محمد رحمانیان، این شبها توانسته نام بهرام بیضایی را در تئاتر شهر با به روی صحنهبردن یکی از مهمترین نمایشنامههای او -مجلس ضربتزدن- طنینانداز کند؛ نمایشی که روایتی نامتعارف از ضربتخوردن حضرت علی (ع) و سیمایی متفاوت از یک روشنفکر ارائه میکند. با رحمانیان دراینباره گفتوگو کردیم.
*در نمایشنامه «مجلس ضربتزدن» بهرام بیضایی، نویسنده یک مرد است. درحالیکه نقش نویسنده را در نمایش شما مهتاب نصیرپور بازی میکند. دلیل این تغییر چه بود؟
ابتدا قرار بود این نقش را آقای علی عمرانی بازی کند، همانطورکه در نمایشنامهخوانیای که دو سال پیش داشتیم آقای عمرانی نقش نویسنده را میخواندند. منتها به دلیل مشکلاتی، نتوانستیم این بار با ایشان همکاری کنیم و من برای این نقش به یکی، دو نفر دیگر هم فکر کرده بودم؛ که همکاری با آنها هم میسر نشد. چیزی که برایم درباره این نقش اهمیت داشت، این بود که بازیگر این نقش میانهسال باشد، چاق نباشد و بتواند دیالوگهای یک روشنفکر را بگوید. وقتی همکاری با بازیگرانی که مدنظرم بودند میسر نشد، با آقای بیضایی تماس گرفتم و مشکلات را شرح دادم و گفتم بازیگری با این مشخصات پیدا نکردم و اگر اجازه بدهید نقش را به مهتاب نصیرپور بسپارم، که ایشان هم موافقت کردند. البته جز یکی، دو جمله، هیچ جای نمایشنامه اشارهای به جنسیت شخصیت نداشت. بیضایی از پیشنهادم استقبال کرد و به من اجازه داد شخصیت نویسنده را به یک بازیگر زن بسپارم و این شد که نقش نویسنده را هماکنون مهتاب نصیرپور بازی میکند.
*پیشتر در صحبتهایتان تأکید کردید که عین متن بیضایی را روی صحنه بردهاید. آیا نمایشنامه را بهروز نکردید؟ چون در نمایش اشاراتی به مفاسد اقتصادی این سالها هم هست… .
من هیچ تغییری در متن ندادم و بهروزرسانی من در این حد بوده که رقم «چهار میلیارد» اختلاس مقام دولتی را به «۴٠ میلیارد» تبدیل کردم چون دیدم با توجه به اینکه این نمایش در سالهای دهه ٧٠ نوشته شده، امروز «چهار میلیارد اختلاس» مختص کارمندان جزء است و نه مدیران! و با توجه به رقم اختلاس سه هزارمیلیاردی، همین ۴٠ میلیارد هم هیچ است! متن بیضایی به سودجویی، خرابکردن جنگلها و بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی روز اشاره دارد و من بهروزرسانیای در این زمینهها نداشتهام.
*نقش ابنملجم را به فردی خارج از گروهتان (امیر جعفری) سپردهاید، درحالیکه در گروه خودتان بازیگرانی مثل علی عمرانی و افشین هاشمی دارید. دلیل این انتخاب چه بود؟
برای انتخاب یک بازیگر برای یک نقش، خصوصیات فیزیکی و اندام و چهره و قدرت بازیگری و… همه باید دست به دست هم بدهند. البته این به آن معنا نیست که نشود از بازیگری مثل افشین هاشمی استفاده کرد. منتها هیبتی را که من در نقش ابنملجم دیدم، در امیر جعفری وجود داشت. اولین انتخابم برای این نقش امیر جعفری بود و خوشبختانه ایشان پذیرفتند.
