ماجرای این پرونده از یک پیام تلگرامی آغاز شد. مرد جوان به نام سهیل پس از اینکه یک پیام تلگرامی از زن جوانی دریافت کرد، با او آشنا شد و ارتباطش را با این زن بیشتر کرد. سهیل که پس از چند روز آشنایی احساس کرد عاشق این زن شده است، تصمیم گرفت برای دیدن او به تهران برود. سهیل در یکی از شهرهای جنوب کشور زندگی میکرد و زن مورد علاقهاش هم در تهران بود. برای همین یک روز به خاطر دیدن او راهی تهران شد. ولی بعد از اینکه به محل قرار رفت به سرنوشت عجیبی گرفتار شد. ماجرای پیچیدهای که ساعتی بعد پیش روی مأموران پلیس پایتخت قرار گرفت. سهیل چند ساعت بعد از رسیدن به محل قرار با سر و صورت خونین به کلانتری رفت و از ۶ آدمربای خشن شکایت کرد.
شکایت از ۶ آدمربا
این مرد زخمی به مأموران پلیس گفت: «در یکی از شهرهای جنوب کشور زندگی میکنم. چند روز پیش در تلگرام پیامی از یک زن جوان به دستم رسید. این پیام عاشقانه بود و من با دیدن عکس این زن و آن پیام تصمیم گرفتم جواب او را بدهم. بعد از چند ساعت چت کردن این زن که سارا نام داشت، ادعا کرد شماره مرا به صورت اتفاقی پیدا کرده و میخواهد بیشتر با من آشنا شود. من هم مخالفتی نکردم و ارتباط ما ادامه یافت تا اینکه تصمیم گرفتم او را از نزدیک ببینم. سارا گفت که در تهران زندگی میکند و باید برای دیدنش به تهران بروم. من هم قبول کردم. برای همین یک روز با او قرار گذاشتم و به تهران آمدم. ساعت ١۴ ظهر بود که به محل قرار در یکی از خیابانهای تهران رسیدم. من منتظر سارا بودم، اما ناگهان ۶ مرد به سراغ من آمدند و با زور مرا سوار خودرو آزرا کردند. درحالیکه شوکه شده بودم آنها روی سرم گونی کشیدند و مرا به بیابان بردند و در آنجا با چوب و چماق کتکم زدند. اصلا باورم نمیشد که چنین بلایی سرم آمده باشد. حتی نمیدانستم که آن ۶ نفر یا سارا چه کسانی هستند و چرا دست به چنین کاری زدند.»
اظهارات زن جوان
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار مأموران پلیس پایتخت قرار گرفت و به دستور سیفی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران، تلاش برای شناسایی و دستگیری سارا آغاز شد. درنهایت این زن جوان دو روز پس از اعلام شکایت از سوی مأموران شناسایی و دستگیر شد.
او تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: «چند وقت پیش در مراسم جشن تولد یکی از دوستانم، نامزد دوستم به نام وحید را دیدم که بهشدت ناراحت بود. وقتی از دوستم موضوع را پرسیدم، او گفت که مردی کلاهبردار تمام پولها و سرمایهاش را برده و دیگر برنگردانده است. وقتی بیشتر پیگیر شدم، وحید گفت که در یک سایت اینترنتی ۵٠میلیون تومان کالا خریده، اما مدیر سایت دیگر جواب تلفنش را نداده و سرش را کلاه گذاشته است. وقتی این موضوع را شنیدم، حس کارآگاهبازی به من دست داد و تصمیم گرفتم این ماجرا را پیگیری کنم. نامزد دوستم به من گفت که از مدیر سایت شکایت کرده ولی هنوز شکایتش به جایی نرسیده است. او گفت از این مرد کلاهبردار تنها یک شماره تماس که روی سایت بود، دارد اما کسی پاسخگوی آن شماره نیست، برای همین من این شماره را گرفتم و در تلگرام پیام عاشقانهای فرستادم. من او را از این طریق به تهران کشاندم تا وحید بتواند به پولش برسد. آن روز هم وقتی با مرد کلاهبردار قرار گذاشتم، به وحید خبر دادم و او به همراه دوستانش به محل قرار رفت. ولی دیگر از بقیه ماجرا بیاطلاع هستم.» با این اظهارات ماموران بار دیگر به سراغ قربانی این پرونده رفتند و درباره کلاهبرداری از او تحقیق کردند. این مرد منکر کلاهبرداری شد و گفت: «من کلاهبرداری نکردهام. تصور میکنم که کلاهبردار اصلی شمارهای در سایتش قرار داده که از قضا شماره تلفن من بوده است. من هیچ فعالیت اینترنتی ندارم و دست به کلاهبرداری نزدهام.»
انکار گروگانگیری و آدمربایی
در ادامه تحقیقات مأموران پلیس اینبار توانستند وحید را شناسایی و دستگیر کنند. او وقتی در مقابل بازپرس قرار گرفت منکر آدمربایی شد و گفت: «وقتی شنیدم که مرد کلاهبردار از طریق سارا به تهران آمده است، با دوستم به محل قرار رفتیم. ولی اصلا او را با زور به جایی نبردیم. ما فقط به سمت دفتر کار یکی از دوستانم رفتیم و در مورد برگرداندن پولهایم با او صحبت کردیم. ولی این مرد چون فهمید دستش رو شده است، خودزنی کرده و دست به شکایت زده است. ولی ما اصلا او را کتک نزدیم و هیچ درگیری در کار نبوده است.» با این اظهارات به دستور بازپرس، تحقیقات برای بررسی این ادعاها و پیگیری این پرونده پیچیده آغاز شد.