آثاری که هیچ وقت نباید بهترین فیلم اسکار می‌شدند

جایزه اسکار به عنوان مهم‌ترین و بزرگترین رویداد سینمایی جهان از اهمیت بالایی برخوردار است. هر سال بسیاری از نگا‌ه‌ها به مراسم اسکار است تا بهترین‌های هنر هفتم در طول سال را بشناسند. با وجود تمام حساسیت‌هایی که نسبت به برندگان مراسم اسکار وجود دارد اما گاهی آکادمی اسکار دست به انتخاب‌های عجیب و غریبی برای انتخاب بهترین فیلم می‌زند. انتقاد به آکادمی اسکار، امسال و پس از انتخاب فیلمِ متوسط و نه چندان درخشان «همه چیز همه جا به یکباره» به اوج خود رسید. منتقدان به انتخاب «همه چیز همه جا به یکباره» اعتقاد دارند این فیلم در داستان و محتوا حرف زیادی برای گفتن ندارد و در نهایت در حد یک فیلم معمولی باقی می‌ماند.

این مسأله زمانی بیشتر به چشم می‌آید که با نگاهی به رقیبان این فیلم، می‌بینیم دیگر فیلم‌ها قابلیت بیشتری برای بردن جایزه بهترین فیلم اسکار داشتند. زمانی آکادمی اسکار، برای انتخاب بهترین فیلم توجه زیادی به داستانگو بودن فیلم و رعایت موارد زیبایی‌شناسانه می‌کرد ولی در چند سال اخیر انگار آنها از توجه به این موارد فاصله گرفته‌اند و بیشتر درگیر مسائل غیرهنری شده‌اند.

برای اینکه بهتر به انتخاب‌های جنجال‌برانگیز و پرانتقاد داوران آکادمی اسکار پی ببریم، نیازی نیست خیلی به راه دوری برویم. همین سال گذشته پس از انتخاب فیلم متوسط «کودا» به عنوان بهترین فیلم اسکار، منتقدان زیادی عقیده داشتند فیلم «شان هیدر» لیاقت برنده شدن چنین جایزه مهمی را نداشته است.
شاید خودِ هیدر به عنوان کارگردان نیز فکرش را نمی‌کرد روزی چنین جایزه مهمی را در دستان خود ببیند. «کودا» به لحاظ سینمایی فیلم بدی نیست ولی به سختی می‌توان آن را بهترین فیلم اسکار تصور کرد. «کودا» بیشتر از آنکه بر جنبه‌های هنری تأکید داشته باشد، فیلمی احساس‌برانگیز است. قابلیت‌های هنری فیلم در حدی نیست که بیننده را به وجد بیاورد یا جلوه‌هایی تازه از خلاقیت را به او نشان دهد. اوضاع وقتی بدتر می‌شود که به چند سال قبل‌تر برویم. در نودمین جایزه اسکار در سال 2018، انتخاب «شکل آب» عجیب‌ترین انتخاب ممکن برای اسکار بهترین فیلم بود. فیلم فانتزی گیرمو دل‌تورو اصلاً در حد و اندازه‌های بردن چنین جایزه‌ای نبود، به همین خاطر پس از اعلام خبر اعطای جایزه اسکار به کارگردان مکزیکی، مخاطبان و منتقدان زیادی متحیر از این انتخاب ماندند. به ویژه آنکه آن سال، «شکل آب»، رقیبان سرسختی مثل فیلم «پست» استیون اسپیلبرگ، «دانکرک» کریستوفر نولان و «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» مارتین مک‌دونا داشت و قبل از اعلام نتایج همه حساب ویژه‌ای روی یکی از این سه فیلم باز کرده بودند. سه فیلمی که در کارگردانی و فیلمنامه یک سر و گردن از «شکل آب» بالاتر بودند و لیاقت بیشتری برای بردن جایزه داشتند. سال 2017 و انتخاب فیلم «مهتاب» نیز حسابی جنجال‌برانگیز شد. این فیلم در رقابت با «ستیغ هک‌سا» اثر ستایش شده مل گیبسون و «منچستر بای د سی» عنوان بهترین فیلم را کسب کرد. منتقدان بر این باور بودند، داوران «مهتاب» را به خاطر سوژه حساس و جنجال‌‌ برانگیزش انتخاب کرده‌اند و نگاهی سهلگیرانه در انتخاب فیلم داشته‌اند. آشِ انتخاب‌های مصلحتی و سیاسی کاری داوران سال 2013 جوری شور شد که صدای رسانه‌های امریکایی را از بابت انتخاب فیلم «آرگو» درآورد. فیلم سیاسی «آرگو» به اذعان بسیاری از کارشناسان اصلاً در حد و اندازه‌های بردن جایزه اسکار نبود ولی داوران به جای توجه به مسائل هنری، به مسائل سیاسی توجه کردند و یکی از سیاسی‌ترین انتخاب‌هایشان را رقم زدند. جالب اینجاست «آرگو» در آن سال در رقابت با فیلمِ تماشایی «عشق» اثر کارگردان بزرگ اتریشی میشاییل هانکه و «جنگوی رها شده» فیلمِ ستایش شده کوئنتین تارانتینو جایزه اسکار را مال خود کرد. اسکار سال 2011 و برگزیده شدن فیلم خسته کننده «سخنرانی پادشاه» یکی دیگر از آن انتخاب‌های عجیب و غریب آکادمی اسکار بود. فیلم طولانی و یکنواخت «سخنرانی پادشاه» هیچ عطف و گره‌ای جز مشکل لکنت زبان جرج ششم و غلبه او بر این مشکل برای انجام یک سخنرانی رسمی ندارد. کل داستان فیلم روی همین محور می‌چرخد تا «سخنرانی پادشاه» را خسته‌کننده‌ترین فیلمی که برنده اسکار بهترین فیلم شده، لقب بدهیم. عجیب اینکه همان سال فیلمِ جسورانه و درخشانِ «تلقین» به کارگردانی کریستوفر نولان در میان نامزدها وجود داشت و باید از داوران آن سال پرسید چطور چشم‌شان را روی اثر نولان بستند و جایزه اسکار را به فیلمی مثل «سخنرانی پادشاه» دادند.
اعضای آکادمی اسکار با انتخاب‌های عجیب و غریب‌شان در سال‌های اخیر بیشتر از همه به اعتبار جایزه‌ای مثل اسکار ضربه زده‌اند. آنها به ویژه در سال‌های اخیر نشان داده‌اند انتخاب‌هایشان نه بر پایه مسائل هنری، بلکه بر پایه مناسبات سیاسی، ترویج بعضی مسائل اجتماعی و چشم پوشیدن از مسائل هنری بوده است.
این انتخاب‌ها نشان می‌دهد انتخاب فیلم‌ها بر خلاقیت و جسارت هنری بنا نشده و مناسبات دیگری بهترین فیلم‌های اسکاری را انتخاب می‌کند. به نظر می‌رسد صنعتی شدن سینما و آلوده شدن هنر به سیاست، بیش از هر چیزی به انتخاب‌های اعضای آکادمی اسکار ضربه زده است. برای آنها بیش از هنر، سودآوری و مانور تبلیغاتی روی مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت دارد و همین موجب شده تا آنها گاهی در نهایت کج سلیقگی بدترین انتخاب‌های ممکن را داشته باشند.