نگاهی به تزیینات خانه بزرگ‌آقا در سریال شهرزاد

درست است که سریال شهرزاد برای جذب مخاطب مجهز بود به داستانی سوزناک و عاشقانه، صدای گریه‌آور محسن چاووشی و بازی بی‌نظیر بازیگرهایی چون علی نصیریان، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی و… اما اگر لوکیشن‌های انتخابی برای چنین سریال پرهزینه‌ای درست انتخاب و بازسازی نمی‌شدند، نتیجه کار هرچه بود، قطعا شکست می‌خورد. یکی از مهم‌ترین لوکیشن‌های این سریال، خانه «بزرگ‌آقا» بود؛ خانه‌ای بزرگ و عیان‌نشین که برخی از مهم‌ترین دیالوگ‌های سریال را در دل خود داشت اما کسی به‌واقع نمی‌داند آن خانه کجاست و چطور برای این سریال، آماده شده است. هفته گذشته، تهران‌گردی احمد مسجدجامعی، بهانه‌ای شد برای ورود خبرنگاران و عکاسان به خانه «بزرگ‌آقا». منتها این‌بار وضع فرق می‌کرد، دیگر نه خبری از مونتاژهای سینمایی و دست‌کاری‌های فتوشاپی بود و نه خبری از خودِ بزرگ‌آقا که با آن جبروت و غرورش، مانع از سرک‌کشیدن به‌ هزارتوی خانه‌اش شود. همین اتفاق را بهانه‌ای کرده‌ایم برای پرداختن به جزئیات معمارانه و دکوراسیون داخلی خانه‌ای که یادگار دوره قاجارها در ایران است اما در این سریال، نقشی پررنگ و چه‌بسا مهم ایفا کرده است.

