روز پانزدهم می، فیلم پترسن ساخته جیم جارموش سینماگر مستقل آمریکا در فستیوال فیلم کن به نمایش درآمد و با استقبال بسیاری از منتقدان مواجه شد. فیلم جارموش در نظرخواهی منتقدان مجله اسکرین دیلی، با امتیاز ۳/۵، در صدر جدول فیلم های بخش مسابقه قرار دارد.
جیم جارموش در میان سینما دوستان ایرانی، محبوبیت زیادی دارد و خیلی از آنها منتظر بودند تا واکنش های منتقدان در کن به فیلم جارموش را ببینند. این بار بازی یک بازیگر ایرانی یعنی گلشیفته فراهانی در فیلم جارموش هم توجه بیشتری برانگیخت. «پترسن»، یک فیلم مینی مالیستی-جارموشی دربارۀ هفت شبانه روز از زندگی یک رانندۀ اتوبوس شاعر مسلک است که همانند سوزنبان فیلم طبیعت بیجان شهیدثالث، زندگی تکراری و یکنواختی دارد و تنها سرگرمی اش نوشتن شعر و یا رفتن به میخانه ای کوچک و خوردن لیوانی آبجوست.
جیم جارموش یکی از مهمترین چهرههای هنری سینمای امروز آمریکا و از نسل سینماگران مستقلی چون هال هارتلی، دیوید لینچ، برادران کوهن و جان دال است. جارموش عاشق شخصیتها و زندگیهای حاشیهای است. او در فیلمهایش به چون و چرایی اعمال کاراکترها کاری ندارد بلکه بیشتر بر روی نحوۀ اعمال و رفتار آنها و واکنشهایشان به پیرامون متمرکز میشود. شخصیتهای جارموش، طوری رفتار میکنند که انگار هیچ هدف و مسیر مشخصی در زندگی ندارند و خود را به دست جریان طبیعی زندگی سپرده اند. «پترسن» مثل همه کارهای جارموش، فیلمی مینی مالیستی است که همه عناصر سبکی آشنای فیلم های او مثل برداشت های بلند، استفاده از فید و قطع به سیاهی، دیزالو و حرکت های آرام دوربین را دربر دارد. پترسن مثل اغلب شخصیت های محوری جارموش، آدم ساکتی است. او در خانه، اتوبوس، خیابان و کافه کم حرف میزند و بیشتر ترجیح می دهد شنونده و ناظر باشد و تا زمانی که واقعا احساس خطر نکند، وارد عمل نشود (نمونه اش صحنه ای از این فیلم است که مرد سیاه پوست جوانی در کافه به خاطر شکست در عشق می خواهد با هفت تیر خود را بکشد و او مانع خودکشی او میشود. هرچند بعد می فهمیم که هفت تیر او قلابی بوده). او کارهای روزانه یکنواختی را انجام می دهد. هر روز سر ساعت معینی بیدار می شود، صبحانه اش را که کورن فلکس و شیر است می خورد و سر کارش می رود. او با تکنولوژیهای جدید ارتباطی مثل موبایل بیگانه است و ا ز خرید آن امتناع میکند و حاضر نیست از دفترچه شعرهایش کپی بگیرد یا آنها را تایپ کند و توصیه های همسرش لورا (گلشیفته فراهانی) در این مورد را نادیده میگیرد. با این حال به نظر نمی رسد از زندگی اش ناراضی باشد و رابطۀ خوبی با همسرش دارد. آشنایی او با دختربچه ای که شاعر است یادآور رابطۀ آدمکش شاعر مسلک فیلم «گوست داگ» با دختربچه ای است که عاشق ادبیات است. استفاده جارموش از شعرهای پترسن به صورت نوشته در فیلم نیز همان روشی است که او قبلا در گوست داگ نیز به کار برده بود. در گوست داگِ جارموش، مکالمه عاشقانه ای با متن وجود دارد که در «پترسن» هم تکرار میشود. لورا همسر پترسن برخلاف او، آدم پرحرفی است و نسبت به شوهرش روحیه اجتماعیتری دارد. او زن آمریکایی خانهداری است که عاشق موسیقی کانتری، نقاشی، و آشپزی است و رویایش این است که روزی