کتاب «پیرمرد و دریا» و ارائه تصویری واقع‌گرایانه از حقیقت زندگی/ آدم را برای شکست نساخته‌اند!

«پیرمرد و دریا» یکی از شاهکارهای ادبی جهان است که در درونش حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. این کتاب در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد ولی دقت در کلمات و شخصیت‌ها، خواننده را به لایه‌های پنهان زیادی می‌رساند که ارزش تفکر و تعمق دارد.

ویلیام فاکنر درباره این کتاب چنین می‌گوید: «زمان ممکن است نشان دهد که پیرمرد و دریا بهترین نوشته همه ما است.» چنین اظهارنظرهایی درباره اثر ارنست همینگوی زیاد است و آنها که کتاب را با دقت خوانده‌اند و به منظور نویسنده پی برده‌اند، می‌دانند با چه اثری شگرف روبه‌رو هستند.

رمانی واقع‌گرا و ساده

همینگوی «پیرمرد و دریا» را عصاره‌ همه زندگی و هنرش می‌داند. او سعی کرده در کوتاه‌ترین و با کمترین کلمات، رمانی درباره موفقیت و شکست بنویسد و چقدر خوب از پس این کار برآمده است. «تصویری نوشتن» مهم‌ترین شگرد همینگوی در «پیرمرد و دریا» است و او به قدری این کار را خوب انجام داده که خواننده از اولین لحظات همراه پیرمرد در قایق می‌شود و در تنهایی و لحظات سختش خود را کنار پیرمردِ صیادِ تنهایی می‌بیند که می‌خواهد طلسم ناکامی‌هایش را بشکند.

نویسنده آمریکایی استاد جان بخشیدن به شخصیت‌های کتاب است. او در سبک رئالیستی رمانش، با استفاده از دیالوگ و توصیف خواننده را همراه داستان می‌کند. همینگوی پس از گرفتن جایزه نوبل در سال 1954، در گفت‌وگویی با خبرنگار مجله تایم به زبان گویاتری واقع‌گرایی رمانش را توضیح می‌دهد: «من کوشیده‌ام یک پیرمرد واقعی بسازم و یک پسر بچه واقعی و یک دریای واقعی و یک ماهی واقعی و بمبک‌های (کوسه) واقعی؛ اما اگر آنها را خوب از کار در بیاورم، هر معنایی می‌توانند داشته باشند. سخت‌ترین کار این است که چیزی را راست از کار در بیاوریم، و گاهی هم راست‌تر از راست.»

تنهایی پیرمرد

همینگوی در «پیرمرد و دریا» در نهایت سادگی و پیراستگی داستانش را می‌گوید. او از نمادسازی و رفتن به سمت تمثیل و سمبل دوری می‌کند و می‌خواهد همه چیز در نهایت سادگی اتفاق بیفتد. تمام این موارد از «پیرمرد و دریا» اثری ماندگار خلق کرده است.

اگر در کتاب‌های قبلی همینگوی، قهرمان او روشنفکر حساسی بود که از جنگ می‌گریخت، اکنون قهرمانش در «پیرمرد و دریا» ماهیگیر ساده‌ای است که هر روز به جنگ طبیعت می‌رود. سانتیاگو در کتاب، پیرمرد ساده و تنهایی است که به فکر گرفتن صیدی از دریاست؛ ماهیگیری به فکر نان شب که می‌خواهد گشنه نماند و از جنگ با طبیعت و دریا با موفقیت بیرون بیاید.

شروع کتاب به خوبی خواننده را با وضعیت سانتیاگو آشنا می‌کند:« پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلف‌استریم ماهی می‌گرفت و حالا هشتاد و چهار روز می‌شد که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسر بچه‌ای با او بود. اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند پدر و مادر پسر گفتند دیگر محرز و مسلم است که پیرمرد «سالائو» است، که بدترین شکل بداقبالی است، و پسر به فرمان آنها با قایق دیگری رفت که همان هفته اول سه ماهی خوب گرفت.»

طلسم ماهیگیر

در همان چند خط آغازین کتاب، خواننده به خوبی با وضعیت شخصیت اصلی کتاب آشنا می‌شود. پیرمردی ماهیگیر که مدت‌هاست دچار بداقبالی شده و نتوانسته از دریا ماهی بگیرد. با وجود تمام ناکامی‌ها، سانتیاگو نمی‌خواهد شکست را بپذیرد و نمی‌خواهد تسلیم موانعی شود که دریا پیش رویش قرار می‌دهد.

پیرمرد در روز هشتاد و پنجم به دورترین نقطه می‌رود و امید دارد این روزی بر پایان بدشانسی‌هایش است. هنگامی که با پیرمرد در دریا تنها می‌شویم با ریز و درشت شخصیت و افکار او آشنا می‌شویم. متوجه می‌شویم که پیرمرد یک ماهی‌گیر حرفه‌ای و کارکشته است و تمسخر دیگر ماهی‌گیران فقط به خاطر بدشانسی او در صید است و نه چیز دیگری.

شکست و پیروزی ماهیگیر

از اینجا به بعد، شکست و پیروزی، موفقیت و ناکامی چنان در هم می‌آمیزد که در هر لحظه یکی بر دیگری غلبه می‌کند. پیرمرد با سختی فراوان ماهی بزرگی صید می‌کند ولی در راه برگشت کوسه‌ها به صید او حمله می‌کنند  و هر بار بخشی از ماهی را می‌خورند.

ماهیگیر که توانسته بر ناکامی‌اش غلبه کند و یک ماهی بزرگ بگیرد، این بار در جنگ با طبیعت باید برای حفظ صیدش با طعمه‌ها بجنگد. هرلحظه موفقیتی حاصل می‌شود و کمی پس از آن، شکست به دنبالش می‌آید. درست شبیه جریان زندگی که موفقیت و شکست را توامان در خود دارد.

رمان پیرمرد و دریا، تلاش پیرمرد و شکست‌ناپذیری او را تا لحظه آخر به خوبی نشان می‌دهد و این قدرت شگفت‌انگیز پیرمرد از آنجا می‌آید که او اعتقاد دارد «آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمی‌خوره.»  پیرمردِ ماهیگیر خسته و درمانده تنها با اسکلتی بزرگ از ماهی به خانه برمی‌گردد.

تمام تلاش‌های او هیچ شده ولی دیدن اسکلت یک ماهی بزرگ، برای دیگران باعث شگفتی است. پیرمرد در ظاهر شکست خورده به نظر می‌رسد اما در شکست دیگران، برنده و پیروز به نظر می‌رسد. پیرمرد نتوانست ماهی را سالم را ساحل برساند منتهی توانست دریا را شکست دهد و  بر ناکامی و طلسمی که دچارش شده بود، غلبه کند.