتاب دعا و آب و انگشتر در ظرف درداری قرار داده میشود تا سرنوشت هر شخص را تعیین کند، در نتیجه شوخی بچهها در ظرفی گِل قرار داده میشود و نصیب او میشود که نشان میدهد چیزی جز مرگ در انتظار او نیست. هالووین که ابتدا جشن ساحران بود، پس از ظهور مسیحیت به شب قدیسان تغییر نام داد. ماریا به رغم قرار گرفتن در زمره مصلحان مشمول دعای مسیح، به ساحره نیز شباهت دارد زیرا وقتی میخندد نوک بینیاش به نوک چانهاش میرسد. او به آشتیدهنده و برقرارکننده صلح معروف است که اشارهای دارد به این گفته عیسی مسیح: «خوشا به حال صلح کنندگان زیرا ایشان پسران خدا خوانده خواهند شد.» روز نزول روحالقدس بر فرستادگان عیسی مسیح هفتمین یکشنبه بعد از عید پاک است و روز بعد از آن تعطیل رسمی است. «رحمت» داستان مرد شرافتمندی است که در حالت مستی از پلکان میخانه به داخل دستشویی سقوط کرده و دوستانش از جمله یک نزولخوار و مامور اجرا و کشیشی از تبار خود برای جلب رضایت همسرش میخواهند که او از راه اعتراف و اعتکاف در کلیسا توبه کند و دست از شرابخواری بردارد. کشیش آیههایی از انجیل را بیآنکه خود معنای آن را بداند برای هدایت او نقل میکند، در حالی که آن آیهها در تایید سخاوت و شرافت آن مرد و محکومیت پولپرستی و مالاندوزی کشیش و دوستانش است. عنوان داستان در مقابل واژه grace گذاشته شده است و از دیدگاه دیانت کاتولیک آن زندگی ابدی است که خداوند به انسان ارزانی داشته و موهبتی الهی است که انسان را از زندگی جاودانی برخوردار میکند. آنها در کلیسا به شکل پنج گنجفه (خاج) مینشینند که نماد زخمهای حضرت عیسی مسیح در شفاعت گناهان انسان است. سپس شمع در دست با خدا تجدید پیمان میکنند که اشارهای است به رسم کاتولیکها که در هنگام غسل تعمید فرزند خود به پروردگار قولهایی میدهند و کودکان در بزرگسالی باید آن وعدهها را تجدید کنند. در جایی به احضار ارواح حضرت مریم و سن جوزف در سال 1879 در کلیسای مکهال اشاره میشود که با تصویرهای حاصل از یک فانوس جادویی انجام شده است و پروتستانها آن را خرافهپرستی و حقهبازی تلقی میکنند. داستان با تفسیر آیات 8 و 9 از باب 16 انجیل به پایان میرسد: «زیرا مردم این دنیا در مناسبات با همنوعان خود از ایمانداران زیرکترند. پس به شما میگویم که مال دنیا را برای به دست آوردن دوستان مصرف کنید تا وقتی پولتان به آخر میرسد شما را در خانههای جاودانی بپذیرند.» «مردگان» داستان مرد میانسال روشنفکری است به نام گابریل که در جشن کریسمس خاله خود متوجه میشود که همسرش در جوانی مردی به نام مایکل را دوست داشته که به خاطر او مرده است. این موضوع، زندگی او را زیر سوال میبرد و احساس میکند لازم است نگاه خود را به زندگی تغییر دهد. اشارات دینی بسیاری در این داستان وجود دارد. علاوه بر جشن کریسمس که موضوعی مذهبی است، اسامی داستان اولین اشارات مذهبی به شمار میآید. گابریل و مایکل تلفظ انگلیسی جبرییل و میکاییل هستند و با توجه به اشراف کامل جویس به مباحث دینی، ارتباط این دو اسم با ملائکه مقرب مشهود است. هم در سنت یهودیت و هم در سنت مسیحیت، جبرییل که مظهر آتش است، شاهزاده آتش نامیده میشود و با طلا پیوند دارد. میکاییل که مظهر آب است شاهزاده برف خوانده میشود و با نقره پیوند دارد. اما در مرتبه فرشتگی، مقام میکاییل از جبرییل بالاتر است. میکاییل را معمولا شمشیر به دست بر بالای اژدهایی که میخواهد بکشد تصویر میکنند. در مکاشفه یوحنا (12/7–9) چنین آمده است: «و در آسمان جنگ شد. میکاییل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند. ولی غلبه نیافتند بلکه جای ایشان دیگر در آسمان یافت نشد و اژدهای بزرگ انداخته شد یعنی آن مار قدیمی که به ابلیس و شیطان مسمی است که تمام ربع مسکون را میفریبد.» در قرآن مجید فقط در سوره بقره بدین شکل به میکاییل اشاره شده است: «کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان و جبرییل و میکاییل باشد کافر است و خداوند دشمن کافران است.»