*میتوانستید این نمایش را با گروه کمتری از بازیگران روی صحنه ببرید. دلیل اینکه ترجیح دادید صحنههای نمایش شلوغ باشند، چه بود؟
آقای بیضایی در این نمایشنامه، ١٢ صحنهیار نوشتند و من هم با همان تعداد شروع کردم ولی به دلیل عمق و گستردگی سالنی مثل سالن اصلی تئاتر شهر، آن ١٢ نفر کافی نبودند و شاید این تعداد برای سالنهای کمعمقتری مثل چهارسو یا مولوی در نظر گرفته شده بود. آن ١٢ نفر تعدادشان سه برابر شد تا بتوانیم صحنه تالار اصلی را پر کنیم. بااینحال همین الان هم فکر میکنم برای صحنه آخر سه، چهار نفر کم داریم. در صحنه آخر سکوی مربوط به خیاطها خالی است و به نظرم این اشکال دارد.
*با توجه به اینکه نمایشنامه «مجلس ضربتزدن» اشاراتی به قتلهای زنجیرهای دارد، در این مورد نمایش شما با مشکلی مواجه نشد؟
خوشبختانه تا امروز (سهشنبه) ٩ اجرا روی صحنه بردهایم و هیچ مشکلی پیش نیامده. البته اینکه بعدش چه میشود را نمیدانم. ٣٠ اجرا قرار است روی صحنه ببریم و اصلا از آینده خبر ندارم. مرکز هنرهای نمایشی متن را خوانده بود و اجرا را هم دید و با آن موافقت کرد.
*از سمت مرکز هنرهای نمایشی بودجه کمکی هم دارید؟
قرار بر این بود که با مرکز قرارداد بنویسیم، منتها زمانی که بلیتفروشی شروع شد، دیدیم بلیتهایی که مردم میخرند، ما را از کمک مرکز هنرهای نمایشی بینیاز میکند. مسلما همین که مرکز، سالن را در اختیار ما گذاشت و شرایطی ایجاد کرد که ما راحت کار کنیم، کمک به ما بوده. با برآوردی که ما داشتهایم، حدود ٩٠ درصد دستمزد بازیگران و گروه، با فروش گیشه تأمین میشود که امیدوارم شرایط فروشمان طوری باشد که تمام هزینهها با فروش گیشه تأمین شود و ما یک ریال هم از مرکز کمک نگیریم و مرکز با بودجهاش به کارهای جوانترها کمک کند.
*نمایش «روز حسین» شما چند سال قبل با تعصب عدهای مواجه شد و توقیف نمایش را رقم زد. در نمایش «مجلس ضربتزدن» نیز ما شاهد مشکلات نویسنده برای روایت زندگی یک امام هستیم. فکر میکنید، این چنین وضعیتی تا کی و کجا ادامه خواهد داشت؟
بهخاطر همین جریانات، اساسا بعد از «روز حسین» تصمیم گرفتم هرگز هیچ نمایشنامهای درباره تاریخ، مذهب و اسطوره ننویسم؛ چون همیشه عدهای نشستهاند تا غلط بگیرند و کارشان هم نقد ما نیست، تعطیلکردن کار ماست. دیگر هیچکدام از نمایشنامههای خودم را در این ارتباط روی صحنه نمیبرم. نمایشنامهای درباره حضرت زینب نوشتم با عنوان «درخت» که آن را هم هرگز اجرا نمیکنم. دیگر نمیخواهم در این فضا بنویسم و اگر نمایشنامهای هم در این حالوهوا روی صحنه ببرم، امثال «روز واقعه» و «مجلس ضربتزدن» خواهد بود. اما درباره سؤال شما باید بگویم همانطورکه آقای بیضایی در متن «مجلس ضربتزدن» اشاره کردهاند، بالاخره اوضاع تغییر میکند؛ بهخاطر تلاش هنرمندان و روشنفکرانی که در این زمینه کار میکنند، به خاطر امثال درویش و بیضایی. سالها پیش پدران ما که بسیار متدینتر از ما بودند، در تعزیه و پردهخوانی چهره اولیا را نشان میدادند و آن زمان علما با این موضوع کنار آمده بودند. اینکه امروز نمیتوانیم چهره اولیا را نشان دهیم، جای تعجب دارد. البته من در نمایش «پل» سعی کردم این اتفاق بیفتد، از طریق بیگانهسازی و فاصلهگذاری موفق هم بودم اما خب با تغییر مدیران شرایط تغییر کرد.