خانه بزرگ‌آقا کجاست؟
وثوق‌الدوله را می‌شناسید؟ ایرادی ندارد اگر او را که نخست‌وزیر ناصرالدین‌شاه بوده به‌جا نمی‌آورید. همین‌قدر کافی‌است بدانید گروه پیش‌تولید سریال شهرزاد، در تهران به این بزرگی، کلی گشته تا خانه‌ای با معماری دوره قاجار پیدا کند بلکه بتواند این خانه را برای شخصیت «بزرگ‌آقا» که از متمولان و صاحب‌نفوذان دوره پهلوی بوده، بازسازی کند. قرعه به نام باغ وثوق‌الدوله افتاده است.
حیاط خانه بزرگ‌آقا
«باغ» یکی از پایه‌ای‌ترین بخش‌های معماری ایرانی بوده اما در طول سال‌ها که متراژ خانه‌ها آب رفته، تنها خاطره‌ای از آن در خانه‌های ایرانی باقی مانده و نامش را «حیاط» یا به قول خراسانی‌ها «حوالی» گذاشته‌اند. حیاط خانه بزرگ‌آقا هم بازمانده یک باغ تاریخی است؛ باغی بزرگ و دلگشا در منطقه ١۴ یا همان خیابان پیروزی با مالکی خصوصی اما نامعلوم. می‌گویند این باغ دوهکتاری که به باغ «سلیمانیه» معروف بوده، به‌همراه عمارت میان آن، اکنون در اختیار بنیاد مستضعفان است اما خیلی سال پیش این باغ ٢۵ هکتار وسعت داشته و هنوز اداره‌ها و سازمان‌های مختلف آن را تصاحب و تکه‌تکه نکرده بودند. جالب اینجاست که همین باغ هم پر است از درختان خشک‌شده و این تصویر برای بینندگان هفتگی سریال شهرزاد، کاملا غریبه است. باید حواستان را جمع کنید که تیم صحنه این سریال، برای خوشگل نشان‌دادن این حیاط در تصاویر سریال، صدهامتر چمن‌کاری و گل‌آرایی کرده‌اند اما در نیمه‌ای که هیچ‌وقت به تصویر درنیامد، آنچه می‌بینیم، حیاطی خشک و بی‌آب است.
اتاق‌های یک خانه عیانی اما بی‌روح
یادتان هست وقتی که شیرین از بچه‌دارشدن شهرزاد حسابی کلافه شده بود، رفت اتاق پدرش تا به قول معروف نازی کرده و نوازشی پیدا کند؟ خاطرتان هست که بزرگ‌آقا وقتی که در قاب پرده‌های ارغوانی‌رنگ و گچ‌بری‌های اتاق خوابش روی تختخوابی چوبی اما سلطنتی غرق در روتختی‌های گلابتون‌دوزی دراز کشیده بود به او چه گفت؟ «من تو رو این‌جوری بار آوردم، آن‌قدر ضعیف؟! به من نگاه کن، به من!! چاقو تو تنم بود و خون ازم می‌رفت، سیلی زدم به صورتم که رقیبم نفهمه سست شدم. فک می‌کنی، من از کجا شروع کردم؟! هوم؟! از نداشته‌هام! از خونه زن‌بابا، نامادری، کنار پدری که صب‌به‌صب با کمربند تا سیاه‌وکبودم نمی‌کرد از خونه بیرون نمی‌رفت. سگ‌دوزدن تو بیغوله‌ها. برای یه لقمه نون. به من نگاه کن! اما الان اینجام، بزرگ‌آقام. به من نگاه کن! نداشته‌هاتو ببین».
بیایید از همین دیالوگ استفاده کنیم و قسمت‌های ندیده اتاق‌های این خانه را با هم ببینیم. سقف اتاق‌ها کمتر در تصاویر تلویزیونی دیده می‌شوند اما بیشتر اتاق‌های این خانه، سقف‌های قوسی دارند که داخلشان از چوب استفاده شده. گچبری‌ها اگرچه کم هستند و عموما تخریب شده‌اند اما تیم دکور سریال، آنها را به شکل قاب‌های مستطیل‌شکل ساده بازسازی کرده و با رنگ‌های سفید، آبی فیروزه‌ای و طلایی آراسته‌اند تا رنگ قرمز مبلمان و فرش‌ها چندان به چشم نیاید.  لوسترها تماما شیشه‌ای هستند؛ بازماندگان دوره پهلوی دوم که به هر دلیلی در روایتی که قرار است به حوادث قبل و بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ اشاره کند افزوده شده‌اند. بااین‌همه، اتاق‌ها با وجود پنجره‌های فراوانی که ساختمان رو به بیرون دارد، تاریک هستند؛ شاید به‌خاطر عمدی که کارگردان در طراحی اتاق‌ها داشته اما نباید از یاد برد که پرده‌های سنگین با پارچه‌های کلفت و تیره‌رنگ از همان دوره در دکوراسیون خانه‌های ایرانی وجود داشته که یادآور معماری پاریسی وارداتی است.
نقش رنگ
بسیاری از بخش‌های دکوراسیون و چیدمان داخلی اتاق‌های خانه بزرگ‌آقا، به رنگ ارغوانی یا سرخابی تزیین شده‌اند. این رنگ در مبلمان با طلایی ترکیب شده، در فرش‌ها با فیروزه‌ای و در دیوارها با سفید، فیروزه‌ای و طلایی. دلیل این چیدمان و انتخاب رنگ از سوی تیم دکور سریال چیست؟ پاسخ ساده‌ای که می‌توان داد این است که رنگ‌هایی از این دست، مخاطب را وادار به احترام و سرسپردگی می‌کنند. شاید به‌همین‌دلیل است که طراحان اتاق افراد پرنفوذ در عالم سیاست و هنر سعی می‌کنند از این یادگار دکوراسیون روکوکو بیشتر استفاده کنند. رنگ سرخابی یا ارغوانی به‌هیچ‌عنوان شبیه به رنگ قرمز به معنی عشق و علاقه و دوستی نیست، بلکه به مخاطب امر می‌کند که یک‌قدم دور بایستد و به وسایلی که با این رنگ تزیین شده‌اند نزدیک نشود. چنین تصوری درباره شخصیت بزرگ‌آقا هم دور از انتظار نیست؛ او همان مردی است که در وسط چنین رنگ‌هایی ایستاده و به شهرزاد امر می‌کند که به‌جای بازی‌کردن در نقش مردها، زن باشد و برود سر خانه و زندگی‌اش.
هوم آفیس عصر پهلوی
«Home office» این روزها یکی از اصطلاحات پرکاربرد زندگی ماشینی ما شده است؛ این اصطلاح برای خانه‌هایی به کار می‌رود که به طور هم‌زمان محل کار و زندگی صاحب منزل نیز هستند. بسیاری از هنرمندان ما درحال‌حاضر در خانه‌هایشان کار می‌کنند و از این زاویه، هرکدام آنها در خانه خود، اتاقی را به محل کار خود تغییر کاربری داده‌اند. اگر به خاطر داشته باشید، وضع «بزرگ‌آقا» هم در سریال شهرزاد چیزی در همین مایه‌ها بود؛ اتاق او، هم محل آمپول‌زدن‌ها و استراحت‌های مداوم او بود و هم محل تلفن‌ها و اداره کسب‌وکارش. اما چطور می‌شود دکور خانه‌ای را با چنین مشخصاتی طراحی کرد تا یادآور عناصری چون «اقتدار»، «نظم» و «سخت‌گیری» و از آن‌طرف «تنهایی»، «انزوا» و «افکار خطرناک سیاسی» باشد.
دوباره تصاویر سریال شهرزاد از این خانه را به یاد بیاورید؛ جایی که بزرگ‌آقا تلفن را برمی‌داشت و دستور آزادکردن فرهاد را صادر می‌کرد یا به رتق‌وفتق غائله‌ای می‌پرداخت. درون آن اتاق کار، پر است از مجسمه‌های برنزی سنگین، گلدان‌های تزیین‌شده و‌ گران‌قیمت و مبل‌های چوبی و پارچه‌ای سلطنتی. این واقعیت است که مخاطب ایرانی هنوز، چنین آکسسوارهایی را نشانی از جلال و جبروت یک بنگاه اقتصادی می‌داند و اگر باورتان نمی‌شود کافی است سری به تیمچه‌های بازار بزرگ تهران بزنید تا ببینید که کاسب‌ها و بنکداران سرشناس، چطور می‌توانند با همین تزیینات پرزرق‌وبرق، مشتری‌شان را به این باور برسانند که «یارو پولش از پارو بالا میره». از طرف دیگر این تزیینات گاهی اضافه به نظر می‌رسیدند، چون «بزرگ‌آقا» هیچ‌گونه تماس فیزیکی‌ای با آنها نداشت و حتی در سخت‌ترین لحظاتی که در این اتاق گذرانده بود، نگاهی به آنها نمی‌کرد. چنین شرایطی، مخاطب را مجاب می‌کند تا باور کند، با وجود آن‌همه جلال و بزرگی، «بزرگ‌آقا»، واقعا تنهاست.

منبع شرق