این بخش از علاقهمندان به سینما، احتمالا فیلمهای ترسناک خارجی را دیدهاند و خبری از کیفیت ژانر وحشت در سینمای ایران ندارند. ژانری که در سینمای ایران کمیتش به شدت لنگ میزند و اثر درخوری را به خود نمیبیند.
اکران فیلم «بوی خون» در گروه هنر و تجربه، بار دیگر سینمای ایران را متوجه بضاعت کمش در ژانر وحشت کرد و بیاستعدادی و کم ذوقی سینماگرانش را نشان داد.
اکران فیلمی ضعیف
«بوی خون» به کارگردانی علیرضا شاهحسینی را باید یکی از ضعیفترین فیلمهای اکران شده در گروه هنر و تجربه دانست که در هیچ بخشی، حرفی برای گفتن ندارد و چیزی جز ابراز تاسف برای تماشاگرش باقی نمیگذارد.
سازندگان فیلم مدعی بودند، چون فیلم در ژانر وحشت ساخته شده با ممیزیهای زیادی روبهرو شده، اما در نهایت با بازنویسی فیلمنامه، به اثر فعلی رسیدهاند. فارغ از صحبتهای تهیهکننده «بوی خون»، چیزی که بیشتر از هرچیزی توی ذوق میزند نبود یک سکانس خوب یا استاندارد در فیلم است.
احتمالا کارگردان فیلم با همان تصور عامیانه که با گریم و صدا میتوان فیلم ترسناک ساخت، پشت دوربین قرار گرفته و «بوی خون» را ساخته است و در نهایت ماحصل کارش، چیزی شبیه به فیلمهای آماتوری گروههای دانشجویی شده است.
تلاشی محکوم به فنا
ژانر وحشت قواعد و چارچوب مشخصی برای فیلمسازی دارد و هر کارگردانی که بخواهد در این ژانر فیلم بسازد باید آشنایی زیادی با قواعد ژانر داشته باشد. همچنین از همه مهمتر کارگردان باید فیلمنامه درخشان، بازیگران بااستعداد و عوامل حرفهای در کنارش داشته باشد. بدون این موارد، هر تلاشی محکوم به فنا خواهد بود.
شاید گفته شود، چون این فیلم با بودجهای محدود ساخته شده به لحاظ کیفی تا این اندازه پائین است، ولی در سینمای کشورهای مختلف دیدهایم که فیلمهای low Budget یا به اصطلاح با بودجهای کم، هنگامی که روی اصول و استانداردهای فیلمسازی حرکت کرده و کارگردانش ذوق و قریحهای برای کار داشته، توانسته مخاطبان زیادی جمع کند.
شاهحسینی که تا پیش از «بوی خون» کارگردان چند فیلم نه چندان مطرح بوده، در فیلم جدیدش با استفاده از نابازیگران یک موسسه بازیگری، فیلمش را ساخته است و باید برای این کار حساسیت و وسواس بیشتری به خرج میداد.
ضعف بازیگران
بازیگران فیلم در ضعیفترین حالت ممکن هستند که از گفتن سادهترین دیالوگها به شکل طبیعی عاجزند و اکتهایشان به شدت مصنوعی است. فیلم حتی یک بازیگر خوب ندارد که بتوان گفت او در آینده در سینما و تلویزیون خواهد درخشید و اسمی برای خود درخواهد کرد.
اگر بازی ضعیف بازیگران را کنار بگذاریم، میبینیم دست کارگردان تا چه اندازه در میزانسن و دکوپاژ خالی است. قاببندیهای آماتورگونه فیلم به شدت توی ذوق میزند و حرفی برای گفتن نمیگذارد. در فیلم حتی به یک سکانس نسبتا خوب یا درست برنمیخوریم تا به آن دلخوش باشیم و بگوییم ذرهای ذوق و خلاقیت در این فیلم دیده شده است.
هنگامی که داستانِ ضعیف و کلیشهای فیلم به همراه گریمهای معمولی را در کنار بقیه اجزای فیلم میگذاریم، متوجه میشویم به چه اثری طرف هستیم. کارگردان تلاش کرده تا ضعفهایش در کارگردانی را با گرفتن صحنههای اسلوموشن فراوان پر کند که این هم نتیجه عکس داده است. استفاده زیاد و بدون دلیل از صحنه آهسته در فیلم، کاری اصولی و منطقی نیست و کارگردان باید در شرایط خاصی بعضی صحنهها را اینگونه فیلمبرداری کند.
مشقت تماشای بوی خون
تماشای چنین فیلمی برای تماشاگری که فیلمهای روز دنیا را دیده کار سختی است. با وجود تمام مشقتهای تماشای «بوی خون» در سینما، اما ساخت این فیلمها تجربههای گرانبهایی را به همراه دارد. نخست اینکه کارگردانان ایرانی از توهمِ ساختن فیلم ترسناک بیرون میآیند و متوجه میشوند ساختن فیلمی در ژانر وحشت به این سادگیها نیست.
ضمن اینکه فیلمسازان باید درک کنند، سینما فارغ از مفاهیم تئوریک به چیزی بیش از اینها نیاز است. یک کارگردان و بازیگر برای موفقیت و دیده شدن در سینما، به استعداد، ذوق، قریحه و حرفهایگری در این حوزه نیاز دارد و بدون داشتن اینها اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
تجربه ساختن فیلمهایی مثل «بوی خون» نشان میدهد سینمای ایران تا چه اندازه راه دور و درازی برای رسیدن به استانداردهای ژانر وحشت دارد. چنین فیلمهای دستهای خالی سینماگران ایرانی را نشان میدهد و دلایل ضعفهای فیلمسازان را بهتر و دقیقتر مشخص میکند.
نویسنده: احمد محمدتبریزی/ منتقد سینما