جبرییل و میکاییل اولین فرشتگانی هستند که به آدم سجده کردند و خلقت میکاییل از نور محض است. شبستری در اعلام القرآن مینویسد: «میکاییل از جمله فرشتگانی است که سینه پیامبر را پیش از لیلهالمعراج منشرح ساخت. او فرشتهای است که در جنگ بدر به یاری مسلمانان شتافت و از جانب خداوند برای ارزاق خلایق با جبرییل همراهی میکرد.» میکاییل فرشته جنگجوی روز قیامت است و در هنرهای تجسمی به این صورت نمایانده میشود که ترازویی در دست دارد و به نامه اعمال بندگان خدا رسیدگی میکند. وظیفه اصلیاش این است که جانها را در روز قیامت به داوری فرا خواند. نقش مایکل در داستان هم همین است. گرچه خاطرهای بیش نیست، گابریل را به داوری درباره خود فرا میخواند. در واقعیت این داوری ایهامی وجود ندارد، ایهام در ماهیت این داوری است. وظیفه دیگر میکاییل همین است که جان مومنان را در هنگام مرگ نجات دهد. از آنجا که حکم گابریل واضح نیست و به شکل تجلی است، معلوم نیست که مایکل به کدامیک از وظایف خود عمل میکند. آیا گابریل را پس از مرگ داوری میکند یا به هنگام مرگ به او فرصت زندگی بیشتر میدهد که البته دومی محتملتر است. نقش جبرییل مخالف نقش میکاییل است. او فرشته پیامآوری است که با رحمانیت خدا پیوند دارد. جبرییل فرشتهای است که در عهد عتیق بر دانیال نبی نازل میشود و دو رویای بزرگ رستگاری، از جمله آخر الزمان را تعبیر میکند. این گفته او به دانیال که «ای پسر انسان، بدان که این رویای آخرالزمان است.» ممکن است در این داستان مصداق داشته باشد. جبرییل در عهد جدید فرشته بشارتدهنده مریم عذرا و همسر زکریای نبی است. رویای زکریا اهمیت خاصی دارد. جبرییل برای مردی پیر و عقیم با همسری نازا نوید زندگی تازه میدهد. این تصویر نمادین به نظر میرسد که دال بر تجدید حیات گابریل باشد. با وجود اینکه جبرییل با طلا پیوند دارد، مرتبه فرشتگی میکاییل که با نقره پیوند دارد بالاتر است. مرتبه اجتماعی گابریل تحصیلکرده از مایکل کارگر بالاتر است. اما گرتا مایکل مرده را بیشتر از گابریل زنده دوست دارد. این تناقض در کل داستان مشهود است و جویس هم با وجود اینکه ایمانش را به کارآمدی کلیسای کاتولیک از دست داده است، اشارات مذهبی را در آثارش از نظر دور نمیکند.
مترجم و مدرس زبان انگلیسی
تالیفات:
– زندگی جیمز جویس، نشر مرکز، 1375
– برخورد فرهنگها، نوشته برنارد لوییس، نشر مرکز 1380
– مادر و شش داستان کوتاه از جیمز جویس، انتشارات نظری، 1395
– سخنرانیهایی درباره ایرانشناسی، برنارد لوییس، انتشارات مولی، زیر چاپ
– پلورالیسم در اسلام، عبدالعزیز ساچدینا، سفارش وزارت ارشاد، 1383 توقف چاپ
– مردگان، جیمز جویس، آماده چاپ
– مقاله خشونت با وساطت سازمانی، روزنامه اعتماد، تابستان 1396
– مقاله جیمز جویس: نویسندهای بزرگ و دیرآشنا، روزنامه قدس، 1379
– مقاله: شکست شرافتمندانه را از دانشآموزان دریغ نکنید، روزنامه اطلاعات، 1395
– مقاله معنای موسیقیایی، کتاب سال شیدا 6 و 7، 1383
منبع اعتماد