صحرا و زهره بدبختترین شخصیتهای فیلم هستند ولی شجاعت و اعتماد به نفس زهره را صحرا ندارد.
مسعود دغدغه خروج همسرش به خارج از کشور را دارد و مشرقی توسط همسر مسعود اجیر میشود تا مدارک شخصی را از منزل برای او ببرد و در نهایت سقوط از راه پله موضوع را لو میدهد و مسعود از صحرا میخواهد کیف را به دست همسرش برساند. آیا این بخش با وجود ممانعت مسعود از انجام این سفر غیرمنطقی نیست؟
به هر حال مسعود قهرمان قصه از نقطهای که با صحرا آشنا میشود فکری به سرش میزند تا بازی جدیدی را آغاز کند و آن نقشه را ادامه میدهد تا به نتیجه برسد.
پس در واقع مسعود عاشق همسرش نبوده است!
هم عاشق بود و هم نبود. در واقع عاشق همسرش است اما مرگ او میتواند همه ثروت را جابهجا کند و او و برادرش به ثروت دست یابند. به هر حال در فیلمهای جنایی و این قبیل داستانها جنایت ریشه اقتصادی هم دارد و شخصیت در عین عاشق بودن جنایت میکند و باید گفت شخصیت مسعود و صحرا هیچ کدام سالم نیستند.
آیا به پایانبندی دیگری به جز «خفهگی» در آسانسور فکر کردید؟
به نظرم قشنگترین پایان همین بود چون کسی انتظار آن را نداشت، این پایان از ابتدا برای فیلم در نظر گرفته شد و جزیی از فیلم بود و تغییری در آن ندادیم، چون معمولا در فیلمهای دیگر پایانبندی را عوض میکردیم. طبیعتا این پایان با نام فیلم همخوانی داشت و آسانسور رعب و وحشتی ایجاد میکرد که برایمان مهم بود.
ژانر مورد علاقه شما در فیلمسازی علاوه بر سینمای قصهگو در بستر تریلر جنایی چیست؟
در دنیا فیلمسازانی که برای مخاطب عام سینمای داستانی میسازند، سعی میکنند به گونههای مختلف فیلم بسازند، اما گونهای که تلاش میکنم تا در آن فیلم بسازم و ملودرامهای روانشناسانه است که در آن جنایت و قتل جریان دارد، به نظرم «خفهگی» در میان اینها شاخصتر است.
با توجه به ارایه مباحث روانشناسانه در فیلمهایتان، تا چه حد از اطلاعات علمی این حوزه از مشاوران و روانشناسان در ساخت فیلم کمک گرفتید؟
علاقه به مباحث روانشناسی دارم و در این زمینه هم همواره مطالعاتی درباره اسکیزوفرنی، شیزوفرنی حاد، اختلال دو قطبی و… داشتهام که به نظرم در این زمینه هر فردی باید اطلاعات داشته باشد. نوع طرح این مسائل در فیلمهایم گاهی درست و گاهی اشتباه درآمده است، اما برای فیلم سینمایی «قرمز» به یاد دارم که یکی از روانشناسان نقد مفصلی در مجله فیلم در این باب نوشت که بسیاری از مسائل عنوان شده در فیلم صحیح است، در حالی که به مطالبی اشاره کرد که من به شکل علمی دنبالش نبودم و همهچیز بر مبنای حس و غریزی بود. برای فیلم سینمایی «پارکوی» نیز به دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران دعوت شدم که اساتید، رییس دپارتمان و دانشجویان حضور داشتند و در آنجا تحلیلهایی از فیلم مبنی بر روانشناسی مطرح شد که در آن زمینه هم غریزی عمل کرده بودم و تاکنون با روانشناسان برای فیلمهایی از این جنس مشورت نگرفتم.
تاکنون نسبت به ساخت کاری دچار تردید شدید؟
به جز فیلم اول که در نیمه راه احساس کردم شرایط کاری به لحاظ قصه و بازیگران مناسب نیست و کار را تعطیل کردم اما در بقیه کارها اینگونه نبوده است.
نظرتان درباره وضعیت سینمای مستقل این روزها چیست ؟
سینمای مستقل برای فیلمسازانی است که خارج از قواعد استودیو تجربیاتی دارند. در این سینما فیلمساز سعی میکند اجازه ندهد تا اقتصاد روی سینمای او تاثیر بگذارد و نمیخواهد فکرش دچارممیزی اقتصاد شود، این سینما در ایران خیلی معنا ندارد چرا که فیلمها از صافی صدور پروانه ساخت میگذرد و یک نگاه ممیزی وجود دارد که اجازه ساخت فیلمهایی را میدهد، با این وجود حتی اگر آن نگاه مهربانانه وجود داشته باشد که مجوزی را دهد اما در نهایت مستقل نیست، سینمای مستقل یعنی مستقل از نظر فکر و ایده و اندیشه.
ماهیت تشکیل و عملکرد گروه هنر و تجربه در سینما را چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه امکان نمایش فیلمهای تعدادی از فیلمسازان پس از چند سال در گروه هنر و تجربه فراهم شده که به آنها آرامش میدهد بسیار خوب است. وظیفه ما باید ایجاد آرامش در جامعه باشد و وقتی میتوان در جامعه با هنر و تجربه آرامشی را ایجاد کرد چرا باید این آرامش را از فیلمسازان گرفت؟! به هر حال دولت هزینهای پرداخت میکند که میان سایت، مجله و تعدادی از افراد تقسیم میشود که اشکالی هم ندارد و اگر این گروه وجود نداشت ٨٠ درصد فیلمهایی که در این گروه اکران میشود به نمایش در نمیآمد.