خواننده موسیقی کانتری شود. با اینکه جارموش سعی کرده او را متفاوت با زنهای خانهدار ملودرامهای آمریکایی دربیاورد اما ما همچنان او را در خانه و مشغول آشپزی یا پختن کیک و البته نقاشی میبینیم و تنها در یک صحنه او برای رفتن به جایی از فضای داخلی خارج میشود و به بیرون قدم میگذارد. اما بازی گلشیفته فراهانی در فیلمی از جارموش، آن هم در نقش اصلی زن، فارغ از ضعف یا قدرت آن، به اعتقاد من، نقطۀ درخشانی در کارنامۀ سینمایی این بازیگر به حساب میآید و او خود را با سبک سینمایی جارموش تا حد زیادی وفق داده اما همچنان بر این باورم که بهترین بازی های گلشیفته تا کنون در فیلم های ایرانی به ویژه فیلم درخت گلابی و سنتوری بوده است. ویژگی مهم گلشیفته در این فیلم این است که انگلیسی را با لهجه آمریکایی بسیار خوبی حرف میزند. و نکته دیگر اینکه در فیلم با اینکه به هویت ایرانی گلشیفته اشاره نمیشود اما با این حال برخی ترانه های قدیمی ایرانی مثل «سلطان قلبها» با صدای عهدیه و «کیه کیه درمی زنه من دلم میلرزه»، درفضای داخلی وخلوت لورا و در بک گراند شنیده میشود.
گلشیفته فراهانی در کنفرانس مطبوعاتی فیلم «پترسن» که با حضور جیم جارموش و دیگر عوامل فیلم برگزار شد، در مورد همکاری با جارموش گفت: «من اززمان تین ایجری عاشق فیلم های جارموش بودم و فیلم «قهو و سیگار» او را در ۱۲ سالگی از تلویزیون ایران دیدم .وقتی جارموش با من تماس گرفت، باور نکردم. برای من مثل یک رویا بود. لورا دراین فیلم یک زن هنرمند است که احساسات درونیش را با نقاشیهایش بیرونی می کند در حالی که شوهرش (پترسن) یک شاعری درونگراست.»
در کنفرانس مطبوعاتی بعد از نمایش فیلم «پترسن» در کن از گلشیفته فراهانی پرسیدم که به عنوان یک بازیگر وقتی به کارهایی که در ایران و با سینماگران مطرح ایرانی کرده ای نگاه و آنها را با فیلم هایی که بعد از خروج از ایران در فرانسه و آمریکا بازی کرده ای مقایسه می کنی، به نظر خودت تا چه حد موفق بوده ای و توانستی به هدف هایت برسی؟
گلشیفته فراهانی در پاسخ گفت: «من با موسیقی شروع کردم و با اینکه در خانواده ای هنرمند و اهل موسیقی، بازیگری و ادبیات به دنیا آمدم، با این حال نمی خواستم بازیگر شوم اما بازیگری به سراغم آمد. ایران را هم به میل خودم و برای رسیدن به موفقیت ترک نکردم بلکه مجبور شدم چون نمی خواستند من آنجا بمانم. به فرانسه هم که رفتم اصلا زبان فرانسوی نمی دانستم اما در فرانسه هم بازیگری مثل آتشی در من شعله ور بود و نمیتوانستم آن را خاموش کنم. من نمی خواستم به موفقیتی در زندگی ام برسم بلکه فقط می خواستم استعداد بازیگری ام را برای تماشاگران سینما به نمایش بگذارم و اینجوری خودم را وقف کارم کردم. وقتی این فیلم برای من پیش آمد مثل یک معجزه بود؛ مثل نشانه ای از هستی. من هرگز خواب بازی در فیلمی از جارموش را نمی دیدم. من خوشحالم که در عصری زندگی می کنم که او هست. او یک چهره افسانه ای است برای من. جیم علاوه بر اینکه کارگردان بزرگی است، یکی از حساسترین آدم هایی است که در عمرم دیده ام که به همه موجودات و عناصر فیلمش حتی درختان نیز حساس است و به آنها عشق نشان میدهد. او برای من پر از لذت و آرامش بود.»
