نقد فیلم «پروین» به کارگردانی محمدرضا ورزی/ فیلمی درخور و آبرومند از زندگی پروین اعتصامی

احتمالا تماشاگران فیلم «پروین» با دیدن نام محمدرضا ورزی به عنوان کارگردان، پیش‌فرضی از سریال «معمای شاه» او در ذهن داشته باشند. سریالی که نتوانست در قد و قامت یک اثر تاریخیِ مهم جلوه کند و با حاشیه‌ها و انتقاداتی هم مواجه شد.

اما ورزی در «پروین» بسیار خوب عمل کرده و فیلمی درخور، آبرومند و استاندارد را ساخته است. «پروین» روایتی سرراست و منسجم از این بانوی شاعر ارائه می‌کند و در پایان تماشاگر را به شناختی مطلوب از زندگی و زمانه پروین اعتصامی می‌رساند. «پروین» یکی از بهترین فیلم‌های بیوگرافی جشنواره فیلم فجر امسال است که در فرم و محتوا خوب و هماهنگ پیش می‌رود.

پروین اعتصامی برخلاف شاعرانِ معاصر دیگر مثل فروغ، زندگی دراماتیکی نداشت. شاید مهم‌ترین مسئله زندگی پروین اعتصامی به ازدواج و طلاقش برگردد و دیگر خیلی با فراز و نشیب خاصی طرف نباشیم. این سبک زندگی به روحیه آرام و متانت و نجابت پروین اعتصامی برمی‌گردد که از هر حاشیه‌ای دوری می‌کرد و سعی داشت در خلوت خودش شعر بسراید و در نهایت آرامش زندگی کند.

وقتی در فیلم بیوگرافی با چنین شخصیتی روبه‌رو هستیم، در آوردن درام مشکل می‌شود و فیلمساز باید با هوشمندی خاصی، نقاط عطف فیلمش را در بیاورد. ورزی در «پروین» به درستی بر روی مقاطعِ مهمِ زندگی پروین اعتصامی متمرکز شده و توانسته با اضافه کردن خرده داستان‌هایی، درام فیلمش را شکل دهد.

لحظاتی مثل چالش‌های زندگی مشترک، ارتباط با پدر و حضور در محافل ادبی و در پایان بیماری و مرگ، مقاطعی هستند که به درستی پررنگ شده‌اند تا تصویرِ نهایی از شخصیت پروین اعتصامی، به طور کامل در ذهن مخاطب شکل ببندد.

در فیلم‌های بیوگرافی، چون کارگردان می‌خواهد زندگی چندین ساله یک انسان را در مدت زمانی حدودا دو ساعته نشان دهد، فیلم‌ها معمولا ریتم و ضرباهنگی تندی دارند. در چنین حالتی امکان شخصیت‌پردازی و توجه به جزئیات کم می‌شود که امری طبیعی به شمار می‌رود.

در «پروین» نیز چنین اتفاقی می‌افتد و ریتم بالای فیلم، اجازه نزدیک شدن و درکِ برخی شخصیت‌ها را نمی‌دهد. مثلا شخصیت‌هایی مثل شوهر پروین، در حدِ یک تیپ با یکسری المان‌های خاص می‌ماند و ما چیزی بیشتری از او نمی‌بینیم. یا شخصیت‌های ممتاز فرهنگی آن زمان مثل دهخدا و ملک‌الشعرای بهار یا حتی پدرِ پروین اعتصامی در حاشیه می‌مانند و آنطور که باید درک نمی‌شوند.

این اتفاق برای برخی شخصیت‌های فرعی فیلم می‌افتد و اطلاعات زیادی درباره آن‌ها داده نمی‌شود و فیلمساز از جایی به بعد تصمیم می‌گیرد آن‌ها را به حال خودشان رها کند. کارگردان به جای تمرکز بیش از اندازه بر روی شخصیتِ فرعی آگرین، که کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند، اگر کمی آهسته‌تر از روی برخی شخصیت‌های فیلم رد می‌شد، به شکل‌گیری بهتر داستان کمک می‌کرد. به نظر می‌رسد محمدرضا شریفی‌نیا با طولانی کردن نقش آگرین خواسته بازی دخترش، ملیکا شریفی‌نیا در فیلم به چشم بیاید، چون شخصیت آگرین کارکرد خاصی در فیلم ندارد.
البته این اتفاق در مورد شخصیت اصلی فیلم نمی‌افتد و کارگردان توانسته به صورتی جزئی‌تر شخصیت پروین اعتصامی را طراحی کند. تماشاگر در طول فیلم همراهِ پروین می‌شود و مهربانی، آسیب‌پذیری و شکنندگی او را درک می‌کند. پروینِ فیلمِ ورزی، بااینکه روحیه جنگندگی چندانی ندارد، ولی با اشعارش به نبرد با جامعه‌ای مردسالار می‌رود و در زمانه‌ای که شاعران زن فرصت ابراز وجود پیدا نمی‌کنند، برای خودش اسم و رسمی دست و پا می‌کند.

برخی ترفند‌های ورزی با دادنِ بار احساسی به فیلم خوب درآمده است. شخصیتِ پسرِ همکارِ پروین اعتصامی با آن عشقِ یک طرفه که هیچ گاه فرصتی برای ابرازش پیدا نمی‌کند فضای جذابی برای یک سوم پایانی فیلم ایجاد می‌کند؛ و از آن مهم‌تر پایان‌بندی فیلم است که به شکلی درخشان احساس مخاطب را درگیر می‌کند.

همزمانی رفتن به خواستگاری پروین توسط پسرِ همکار و فاجعه مرگ پروین، فضایی احساسی را شکل می‌دهد که برای پایانِ چنین فیلمی به بهترین شکل اجرا شده است. همزمانی ابراز عشق توسط عاشق و تماشای پیکر بی‌جانِ معشوق بر روی دستِ بستگان، فضایی خاص و احساسی شکل می‌دهد و حسن ختامی برای پایان دادن به فیلم است. فقط اگر کارگردان فیلمش را همینجا تمام می‌کرد، فیلم کوبندگی و درگیرکنندگی بیشتری داشت. آن تک سکانس بعدی که رجوعی به دوران کودکی پروین است، کمی از بار احساسی سکانس مرگ پروین می‌کاهد.