نویسنده برنده نوبل از اهمیت ادبیات در عصر اینترنت و گوشی‌های هوشمند می‌گوید/ «ادبیات» ناجی دنیای پیچیده آینده

خواندن رمان مثل یک ورزش برای سؤالاتی از قبیل «چرا باید رمان بخوانیم؟»، «ادبیات چه کمکی به ما در زندگی می‌کند؟» یا «مگر ادبیات می‌تواند دنیای بهتری برای آدم‌ها رقم بزند؟» جزو چالش‌برانگیزترین و کلیشه‌ای‌ترین سؤالاتی است که معمولاً بین عموم مردم و افراد خوره کتاب وجود دارد.

از دید بسیاری از مردم، خواندن رمان و ادبیات هیچ کمکی به آدم‌ها نمی‌کند و آنها معتقدند صرفاً برخی این کتاب‌ها را برای اتلاف وقت می‌خوانند. برای کسانی که از دور نظاره‌گر داستان‌ها، رمان‌ها و کتاب‌ها هستند، ادبیات کمکی به آدم‌ها در زندگی واقعی‌شان نمی‌کند ولی کسانی که با رمان‌ها زندگی می‌کنند، به معجزه ادبیات و کتاب‌ها در زندگی‌شان واقف هستند.
در میان نویسندگان سرشناس، خیلی‌ها دلایل متقن و منطقی زیادی برای نشان دادن اهمیت ادبیات در زندگی روزمره مردم آورده‌اند که از میان آنها صحبت‌های نویسنده برنده جایزه نوبل، «ماریو بارگاس یوسا» از چند جهت حائز اهمیت است.
 ادبیات سرگرمی نیست
او از اینکه مردم به ادبیات به چشم سرگرمی یا فعالیتی تجملی نگاه کنند، انتقاد می‌کند و برای رد آن دلایل زیادی می‌آورد. برای یوسا تأسف‌برانگیز است که هر روز جمعیت آدم‌های کتابخوان کمتر و کمتر می‌شود و کتابخوانی دیگر ارج و قرب گذشته را ندارد. او برای این موضوع تفاوتی میان کشور‌های پیشرفته و در حال توسعه قائل نمی‌شود. ظهور و بروز اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مثل موجی شده که تمام جوامع را درمی‌نوردد و آدم‌ها را از کتاب، کاغذ، قلم و خودکار دورتر می‌کند.
از نظر یوسا، مردمی که کتاب نمی‌خوانند علاوه بر اینکه لذتی شیرین و ناب را از دست می‌دهند، از کنار یکی از اساسی‌ترین و ضروری‌ترین فعالیت‌های ذهن‌شان عبور می‌کنند. ادبیات از آغاز تا امروز به عنوان فصل مشترک تجربه آدم‌ها همیشه برقرار و جاری و ساری بوده است و آدم‌ها از طریق آن توانسته‌اند همدیگر را بهتر و کامل‌تر شناسایی کنند.
این شناخت و پیوند زدن آدم‌ها از طریق ادبیات، برای جوامع انسانی بسیار وحدت‌بخش است. زندگی در پرتو ادبیات بهتر شناخته و زیسته می‌شود و هیچ علم دیگری مثل ادبیات قادر به این کار نیست. خوانندگان رمان‌ها و داستان‌ها از طریق متونی که از قرن‌ها پیش به دست آنها رسیده با گذشته پیوند برقرار می‌کنند و احساسی مشترک با گذشتگان می‌سازند. این تجربه جمعی و این نامیرایی یکی از مهم‌ترین دستاورد‌های ادبیات در تمام جهان به حساب می‌آید.

 اهمیت تفاوت‌های قومی و فرهنگی
همچنین یکی از اثرات سودمند ادبیات در سطح زبان اتفاق می‌افتد. از دید یوسا جامعه‌ای که ادبیات مکتوب ندارد، همچون جامعه‌ای کر و لال، دچار زبان‌پریشی می‌شود و به خاطر زبان خام و ناپخته‌اش، مشکلات عظیمی در برقراری ارتباط خواهد داشت، درست مثل آدمی که نمی‌خواند یا کم می‌خواند، چنین شخصی حرف بسیار می‌زند ولی اندک می‌گوید.
از طریق ادبیات آدم‌ها متوجه تفاوت‌های قومی و فرهنگی‌شان می‌شوند و آن را نشانه‌ای از غنای میراث آدمی به حساب می‌آورند و درک می‌کنند تفاوت‌ها تجلی قدرت آفرینش چندوجهی آدم‌هاست. در دنیایی که به دنبال جهانی‌سازی و شبیه‌سازی آدم‌هاست، فهم این تفاوت‌ها اهمیت زیادی دارد. مردم از طریق ادبیات می‌فهمند این تفاوت‌ها به هیچ عنوان چیز بدی نیست و باید برای حفظ آن تلاش کرد.
خواندن رمان مثل یک ورزش برای ذهن می‌ماند و باعث تقویت و پویایی مغز می‌شود. ادبیات عامل مهمی در پرورش قدرت تفکر و تخیل ذهن است و افراد کتابخوان، ذهنی پویا و پرورش‌یافته برای تفکر دارند. بسیاری از آدم‌ها سخن درست و پرمغز گفتن را از ادبیات، به ویژه ادبیات خوب می‌آموزند و تقریباً هیچ علم دیگری نمی‌تواند در غنا بخشیدن به زبان مردم جای ادبیات را بگیرد.
نکته این است که هیچ کدام از رسانه‌های دیداری و شنیداری در این زمینه‌ها نمی‌توانند جای ادبیات را بگیرند. در این رسانه‌ها تصویر و صدا جایگاه اصلی را دارد و کلام در اولویت بعدی قرار می‌گیرد. از تمام اینها بدتر اینکه گسترش اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، آدم‌ها را دچار نوع دیگری از رسانه کرده است که کمتر نشانی از کلام در آنها می‌توان دید.
اساس شبکه‌های اجتماعی بر تصویر استوار است و کلام کمترین سهم را دارد. فعالیت طولانی‌مدت و روزمره در این شبکه‌ها، ذهن را خسته و فعالیتش را یکنواخت می‌کند و پویایی را از آن می‌گیرد. گسترش شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های تصویری آدم‌ها را هر روز از کلام و ادبیات دورتر می‌کند و اجازه عمیق شدن به آنها نمی‌دهد. آدم‌ها در چنین دنیایی هر روز سطحی‌تر و ناآگاه‌تر می‌شوند و خطراتی مثل تعصب‌گرایی، تفرقه‌انگیزی و نژادپرستی چنین دنیایی را تهدید می‌کند.