*چند سالی است که با توجه به اجراهای متوالی شما، برخی به پرکاریتان اشاره دارند و حتی آن را مورد نقد قرار دادهاند. پاسخ شما چیست؟
واقعا اینطور نیست. کارگردانی که از ٣٠ سال کار حرفهایاش، ١۵ سال ممنوعالکار بوده، چطور اگر حالا دو نمایش متوالی روی صحنه میبرد، پرکار به حساب میآید؟! در این سالها چند دوره ممنوعالکاری پشت سر گذاشتهام. آخرینش از ٨٧ تا ٩٢ بود که یک کار هم روی صحنه نبردم. از ۶٧ تا ٧۶ و از ۶١ تا ۶٣ هم دو دوره ممنوعالکاری دیگر داشتم و حالا نمایشنامههایی که قبلا نوشته بودم را روی صحنه میبرم و این شاید جبران سالهایی باشد که برای اجرا ممنوعیت داشتم.
*متنهای جدیدتان را اجرا نمیکنید؟
من دائما در حال نوشتنم اما هرچه در این سالها اجرا کردم، مال قبل بوده، مثلا متن موسیقی-نمایشها مال قبلتر است. بخشهایی از آنها مختص نمایشنامه «این فصل را با من بخوان» بود، بخشی دیگر هم مختص موسیقی-روایت «لیلا» که پیش از دوره ممنوعالکاریام یک شب اجرا شد، با آهنگسازی علیرضا افکاری و با ترانههای روزبه بمانی. این نمایش فقط یک شب روی صحنه بود، به این خاطر که من بعد از «مانیفست چو» دیگر محبوب مدیران دولتی نبودم. «عاشقیت» هم (که این روزها در حال تمرینش هستیم) پیشتر نوشته بودم که قرار بود بعد از «در روزهای آخر اسفند» روی صحنه رود که نشد و احتمالا از ٢۵ تیر تا پنجم مرداد در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میرود. موضوع این نمایش درباره تاریخ ترانهنویسی در ایران است و داستان آن در سال ١٣٨٨ اتفاق میافتد. بازیگرانش هومن برقنورد، بهنوش طباطبایی، اشکان خطیبی و رضا یزدانی هستند. موسیقی اثر هم حاصل همکاری علیرضا افکاری و رضا یزدانی است و ترانههایی که در این نمایش شنیده میشوند، کار چند ترانهسراست. از جمله ترانههای این نمایش، شعر «خونه بهار کدوموره» مرحوم عمران صلاحی است بهعلاوه ترانههایی از مهدی ایوبی، زهرا محقق و… که این ترانهها تابهحال شنیده نشدهاند و برای این کار تنظیم میشوند. برنامه روتین من نوشتن است. این روزها هم مشغول نوشتن هستم. نمایشنامهای برای سهراب سلیمی مینویسم با عنوان «سودابه ساکن جیحون» همچنین در حال نوشتن نمایشنامهای برای یک گروه نروژی هستم که عنوانش «طومارها»ست.
