پنجمین فیلم سینمایی نرگس آبیار به نام «ابلق» به تازگی وارد شبکه نمایش خانگی شده و تماشای دوباره این فیلم فرصت خوبی را جهت مرور سینمای این کارگردان زن میدهد. آبیار در حضور یک دههای خود در سینمای ایران توانسته اسم و رسمی برای خود پیدا کند و این موضوع برای یک کارگردان زن، موضوع کوچکی نیست. درخشیدن و ادامه دادن در سینما کار سادهای نیست و در طول سالهای اخیر، کارگردانهای زیادی بودهاند که پس از ساخت چند فیلم، نتوانستهاند خودشان را در سطح اول نگه دارند و اندکی بعد از یادها رفتهاند.
دیده شدن با دومین فیلم
نرگس آبیار با نخستین فیلمش در سال ۱۳۹۱ با نام «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» پا به دنیای فیلمسازی گذاشت. فیلم ساده و اجتماعی آبیار در آن سالها خیلی به چشم نیامد. البته سبک کارگردانی آبیار که هنوز با سینمای حرفهای فاصله داشت، عامل مهمی در جذب نکردن مخاطب بود.
نرگس آبیار در اولین تجربه سینماییاش موفقیت خاصی به دست نیاورد، اما از ادامه دادن مسیر دلسرد نشد. او سال بعد با فیلم «شیار ۱۴۳» پرقدرت بازگشت و این بار توانست تمام توجهها را به خود جلب کند. آبیار برای فیلم دومش چند ایده هوشمندانه به کار برد.
نخست اقتباس کردن از کتابی مربوط به دفاع مقدس بود. او خودش تجربه نویسندگی داشت و در حوزه دفاع مقدس هم کار کرده بود. انتخاب کتاب «تفحص» حمید داودآبادی فکر درخشانی بود از سوی آبیار بود. این کارگردان زن با اقتباسی درست از کتاب و با اضافه کردن بار احساسی به فیلم، یکی از فیلمهای جذاب سی و دومین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۲ را کارگردانی کرد.
پس از حاشیههایی فیلم در زمان جشنواره و توجه رسانهها به «شیار ۱۴۳»، نام نرگس آبیار به عنوان کارگردانی آیندهدار مطرح شد. فیلم در جشنوارههای خارجی زیادی هم شرکت کرد و جوایز زیادی برای سازندگانش به ارمغان آورد.
تجربه موفق «شیار ۱۴۳»، توجهها و تمرکزها را به سمت آبیار معطوف کرده بود. مخاطبان و منتقدان علاقهمند بودند تا بینند این فیلمساز در فیلم بعدیاش چه کار خواهد کرد.
جسارت در فیلمسازی
آبیار دو سال بعد با فیلم «نفس» بازگشت. فیلمی متفاوت و جسورانه که در ترکیب با انیمیشن، رویاهای دختری خردسال در سالهای ابتدایی انقلاب و بحبوبه جنگ را به تصور میکشید. بسیاری جسارت و خلاقیت آبیار را ستودند. سینمای ایران به فیلمی از جنس «نفس» نیاز داشت تا در فرم و محتوا، حرفهای تازهای بزند.
تجربهگرایی آبیار در فیلم بعدیاش او را به سمت «شبی که ماه کامل شد» کشاند. آبیار این بار از فضای فانتزی «نفس» فاصله گرفت و فیلمش را در فضایی کاملا رئال ساخت. «شبی که ماه کامل شد» بر اساس داستانی واقعی ساخته شد و فضای احساسی فیلم هر مخاطبی را درگیر میکرد. از آنجا که فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده بود و تا پیش از این مردم اطلاع چندانی از ماجرای فائزه و عبدالحمید ریگی نداشتند، اصل ماجرا بسیار هیجانانگیز و جالب به نظر میآمد.
پرداختن به معضلات حاشیهنشینی
با وجود موفقیت و دیده شدن «شبی که ماه کامل شد»، آبیار باز هم خودش را معطوف به قالبی مشخص نکرد و در آخرین فیلمش به نام «ابلق» به سراغ سینمای اجتماعی و معضلات حاشیهنشینی رفت.
«ابلق» تجربه تازهای در کارنامه کاری آبیار است. ایده مرکزی فیلم، ایدهای جسورانه است و انتخاب چنین سوژهای جسارت فیلمساز را میرساند. شاید کمتر کارگردانی سراغ چنین سوژهای برای فیلمسازی برود، ولی آبیار با نگاهی زنانه، به دنبال طرح حرفهای مهمی است.