 تجربه کردن حس‌بی‌نظیر بی‌زمانی و بی‌مکانی
یوسا توضیح می‌دهد: «ادبیات خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است. زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند، خرسند نیستند. انسان به ادبیات پناه می‌آورد تا ناشادمان و ناکامل نباشد.» آدم‌ها با رمان‌ها دنیا‌های نزیسته دیگری را زندگی می‌کنند و از طریق ادبیات به جغرافیا و زمان‌های دیگری می‌روند. این بی‌مکانی و بی‌زمانی یکی از شورانگیزترین بخش‌های کتاب‌های ادبی است.
با خواندن رمان‌ها، توهم ادبی ما را به نقطه‌ای دیگر پرتاب می‌کند و به جایی فراتر از تاریخ می‌برد و در لحظاتی که در حال رؤیابافی و زندگی با کلمات کتابی هستیم، از قید و بند‌های زندگی روزمره رها می‌شویم. تازه وقتی کتاب را می‌بندیم و دنیای قصه را ترک می‌کنیم و به زندگی واقعی برمی‌گردیم، متوجه تفاوت‌های آن زندگی باشکوه درون کتاب و زندگی معمول روزمره می‌شویم.
قدرت تخیل و نوآوری‌های نویسندگان، خوانندگان را با جنبه‌های تازه و ناشناخته زندگی آشنا می‌کند. خوانندگان رمان‌ها و داستان‌ها، چشم و گوش‌تیزتری برای پی بردن به مسائل مهم زندگی دارند و وجودشان از طریق کتاب‌ها برای فهم ناشناخته‌ها پر شده است.
حتی دروغ‌ها و اتفاقات ناخوشایند در ادبیات، محملی سودمند برای شناخت پنهان‌ترین واقعیت‌های انسانی هستند. بازتاب تصاویر آدم‌ها در ادبیات همیشه خوب و خوش و زیبا نیست و گاهی تصاویری هیولاوار از آدم‌ها در داستان‌ها می‌بینیم. این زشتی‌ها، ناخوشی‌ها و پلیدی‌ها بخشی از وجود نهفته انسان‌هاست و چقدر خوب که آدم‌ها از طریق کتاب و ادبیات قادر به درکش می‌شوند.

 عمل‌گرایی یعنی خواندن
یوسا همچون دیگر نویسندگان دغدغه‌مند، نگران آینده بشری و ادبیات است. توسعه بیش از حد جوامع و تسلیم شدن در مقابل تکنولوژی و رسانه‌ها، آدم‌ها را هر روز از کتاب دورتر می‌کند. در دنیای پر از مانیتور و گوشی هوشمند، کتاب‌ها در حکم کالایی عتیقه به حساب می‌آیند که تنها اقلیتی آن را می‌خرند و می‌خوانند.
در دنیای آینده به رغم بالا رفتن رفاه و وجود دستاورد‌های علمی، باجهانی بی‌روح و نامتمدن روبه‌رو خواهیم بود؛ دنیایی که خواندن در آن کمترین جا را داشته باشد که به واقع ترسناک می‌نماید. در دنیای بدون ادبیات، احساسات آدمی کمترین اهمیت را دارد و با مشتی آدم‌های کوکی سروکار داریم که توان عمیق شدن روی مسائل را ندارند.
چنین دنیایی به آدم‌های عمل‌گرا نیاز دارد. آدم‌های عمل‌گرا در دنیای تکنولوژی‌زده امروز، کسانی هستند که اراده کمتر استفاده کردن از گوشی‌های هوشمند را دارند و همچنان به کتاب خواندن اهمیت ویژه‌ای می‌دهند. جهان پیچیده آینده را ادبیات نجات خواهد داد، به شرطی که آدم‌هایش همچنان اشتیاقی برای خواندن و شوری برای دانستن داشته باشند.