*دو سال پیش قرار بود «صدام» را با گروه گستردهای از بازیگران در تالار وحدت روی صحنه ببرید که ظاهرا مسئولان بنیاد رودکی با شما همکاری نکردند. ماجرا از چه قرار بود؟
ماجرا همکارینکردن مسئولان بنیاد رودکی نبود. تالار وحدت در شرایطی میتوانست سالنش را به ما بدهد که قبل و بعد از اجرای ما را هم به گروههای موسیقی و دیگر گروهها بدهد. با این شرایط نهایت اجرای ما میتوانست سه ساعت باشد. درحالیکه نمایش ما حدودا ٣,۵ ساعت میشد و با دو آنتراکت بین آن، ما چهار ساعت برای نمایش وقت لازم داشتیم که با وقت تعویض لباس و گریم و… میشد پنج ساعت. بنابراین نتوانستیم تالار وحدت را داشته باشیم درحالیکه این نمایش تنها در تالار وحدت قابلاجراست، دیگر سالنها ماشینری بسیار ضعیفی دارند. میتوان گفت تئاتر شهر اصلا ماشینری ندارد! بعد از اینکه اجرا در تالار وحدت منتفی شد، خوشحال بودم که سالن هزارنفری خاوران بناست راه بیفتد. بنا بود این سالن ماشینری قویای داشته باشد که نهایتا تأسیس آن سالن هم منتفی شد. با توجه به اینکه تالار وحدت اغلب به گروههای موسیقی اختصاص دارد، عملا ما با نبود سالنی در ابعاد و با تجهیزات تالار وحدت مواجهیم، درحالیکه بسیاری از نمایشها را فقط میتوان آنجا اجرا کرد؛ مثلا نمایشهای دکتر رفیعی اغلب طوری هستند که باید آنجا اجرا شوند. از طرفی گروههای تئاتری برای هر شب اجرا در تالار وحدت باید شش، هفت میلیون پیشپرداخت واریز کنند، البته این مبلغ برای گروههای موسیقی بیشتر از این هم هست.
*با توجه به اینکه امروز اغلب گروههای مستقل درصدد ساخت سالن تئاتر هستند و گروه تئاتری شما هم اجراهای متعددی در این چند سال داشته و گاهی با مشکلات سالن روبهرو شده، به فکر ساختن سالن نیفتادهاید؟
به فکرش هستیم اما هزینهاش را نداریم. ساخت و اداره سالن تئاتر هزینهبر است و بدون کمک شهرداری نمیتوان آن را به سرانجام رساند. البته کسانی این کار را کردهاند و موفق هم بودهاند. منتها ما فعلا نمیتوانیم. گروه ما بیشتر درصدد کار اجرائی است، یعنی همان نوشتن و رویصحنهبردن. بنابراین در بخش سختافزار نمیتوانیم کمکی کنیم و ناگزیریم از امکانات موجود استفاده کنیم.
ابتدا قرار بود این نقش را آقای علی عمرانی بازی کند، همانطورکه در نمایشنامهخوانیای که دو سال پیش داشتیم آقای عمرانی نقش نویسنده را میخواندند. منتها به دلیل مشکلاتی، نتوانستیم این بار با ایشان همکاری کنیم و من برای این نقش به یکی، دو نفر دیگر هم فکر کرده بودم؛ که همکاری با آنها هم میسر نشد. چیزی که برایم درباره این نقش اهمیت داشت، این بود که بازیگر این نقش میانهسال باشد، چاق نباشد و بتواند دیالوگهای یک روشنفکر را بگوید. وقتی همکاری با بازیگرانی که مدنظرم بودند میسر نشد، با آقای بیضایی تماس گرفتم و مشکلات را شرح دادم و گفتم بازیگری با این مشخصات پیدا نکردم و اگر اجازه بدهید نقش را به مهتاب نصیرپور بسپارم، که ایشان هم موافقت کردند. البته جز یکی، دو جمله، هیچ جای نمایشنامه اشارهای به جنسیت شخصیت نداشت. بیضایی از پیشنهادم استقبال کرد و به من اجازه داد شخصیت نویسنده را به یک بازیگر زن بسپارم و این شد که نقش نویسنده را هماکنون مهتاب نصیرپور بازی میکند.
*پیشتر در صحبتهایتان تأکید کردید که عین متن بیضایی را روی صحنه بردهاید. آیا نمایشنامه را بهروز نکردید؟ چون در نمایش اشاراتی به مفاسد اقتصادی این سالها هم هست… .
