بخشی خواندنی از رمان «کلیدر» «محمود دولت‌آبادی»

برای این که یک مردمی را به زانو در بیاورند، اول استقلالش را می‌دزدند و برای این که استقلال یک مردمی را بتوانند بدزدند، آن مردم را به خود محتاج می‌کنند.
با این احتیاج وامانده است که آدم خودش را از دست می‌دهد.خوار و زبون می‌شود و به غیر خودی وابسته می‌شود و نوکر می‌شود و می‌شود مثل کفش‌های پای آن‌ها، مثل نی سیگار آن‌ها و حتی مثل تیغه‌ی شمشیر آن‌ها که وقتی لازم باشد گردن برادر خود، گردن زن و فرزند خود را هم می‌زند.