جیم جارموش نیز در کنفرانس مطبوعاتی در مورد گلشیفته فراهانی گفت:« شخصیت لورا که گلشیفته آن را بازی میکند، شخصیتی گرم، پرجنب و جوش و باهوش و مستعد است و گلشیفته نیز در زندگی واقعی چنین شخصیتی است.اوبا اینکه زنی خانه دار است اما فعال و خلاق است و این نوع زندگی را خودش انتخاب کرده است.»
جارموش در مورد مقایسه این فیلم با فیلم های قبلی اش گفت: « من تحلیلگر فرهنگی نیستم و دوست دارم بروم توی یک سالن تاریک و با مردم آنجا بنشینم و فیلم ببینم. من عاشق سینما و متعلق به سبک قدیمی سینما هستم اما همه نوع فیلم از فیلم های کلاسیک گرفته تا فیلم های صامت را دوست دارم و دلبسته ژانر خاصی نیستم.»
جارموش در مورد تغییر سبک موسیقی فیلم «پترسن» گفت: «من در فیلم هایم از موسیقی های مختلف ملل دیگر از موسیقی کلاسیک شوبرت و مالر گرفته تا هیپ هاپ، جاز و غیره استفاده کردم.»
جارموش در مورد آشنایی اش با شاعران ایرانی گفت: «من در مورد شاعران ایرانی آگاهی ندارم و تنها زن شاعری که فیلم “این خانه سیاه است” را ساخته (فروغ فرخزاد) میشناسم. اما سینمای شاعرانه ایران را میشناسم و به نظرم سینمای ایران، یک باغ سینمایی است.»
جارموش در پاسخ به سوال من در مورد وضعیت سینمای مستقل امروز آمریکا و اینکه از زمان جان کاساوتیس تا امروز چقدر تغییر کرده گفت: «پرسشی است که در این فرصت کم نمی شود به آن پاسخ داد اما این تغییر از زمانی که تکنولوژی سینما و سیستم توزیع فیلم تغییر کرده، قابل توجه بوده است. وضعیت سینمای مستقل روز به روز پیچیدهتر میشود. من بیشتر به دنبال خون تازه در رگهای سینمای حاشیهای هستم تا جریان مسلط سینما. امروز فیلمسازان مستقل جوان خوبی ظهور کرده اند که فیلم های خوبی میسازند. من بیشتر روی جنبههای مثبت استعدادهای جوان متمرکز شده ام تا روی مشکلات سینمای مستقل. امروز با وجود آمازون وK5 وحمایتِ شون لابیدز که مثل برادر فرانسوی من است، ما توانستیم فیلمهایمان را بسازیم و از این نظر خیلی خوش شانس بودیم. اما سختیها برای سینمای مستقل همچنان باقی است و فیلمسازان باید برای خواستههایشان مبارزه کنند و این کار توان زیادی میخواهد و نباید متوهم باشند. با این همه جدا از مشکل بودجه، فیلم های مستقل خوبی ساخته می شود و باید به دنبال آنها باشیم.»
«پترسن» به عنوان یک فیلم جارموشی قابل قبول است اما فیلمی نیست که در یاد بماند. آنچه که فیلم هایی مثل «مرد مرده»، «گوست داگ» و «محدوده کنترل» را در ذهن ما ماندگار کرده، علاوه بر داشتن همه عناصر تماتیک و سبکی جارموش، دارای رمز و رازی بود که «پترسن» فاقد آن است.
منبع یورو نیوز