نامهای منتشرنشده از احمد شاملو به مرتضی کیوان
تهران ــ 23/1/1331 آقای کیوان عزیزم… امروز شنبه است و من با آنکه قرار بود اکنون در راه باشم، در خانه نشستهام. میتوانستم امروز را بعنوان آخرین روز اقامتم در تهران پیش شما بیایم و با شما باشم، امّا با آنکه در خانه ماندن حوصلهام را بکلی تنگ کرده است بخودم فشار آوردم و بیرون نیامدم… مثل اینست من خودم را محکوم کردهام که در تهران رنگ خوشبختی و خوشوقتی را نبینم؛ با خودم فرض میکنم که اصولاً یک قانون فیزیکی که طبق آن هوا و محیط تهران روی اعصاب من بد عمل میکند، نمیگذارد در این شهر من راحت...