من هیچ تغییری در متن ندادم و بهروزرسانی من در این حد بوده که رقم «چهار میلیارد» اختلاس مقام دولتی را به «۴٠ میلیارد» تبدیل کردم چون دیدم با توجه به اینکه این نمایش در سالهای دهه ٧٠ نوشته شده، امروز «چهار میلیارد اختلاس» مختص کارمندان جزء است و نه مدیران! و با توجه به رقم اختلاس سه هزارمیلیاردی، همین ۴٠ میلیارد هم هیچ است! متن بیضایی به سودجویی، خرابکردن جنگلها و بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی روز اشاره دارد و من بهروزرسانیای در این زمینهها نداشتهام.
*نقش ابنملجم را به فردی خارج از گروهتان (امیر جعفری) سپردهاید، درحالیکه در گروه خودتان بازیگرانی مثل علی عمرانی و افشین هاشمی دارید. دلیل این انتخاب چه بود؟
برای انتخاب یک بازیگر برای یک نقش، خصوصیات فیزیکی و اندام و چهره و قدرت بازیگری و… همه باید دست به دست هم بدهند. البته این به آن معنا نیست که نشود از بازیگری مثل افشین هاشمی استفاده کرد. منتها هیبتی را که من در نقش ابنملجم دیدم، در امیر جعفری وجود داشت. اولین انتخابم برای این نقش امیر جعفری بود و خوشبختانه ایشان پذیرفتند.
*میتوانستید این نمایش را با گروه کمتری از بازیگران روی صحنه ببرید. دلیل اینکه ترجیح دادید صحنههای نمایش شلوغ باشند، چه بود؟
آقای بیضایی در این نمایشنامه، ١٢ صحنهیار نوشتند و من هم با همان تعداد شروع کردم ولی به دلیل عمق و گستردگی سالنی مثل سالن اصلی تئاتر شهر، آن ١٢ نفر کافی نبودند و شاید این تعداد برای سالنهای کمعمقتری مثل چهارسو یا مولوی در نظر گرفته شده بود. آن ١٢ نفر تعدادشان سه برابر شد تا بتوانیم صحنه تالار اصلی را پر کنیم. بااینحال همین الان هم فکر میکنم برای صحنه آخر سه، چهار نفر کم داریم. در صحنه آخر سکوی مربوط به خیاطها خالی است و به نظرم این اشکال دارد.
*با توجه به اینکه نمایشنامه «مجلس ضربتزدن» اشاراتی به قتلهای زنجیرهای دارد، در این مورد نمایش شما با مشکلی مواجه نشد؟
خوشبختانه تا امروز (سهشنبه) ٩ اجرا روی صحنه بردهایم و هیچ مشکلی پیش نیامده. البته اینکه بعدش چه میشود را نمیدانم. ٣٠ اجرا قرار است روی صحنه ببریم و اصلا از آینده خبر ندارم. مرکز هنرهای نمایشی متن را خوانده بود و اجرا را هم دید و با آن موافقت کرد.
*از سمت مرکز هنرهای نمایشی بودجه کمکی هم دارید؟
قرار بر این بود که با مرکز قرارداد بنویسیم، منتها زمانی که بلیتفروشی شروع شد، دیدیم بلیتهایی که مردم میخرند، ما را از کمک مرکز هنرهای نمایشی بینیاز میکند. مسلما همین که مرکز، سالن را در اختیار ما گذاشت و شرایطی ایجاد کرد که ما راحت کار کنیم، کمک به ما بوده. با برآوردی که ما داشتهایم، حدود ٩٠ درصد دستمزد بازیگران و گروه، با فروش گیشه تأمین میشود که امیدوارم شرایط فروشمان طوری باشد که تمام هزینهها با فروش گیشه تأمین شود و ما یک ریال هم از مرکز کمک نگیریم و مرکز با بودجهاش به کارهای جوانترها کمک کند.
