شخصیتپردازیهای درست و اصولی یکی از مهارتها و تخصصهای مهدویان در فیلمسازی و سریالسازی است. او هر زمان به عنوان کارگردان پشت دوربین قرار گرفته، شخصیتهایی خلق کرده که به مخاطب امکان نزدیک شدن و لمس کردنش را داده است.
شخصیتهای چند بعدی آثار مهدویان، حتی اگر خیلی سفید و مثبت هم نباشند، باز تماشاگر قابلیت درک و احساسشان را دارد و به همذاتپنداری با آنها میرسد. «زخم کاری» از همان فصل اول با خلق شخصیت مالک و سمیرا، سنگ بنای درستی را جهت ادامه سریال گذاشت.
هر دو شخصیت با ویژگیهای متناقض در وجودشان، ترکیبی از عشق و نفرت و خشم و کینه و دوست داشتن را به تصویر کشیدند. مالک و سمیرا در موقعیتهای مختلف، کنشپذیری متفاوتی داشتند و هر بار جنبهای از ویژگیهای درونیشان را بروز و ظهور میدادند.
در کنار این دو، در هر فصل، شخصیتهای فرعی و مکمل دیگری نیز حضور داشتند که نقش مهمی در پیشبرد داستان ایفا کردند. حالا پس از گذشت سه فصل میتوان این شخصیتها را لیست کرد و از سابقه و سرنوشتش هر کدامشان صحبت کرد. در واقع شخصیتها در زخم کاری صاحب شناسنامه شدهاند و این اتفاق مهم و کار سختی است که مهدویان انجام داده است.
یکی از مهمترین نکات در سریالهایی که چند فصل دارند همین شناسنامهدار شدن شخصیتهاست. وقتی که شخصیتها با ویژگیهایشان در ذهن مخاطب نقش بندد و ارتباط لازم را با بیننده بگیرد، تازه آن زمان امکان ساخت فصلهای بعدی را به سازندگانش میدهد. سریالهایی که از همان اول در شخصیتپردازی ضعیف و الکن عمل میکنند، هیچ وقت نمیتوانند در جذب مخاطب برای فصلهای بعدی موفق ظاهر شوند.
موفقیت در این زمینه به تسلط و هوشمندی مهدویان و گروه نویسندگیاش برمیگردد. آنها درک درستی از سریالسازی داشتهاند و در هر فصل به بهترین شکل از ظرفیتهای داستان و شخصیتها استفاده کردهاند. مهدویان به گونهای امضای خودش را پای شخصیتهای «زخم کاری» انداخته که سمیرا به بخشی جداییناپذیر از کارنامه بازیگری رعنا آزادیور تبدیل شد. یا جواد عزتی با آن همه تنوع در نقشپذیری، با شخصیت مالک با شکل و شمایل متفاوتتری به ذهن مخاطب میآید.
این مورد در مورد شخصیتهای دیگر صدق میکند. نمونهاش مرتضی امینیتبار در نقش میثم و سارا حاتمی در نقش مائده هستند که مخاطبان همچنان آنها را با بازیشان در «زخم کاری» به یاد میآورد. این ماندگار و اثرگذاری برای تک تک شخصیتها از فصل اول تا سوم افتاده و به یکی از برگهای برنده سریال تبدیل شده است. مهمی که اگر از ابتدا در ساختار داستان تا این اندازه درست و اصولی اتفاق نمیافتاد، به کارگردانش اجازه ساخت فصلهای بعدی را نمیداد.