مدیران جشنواره حقیقت در مورد رد شدن این فیلم اظهارنظر مستقیمی نکردند ولی با تماشای فیلم میتوان به دلایل رد شدن مستند «موتورسواران» پی برد.
این فیلم مستند به ماجرای حضور موتورسواران به محل سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی میپردازد و حادثه را از زاویه دیدِ آنها روایت میکند. در نگاه اول، با سوژهای ناب و دست اول طرف هستیم که احتمالا رازهای ناگفتهای از سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور فقید را بازگو خواهد کرد، اما تماشای مستند، مخاطب کنجکاو را از خودش ناامید میکند.
اینکه مستندسازان خیلی زود نسبت به واقعهای به این مهمی واکنش نشان میدهند و میخواهند روایت اول از آنِ آنها باشد، حرکتی خوب و اصولی در مستندسازی است. اینکه مستندساز، رخت رخوت را از تن بیرون میکند و برای ساخت فیلمش چند صد کیلومتر آن طرفتر دوربینش را روشن کند، نشان از دغدغهمندی و علاقهاش دارد.
اما نباید فراموش کرد که این تمامِ ماجرا نیست. مستندسازان رنجِ سفر را به جان میخرند تا ناگفتهای را به نشان تماشاگران فیلمشان بدهند؛ یا آنها برای پاسخ سوال و مسئلهای به فکر ساختن فیلم مستند میافتند و میخواهند زاویههای جدیدی از ماجرایی را باز کنند. در غیر این صورت، تلاش مستندسازان اجتماعی به هدر خواهد رفت و مخاطب انگیزهاش را از تماشای اثر از دست خواهد داد.
مستندها باید حرف تازهای برای گفتن داشته باشند و نباید فقط به روایتِ صرف بسنده کنند. این مهمترین ایرادِ مستند «موتورسواران» است که علیرغم زحمت و تلاش گروه سازنده، نمیتواند ارزش افزودهای به حادثه سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور اضافه کند و تمام اطلاعات در حدِ کلیاتی که عموم مردم میدانند، باقی میماند.
شنیدن حرفهای موتورسوارانِ محلی که زودتر از همه به محل حادثه رسیدند، خوب است، اما برای یک مستند نسبتا طولانی کافی نیست. حرفهای موتورسواران و نحوه رسیدنشان به محل سقوط هلیکوپتر جذابیت دارد، اما این حرفها حاوی نکته یا حرف تازه و جدیدی نیست. حتی سازندگان مستند دستشان برای نشان دادن فیلمهایی جدید از حادثه خالی بود و نتوانستند اطلاعات تازهای خارج از چیزی که همه میدانستند به مخاطب ارائه دهند.
همچنین نباید فراموش کرد که فیلم مستند همچون فیلم سینمایی، باید ریتم مناسبی برای درگیر کردن مخاطب داشته باشد. روایت تخت از یک حادثه بدون اوج و فرودهای خاص، هر بینندهای از خسته میکند.
سازندگان مستند «موتورسواران» از این اصل مهم غفلت کرده و نتوانسته بودند ریتم و ضرباهنگی مناسب به اثرشان بدهند. شبیهسازی رفتن موتورسوران به محل حادثه هم آنقدر هیجانانگیز و جذاب از کار نیامده که بیننده را به وجد بیاورد.
وقتی قرار است مستندی روایت محور ساخته شود، کارگردانش باید برنامهای مشخص برای حفظ ریتم فیلم داشته باشند و غفلت از این اصل مهم، به ضررشان تمام خواهد شد. چیزی که کارگردان «موتورسواران» از آن غافل شد و فقط به همان روایتهای اشخاص موتورسوار بسنده کرد.
ساخت «موتورسوران» با یک فاصله زمانی کوتاه از حادثه، بسیار ارزشمند است فقطای کاش این مستند با حساسیت و وسواس بیشتری ساخته میشد تا حرفهای تازهتری به تماشاگر فیلمش بزند.