داستان فیلم در یکی از حاشیه ایترین مناطق شهر و در ناکجاآبادی به نام زورآباد میگذرد. نظر و نگاههای ناپاک و آلوده مردی به همسر برادرش، ماجراهای عجیبی را رقم میزند. مرد با حیله و نقشه میخواهد خودش را به زن نزدیک کند و زن از ترس رسوایی، بیآبرویی و درگیری نمیتواند موضوع را با کسی در میان بگذارد. نگاههای هوسآلود مرد، بار روانی و فشار زیادی را برای زن به دنبال آورده است. زن از طرفی نمیتواند این مشکل را به شوهرش که مردی عصبانی و بیکله است بگوید، از طرفی دیگر نمیتواند با یکی از اقوام نزدیکش درگیر شود. در نهایت همین نگاه هوسآلود منجر به دعوا و جنجال میشود و شرایط را برای زن و شوهرش سخت میکند.
آبیار در طول سالهای مختلف فعالیتش در میان سینمای دفاع مقدس و سینمای اجتماعی در رفت و برگشت بوده است. او در سبکهای مختلفی کار کرده است و نمیتوان لقبی مثل فیلمساز سینمای جنگ یا سینماگری اجتماعی به او اطلاق کرد. آبیار در تمام فیلمهایش همواره نگاهِ زنانه را مدنظر قرار داده و زنان سهمی زیاد از روایت فیلمهایش داشتهاند. توجه به مسائل و مشکلات زنان و داشتن روایتی زنانه به نوعی نقطه قوت فیلمهای آبیار به شمار میرود. سینمای ایران به چنین نگاه و روایتهای متفاوت نیاز دارد و باید از نگاه قالب مردانه در فیلمها فاصله بگیرد.
نکاتی مهم از ابلق
«ابلق» نکتههای مهمی از سینمای آبیار را به مخاطب گوشزد میکند. داستان «ابلق» ساخته و پرداخته ذهن کارگردان است و از روی کتابی اقتباس نشده است. همچنین داستان فیلم هم در واقعیت رخ نداده و سوژهای بکر برای پرداختن دارد. «ابلق» از این لحاظ محکی جدی برای آبیار بود و او نشان داد در مواقعی که باید فیلمنامه را خودش با الهام از قوه تخیلش بنویسد، روایت و شخصیتهایش ناقص و الکن باقی میمانند.
در میان فیلمهای آبیار «ابلق» بیشتر از بقیه در ریتم، روند داستان و شخصیتپردازی دچار ضعف و سکته است. توجه به همین مسئله نشان میدهد، آبیار مثل بسیاری دیگر از فیلمسازان ایرانی، در شخصیتپردازی و ساختن درامی پرکشش ضعف دارد. البته هر چه میگذرد او در کارگردانی و فرم پختهتر میشود و قابهای زیباتری میگیرد، ولی بعضی ضعفهایش در فیلمنامهنویسی بیشتر عیان میشود.
ضمن اینکه داشتن نگاه عمیق به مسائل اجتماعی، نکته مهمی است که یک فیلم را متمایز و شاخص میکند. کاری که فیلمسازانی مثل پوران درخشنده و بنیاعتماد در فیلمهایشان میکنند و فقط در حد روایت صرف باقی نمیمانند. پرداختن به ریشههای معضلات اجتماعی و بررسی اتفاقات در لایههای زیرین اجتماع، کاری است که یک فیلمساز با نگاهی ژرف انجام میدهد. در سینما، داستانپردازی و روایتگری از اهمیت زیادی برخوردار است. بخشی از سینما به موضوع سرگرمکنندگی آن برمیگردد، ولی در نگاهی عمیقتر، سینما میتواند ریشهایتر به مسائل نگاه کند. آبیار به خاطر تجربه و عقبهاش در نویسندگی، اهمیت داستانپردازی و روایت داستان را به خوبی میداند. اما او باید بداند برای ماندگار شدن فیلمهایش در سینما به چیزی بیشتر از این نیاز دارند.
هنوز بسیاری از فیلمهای خانوادگی و اجتماعی تاریخ سینما، بدون اینکه حرفهای شعاری و گل درشت بزنند در قالب سناریوی فیلم، سراغ ریشهها میروند و مهمترین حرفها را میزنند. «کرامر علیه کرامر» یا «داستان ازدواج» نمونههای موفقی از سینمای اجتماعی هستند که در دلِ فیلم و به دور از هر اغراقی، به شکلی واقعگرایانه حرفهایشان را بدون لکنت میزنند.
«ابلق» درسهای مهمی برای آبیار دارد. او باید بداند ساختن یک فیلم اجتماعی موفق به فیلمنامهای قوی و درام تاثیرگذار نیاز دارد. نمیتوان با محدود ماندن در سوژه اولیه یا با گرفتن چند قاب زیبا، تصور کرد فیلمی اثرگذار و درخشان ساخته شده است.