بالاخره تکلیف سینمای ایران با فیلم‌های کمدی چیست؟

حرف‌های علیرضا خمسه در برنامه «هفت» در مورد وضعیت امروز سینمای ایران و جولان فیلم‌های کمدی، بار دیگر ذهن علاقه‌مندان سینما را به همان کلیشه چند سال اخیر کشاند که آیا در این شرایط اکران پشت سر هم فیلم‌های کمدی به سود سینمای ایران است و تکلیف این سینما با این فیلم‌های کمدی چیست.

خمسه در این برنامه به انتقاد از وضعیت و کیفیت فیلم‌های کمدی پرداخت و گفت که اگر فیلم کمدی انتقاد نداشته باشد به ابتذال می‌رسد و کارگردانان باید به جای کمدی‌های بزن و بکوب، کمدی‌هایی از جنس «اجاره‌نشین‌ها» بسازند. او همچنین از ریل‌گذاری مدیران فرهنگی در پرداختن بیش از حد به کمدی‌های کم مایه انتقاد کرد و توضیح داد که فیلم‌های کمدی نباید تاریخ مصرف‌دار باشند و باید برای مردم ماندگار شوند.

موضوع پیچیده سینمای ایران و فیلم‌های کمدی را نباید تنها از یک منظر نگاه کرد. اکران فیلم‌های کمدی در چند سال اخیر، به سوژه‌ای با ابعاد مختلف تبدیل شده که هر بعد را از زاویه دید مخصوص خودش باید تحلیل کرد.

در اینکه سینمای ایران را فیلم‌های کمدی پس از همه‌گیری کرونا نجات دادند، شکی نیست. در روز‌های بدون مخاطب سینما، فیلم‌های کمدی از راه رسیدند و بار دیگر پای مردم را به سینما‌ها کشاندند. صنعت در آستانه ورشکستی سینما بار دیگر جان گرفت تا سینمای ایران در سال گذشته به رکورد ۲۸‌میلیون مخاطب برسد.

این اتفاق خوب و مبارکی برای صنعت سینمای ایران بود که مدیران فرهنگی و سینمایی دولت قبل نیز بار‌ها به آن اشاره می‌کردند، اما اتفاق بد دقیقاً از همین نقطه‌ای شروع شد که سیاستگذاران فرهنگی فقط به فروش، آمار و ارقام تکیه کردند و دیگر کاری به کیفیت نداشتند. از دید آنها همین که سینما می‌فروشد و تعدادی از فیلم‌ها خرج خودشان را درمی‌آورند، کافی است.

این حرف هم تا حدودی درست است، چراکه صنعت سینما به گیشه و فروش نیاز دارد و فیلم‌ها باید از سوی مردم دیده شوند تا چرخه فیلمسازی ادامه پیدا کند، اما نگاه صنعتی صرف به مقوله‌ای مثل سینما، موجب تنزل کیفیت فیلم‌ها و ذائقه‌سازی اشتباه برای مخاطبان می‌شود. ساختن فیلم‌های کمدی بدون محتوا و اکران پشت سر هم آنها، سینمای ایران را از محتوا و دغدغه‌های اساسی دور کرده و انگار سینما به محفلی برای چند ساعت خندیدن تبدیل شده است. در این سیاستگذاری چند اشتباه فاحش دیده می‌شود. نخست اینکه توجه بیش از اندازه به فیلم‌های کمدی، سینمای ایران را تک ژانری کرده و در چنین فضایی فیلم‌های اجتماعی یا ژانر‌های دیگر فرصتی برای نفس کشیدن و دیده شدن پیدا نمی‌کنند.

اشتباه بعدی دیگر به جنس کمدی‌ها برمی‌گردد. باید قبول کرد فیلم‌های کمدی این روز‌های سینمای ایران، بیش از آنکه طناز باشند، لوده هستند. متأسفانه جنس کمدی‌های فیلم‌های کسانی مثل مسعود اطیابی به یک الگو تبدیل شده و دیگر فیلمسازان را برای ساختن این سبک کمدی ترغیب کرده است.

اطیابی که پس از کرونا همواره فیلم‌هایش در رتبه‌های اول و دوم جدول فروش قرار داشته با کمدی‌هایی مثل «بخارست»، «دینامیت» «انفرادی» «هتل» و «تگزاس» به جز بحث فروش، آورده دیگری برای سینمای ایران نداشته است. جنس کمدی‌های او نازل و سطحی هستند و هیچ چیزی برای ارائه به مخاطب ندارند. ساختن چند موقعیت کمدی لوس و استفاده از موسیقی و شوخی‌های کلامی، نهایت کاری است که اطیابی در فیلم‌هایش انجام می‌دهد.

دیگر کمدی‌سازان نیز همین الگوی ساده و راحت را برای فیلم‌های‌شان انتخاب کرده‌اند؛ فیلم‌هایی بدون داستانی خاص که بر پایه چند موقعیت کمدی لوده و بزن و بکوب بنا می‌شود و دیگر هیچ چیزی برای ارائه ندارد. حتماً این فیلمسازان پیش خودشان فکر می‌کنند وقتی مخاطب از این فیلم‌ها استقبال می‌کند دیگر چرا زحمت نوشتن فیلمنامه‌ای درست و ساختن موقعیت‌های کمدی اساسی را به خودشان بدهند.

این در حالی است که مخاطبان سینمای ایران قبلاً با جنس دیگری از کمدی انس گرفته بودند. از همان زمان «اجاره‌نشین‌ها» تا بعدتر که نوبت به فیلم‌هایی مثل «جیب‌بر‌ها به بهشت نمی‌روند»، «لیلی با من است»، «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰»، «مارمولک»، «دایره زنگی» و «اخراجی‌ها» رسید، مخاطبان با کمدی‌هایی استاندارد با داستان‌هایی قابل قبول و دغدغه‌مند آشنا شدند؛ فیلم‌هایی که در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدند و می‌توان آنها را به عنوان کمدی‌هایی شریف چندین و چند بار تماشا کرد.

مدیران سینمایی جدید در این شرایط کار سختی در پیش دارند. از طرفی باید به وجه اقتصادی و صنعتی سینما فکر کنند و از طرفی دیگر باید برای ذائقه‌سازی مخاطبان چاره‌ای بیندیشند. سینمای ایران در طول سال‌های پس از انقلاب همواره به وجه اندیشمند و دغدغه‌مندش بالیده و باید بار دیگر این وجه را پررنگ‌کرد؛ کاری که در شرایط فعلی بسیار سخت به نظر می‌رسد، ولی شدنی است.