*نمایش «روز حسین» شما چند سال قبل با تعصب عدهای مواجه شد و توقیف نمایش را رقم زد. در نمایش «مجلس ضربتزدن» نیز ما شاهد مشکلات نویسنده برای روایت زندگی یک امام هستیم. فکر میکنید، این چنین وضعیتی تا کی و کجا ادامه خواهد داشت؟
بهخاطر همین جریانات، اساسا بعد از «روز حسین» تصمیم گرفتم هرگز هیچ نمایشنامهای درباره تاریخ، مذهب و اسطوره ننویسم؛ چون همیشه عدهای نشستهاند تا غلط بگیرند و کارشان هم نقد ما نیست، تعطیلکردن کار ماست. دیگر هیچکدام از نمایشنامههای خودم را در این ارتباط روی صحنه نمیبرم. نمایشنامهای درباره حضرت زینب نوشتم با عنوان «درخت» که آن را هم هرگز اجرا نمیکنم. دیگر نمیخواهم در این فضا بنویسم و اگر نمایشنامهای هم در این حالوهوا روی صحنه ببرم، امثال «روز واقعه» و «مجلس ضربتزدن» خواهد بود. اما درباره سؤال شما باید بگویم همانطورکه آقای بیضایی در متن «مجلس ضربتزدن» اشاره کردهاند، بالاخره اوضاع تغییر میکند؛ بهخاطر تلاش هنرمندان و روشنفکرانی که در این زمینه کار میکنند، به خاطر امثال درویش و بیضایی. سالها پیش پدران ما که بسیار متدینتر از ما بودند، در تعزیه و پردهخوانی چهره اولیا را نشان میدادند و آن زمان علما با این موضوع کنار آمده بودند. اینکه امروز نمیتوانیم چهره اولیا را نشان دهیم، جای تعجب دارد. البته من در نمایش «پل» سعی کردم این اتفاق بیفتد، از طریق بیگانهسازی و فاصلهگذاری موفق هم بودم اما خب با تغییر مدیران شرایط تغییر کرد.
*چند سالی است که با توجه به اجراهای متوالی شما، برخی به پرکاریتان اشاره دارند و حتی آن را مورد نقد قرار دادهاند. پاسخ شما چیست؟
واقعا اینطور نیست. کارگردانی که از ٣٠ سال کار حرفهایاش، ١۵ سال ممنوعالکار بوده، چطور اگر حالا دو نمایش متوالی روی صحنه میبرد، پرکار به حساب میآید؟! در این سالها چند دوره ممنوعالکاری پشت سر گذاشتهام. آخرینش از ٨٧ تا ٩٢ بود که یک کار هم روی صحنه نبردم. از ۶٧ تا ٧۶ و از ۶١ تا ۶٣ هم دو دوره ممنوعالکاری دیگر داشتم و حالا نمایشنامههایی که قبلا نوشته بودم را روی صحنه میبرم و این شاید جبران سالهایی باشد که برای اجرا ممنوعیت داشتم.
