درگذشت یکی دیگر از هنرمندان پیشکسوت و باسابقه سینما و تلویزیون، بار دیگر مردم و رسانهها را متوجه مظلومیت هنرمندان قدیمی کرد. اگر خبرِ درگذشت اسماعیل سلطانیان منتشر نمیشد، بعید بود مردم و رسانهها به این زودی یادِ بازیگر هنرمند سالهای نه چندان دور بیفتند.
سلطانیان در حالی چشم از دنیا فرو بست که از مدتها قبل درگیری بیماری بود و در روزهای ناخوشی و جدال با بیماری، امید داشت تا بار دیگر خودش را در سالنهای نمایش یا مقابل دوربینهای فیلمبرداری ببیند. سلطانیان بازیگری را از سال ۱۳۴۹ شروع کرد و در فیلمهای مهمی مثل «بایسیکلران»، «چ» و «دیدهبان» درخشید. در کارنامه بازیگری او، کلی نقش کوچک و بزرگ دیده میشود و باید اعتراف کرد او در قالب هر نقشی، بهترین بازی خودش را انجام داده است.
بسیاری از سلبریتیهای سینما باید همانند روزگار جوانیِ سلطانیان، تمرین کنند و سختی بکشند تا بتوانند به جایگاهی والا در هنر برسند، اما آنها امروز با کمترین تلاش و استعداد و فقط به خاطر داشتن روابط و رانت، نقشها را در سینما مال خود میکنند و فرصتی برای دیدن شدن دیگران نمیگذارند.
سلطانیان با سابقه و تجربه زیادش در سینما و تلویزیون از وضعیت هنری کشور گلایه داشت. او از ۱۹ سالگی برای حرفهای شدن و دیده شدن تلاش کرده و پس از سالهای زیادی توانسته بود برای خودش نامی دست و پا کند. او خاک صحنه خورده و هنرش را مفت و مسلم به دست نیاورده بود.
بازیگر سریالهای ماندگار «وضعیت سفید» و «یوسف پیامبر» معتقد بود هنرمندانی مثل او با ۵۰ سال سابقه به جایگاه واقعی خود در سینما و تلویزیون نرسیدهاند و حق مطلب در مورد آنها ادا نشده است. این حقیقت تلخِ این روزهای سینما و تلویزیون است. میگفت در بیشتر کارها، بازیگران را عدهای خاص انتخاب میکنند و حتی نقشهایی خرید و فروش میشود. این جملات، حقیقت تلخ سینما و تلویزیون کشور را نشان میدهد که مثل سیلی به صورت آدم برخورد میکند.
بیکاری این بازیگر کهنهکار را افسرده کرده بود و اگر او در این سالها مقابل دوربین میرفت با روحیهای بهتر میتوانست با بیماریاش مقابله کند. او آرزو داشت دوباره خودش را با نقشی در اثری هنری محک بزند، ولی فضای رانتی و آلوده به مافیای سینما و تلویزیون، اجازه هنرنمایی دوباره را به سلطانیان نداد تا او در روزهای آخر زندگی، حسرت به دل از دنیا برود.
سلطانیان از وجود رفیق بازی و رانت در سینما و تلویزیون آگاه بود و همین موضوع حسابی آزارش میداد. او در گفتگو با یکی از رسانهها با اشاره به همین موضوع گفته بود که عدهای تازهوارد با اسپانسر و حامی مالی و رانت وارد سینما و تلویزیون شدهاند.
فضای هنری کشور نیاز به خانه تکانی اساسی دارد. در این سینما و تلویزیون هرچقدر بیشتر زحمت کشیده باشی و باتجربهتر باشی، جایی برای هنرت نیست و به جایش هرچقدر در فضای مجازی فعالتر باشی، با وجود بیهنری، باز به تو نقش میدهند. در سینمایی که اینستاگرام نقشی تعیین کننده در آن داشته باشد، آبی از آن برای اعتلای فرهنگ و هنر کشور گرم نخواهد شد.
حال که بیشتر تهیهکنندگان و فیلمسازان درگیر رفیقبازی و تامین منافع اقتصادی سلبریتیها شدهاند، مسئولان هنری باید فکری به حال آشفته هنرِ ایران کنند. ادامه چنین روندی موجب افسردگی و خانه نشینی هنرمندان پیشکسوت میشود و جامعه هنری ما را خالی از بزرگان صاحب هنر و کارنامه میکند. در همه جای دنیا هنرمندان پیشکسوت را روی سرشان میگذارند و با دادن نقشهای مختلف به آنها اجازه نمیدهند عرصه از وجودشان خالی شود، ولی در ایران، فیلمسازان برخلاف جریان آب حرکت میکنند و به جای هنر، تعداد فالوئر و رنگ چشم بازیگر برایشان اهمیت دارد.
ادامه آشفتهبازار فعلی، سبب میشود همین سلبریتیهای بیهنرِ پرمدعا، داعیهدار میدان میشوند و آنها مسئولیت تربیت نسلهای بعدی بازیگران را برعهده بگیرند. با خالی شدن میدان از حضور بزرگان، این بازیگرهای کوچک هستند که ادعای بزرگی میکنند.
تا دیرتر از این شده باید بزرگان سینما و تلویزیون را که با شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بیگانهاند را دریافت و اجازه نداد آنها احساسِ ناخوشایند غیرمفید بودن بکنند. میتوان در کنار ارج نهادن مقام هنریشان، در آثار سینمایی و تلویزیونی، برایشان نقش در نظر گرفت و از تجربیاتشان استفاده کرد. جامعه هنری ایران به اصالت، استعداد و هنر بازیگران پیشکسوت نیاز دارد. آنها که دود چراغ و خاک صحنه خوردهاند، بهترین راهنما برای تربیت نسلهای بعدی هنرمندان ایران هستند.
- نویسنده : احمد محمدتبریزی