*متنهای جدیدتان را اجرا نمیکنید؟
من دائما در حال نوشتنم اما هرچه در این سالها اجرا کردم، مال قبل بوده، مثلا متن موسیقی-نمایشها مال قبلتر است. بخشهایی از آنها مختص نمایشنامه «این فصل را با من بخوان» بود، بخشی دیگر هم مختص موسیقی-روایت «لیلا» که پیش از دوره ممنوعالکاریام یک شب اجرا شد، با آهنگسازی علیرضا افکاری و با ترانههای روزبه بمانی. این نمایش فقط یک شب روی صحنه بود، به این خاطر که من بعد از «مانیفست چو» دیگر محبوب مدیران دولتی نبودم. «عاشقیت» هم (که این روزها در حال تمرینش هستیم) پیشتر نوشته بودم که قرار بود بعد از «در روزهای آخر اسفند» روی صحنه رود که نشد و احتمالا از ٢۵ تیر تا پنجم مرداد در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میرود. موضوع این نمایش درباره تاریخ ترانهنویسی در ایران است و داستان آن در سال ١٣٨٨ اتفاق میافتد. بازیگرانش هومن برقنورد، بهنوش طباطبایی، اشکان خطیبی و رضا یزدانی هستند. موسیقی اثر هم حاصل همکاری علیرضا افکاری و رضا یزدانی است و ترانههایی که در این نمایش شنیده میشوند، کار چند ترانهسراست. از جمله ترانههای این نمایش، شعر «خونه بهار کدوموره» مرحوم عمران صلاحی است بهعلاوه ترانههایی از مهدی ایوبی، زهرا محقق و… که این ترانهها تابهحال شنیده نشدهاند و برای این کار تنظیم میشوند. برنامه روتین من نوشتن است. این روزها هم مشغول نوشتن هستم. نمایشنامهای برای سهراب سلیمی مینویسم با عنوان «سودابه ساکن جیحون» همچنین در حال نوشتن نمایشنامهای برای یک گروه نروژی هستم که عنوانش «طومارها»ست.
*دو سال پیش قرار بود «صدام» را با گروه گستردهای از بازیگران در تالار وحدت روی صحنه ببرید که ظاهرا مسئولان بنیاد رودکی با شما همکاری نکردند. ماجرا از چه قرار بود؟
ماجرا همکارینکردن مسئولان بنیاد رودکی نبود. تالار وحدت در شرایطی میتوانست سالنش را به ما بدهد که قبل و بعد از اجرای ما را هم به گروههای موسیقی و دیگر گروهها بدهد. با این شرایط نهایت اجرای ما میتوانست سه ساعت باشد. درحالیکه نمایش ما حدودا ٣,۵ ساعت میشد و با دو آنتراکت بین آن، ما چهار ساعت برای نمایش وقت لازم داشتیم که با وقت تعویض لباس و گریم و… میشد پنج ساعت. بنابراین نتوانستیم تالار وحدت را داشته باشیم درحالیکه این نمایش تنها در تالار وحدت قابلاجراست، دیگر سالنها ماشینری بسیار ضعیفی دارند. میتوان گفت تئاتر شهر اصلا ماشینری ندارد! بعد از اینکه اجرا در تالار وحدت منتفی شد، خوشحال بودم که سالن هزارنفری خاوران بناست راه بیفتد. بنا بود این سالن ماشینری قویای داشته باشد که نهایتا تأسیس آن سالن هم منتفی شد. با توجه به اینکه تالار وحدت اغلب به گروههای موسیقی اختصاص دارد، عملا ما با نبود سالنی در ابعاد و با تجهیزات تالار وحدت مواجهیم، درحالیکه بسیاری از نمایشها را فقط میتوان آنجا اجرا کرد؛ مثلا نمایشهای دکتر رفیعی اغلب طوری هستند که باید آنجا اجرا شوند. از طرفی گروههای تئاتری برای هر شب اجرا در تالار وحدت باید شش، هفت میلیون پیشپرداخت واریز کنند، البته این مبلغ برای گروههای موسیقی بیشتر از این هم هست.
*با توجه به اینکه امروز اغلب گروههای مستقل درصدد ساخت سالن تئاتر هستند و گروه تئاتری شما هم اجراهای متعددی در این چند سال داشته و گاهی با مشکلات سالن روبهرو شده، به فکر ساختن سالن نیفتادهاید؟
به فکرش هستیم اما هزینهاش را نداریم. ساخت و اداره سالن تئاتر هزینهبر است و بدون کمک شهرداری نمیتوان آن را به سرانجام رساند. البته کسانی این کار را کردهاند و موفق هم بودهاند. منتها ما فعلا نمیتوانیم. گروه ما بیشتر درصدد کار اجرائی است، یعنی همان نوشتن و رویصحنهبردن. بنابراین در بخش سختافزار نمیتوانیم کمکی کنیم و ناگزیریم از امکانات موجود استفاده کنیم.
منبع شرق