تجربه اجرای برنامه برای شما چگونه حاصل شد؟به نظر میرسد حتی در حوزه اجرا مسلطتر از حوزه کارگردانی عمل میکنید!
پیشنهاد برنامهای سینمایی به نام «هفت» را به دوستان دادم که قرار بود به عنوان سردبیر متون برنامه را بنویسم، بنابراین به دنبال انتخاب مجری بودیم تا برنامه را اجرا کند، برای این کار حسین معززینیا را در نظر داشتیم که با هم صحبت کردیم ولی پشیمان شد. با افراد مختلفی در این خصوص صحبت کردیم که البته تلویزیون با حضور افرادی در برنامه نیز مخالف بود و کسانی را که موافق حضورشان بود به برنامه نمیآمدند. به هر حال قرار بود برای نخستین بار چنین برنامه سینمایی از تلویزیون پخش شود و از این بابت نگران بودند. سال ١٣٨٩ پس از اتفاقات سال ٨٨ سال سختی بود و اختلافاتی در سطح جامعه اتفاق افتاده بود. روزی پیشنهاد اجرای برنامه به من داده شد و حتی دوستان موافقت و تایید حراست و مدیران را اعلام کردند که من هم پذیرفتم و آن اجرا باعث شد که این کار را ادامه دهم.
آیا هدف برنامه «هفت» از ابتدا شبیهسازی با برنامهای ورزشی مانند «نود» به لحاظ رویکرد انتقادی بود!؟
سینما با فوتبال فرق میکند، چون در سینما ایدئولوژی وجود دارد و نظام و دولت حساسیت بیشتری بر سینما دارد و در واقع سینما را از نگاه ایدئولوژیک میبیند، بنابراین مهم است که چه موضوعاتی در برنامه مطرح میشود. اما در فوتبال داور یا پاس ایدئولوژیک نداریم، حتی اگر برنامه فوتبالی مثل «نود» انتقادی شود در این اندازه است که چرا دولت این کار را کرده و چرا ورزشکاران اینگونه هستند! البته عادل فردوسی پور بسیار انسان موفقی است و برنامه به خوبی مورد توجه مردم قرار گرفته است. سینما در ایران زیر ذرهبینی است که جناحهای مختلف نگاه ثابتی به آن ندارند و تلویزیون نیز رسانه حکومتی است که باید در آن نظراتی مطرح شود که مورد مخالفت عدهای قرار نگیرد. در سالهای ١٣٨٩ و١٣٩٠ اختلافات شدید میان سینماگران وجود داشت و خانه سینما منحل شده بود و نمیتوانستیم از افرادی در برنامه دعوت کنیم، از سویی تلویزیون با حضور عدهای مخالفت میکرد و بقیه هم به برنامه نمیآمدند. در دوره محمود گبرلو کار راحتتر بود و او توانست همه جناحها را در دوره روحانی به برنامه بیاورد و کارهایی انجام دهد، پس از آن بهروز افخمی سعی کرد تا برنامهای خنثی اجرا نکند.
اگر به شما پیشنهاد اجرای دوباره برنامه «هفت» داده شود میپذیرید؟
امیدوارم برنامه «هفت» تعطیل نشود، با نسل جوان جلو برود و تلویزیون نگاه بازتری به این مقوله داشته باشد تا همه تفکرات در آن مطرح شود. دیگر پیشنهاد اجرا به من داده نمیشود و من هم قبول نمیکنم، چون این موضوع دورهای است و زمان میگوید که چه کار باید کرد. در آن زمان شرایطی پیش آمد که اجرای برنامه داشته باشم ولی امروز شرایط و زمان دیگری است که آدم خود را لازم دارد. باید تلویزیون نگاه خود را عنوان و مجری نیز باید طبق تفکری که دارد عمل کند و اگر فکر و نگاه مجری وارد برنامه نشود به برنامهای خنثی تبدیل میشود. همیشه شرایط جدید انسان تازه را میطلبد.
در حین اجرای برنامه «هفت» تذکری مبنی بر اصلاح کار به شما داده نشد؟
در تلویزیون رسم نیست که صدایتان کنند و بگویند برنامهتان اشکال دارد و اگر اصلاح نشود برنامه تعطیل است! تذکری در کار نیست و آنچه گفته میشود به معنای این نیست که اشتباه را جبران کنید. در همه جای دنیا مدیریت تلویزیون حق دارد که برنامه را زیرنظر خود بگیرد و نظرش را درباره برنامه بدهد، اما معمولا فرد را برای اصلاح کار صدا نمیکنند. زمانی که من در حال اجرای برنامه بودم در پشت پرده با محمود گبرلو صحبت کرده بودند و او برای اجرای برنامه تازه موافقت کرده بود، بدون اینکه من در جریان باشم. این اتفاق برای محمود گبرلو هم افتاد و در حال اجرای برنامه با بهروز افخمی در این باره صحبت کردند. در دوره افخمی نیز به یک باره برنامه تعطیل شد که مطمئنا نفر دیگری را جایگزین میکنند. اصولا ماهیت تلویزیون این است که با تغییر مدیران حکم جابهجایی میدهند و با افراد هم در این باره صحبتی نمیشود.
با این اوصاف دولتی بودن تلویزیون مانع از تبادل نظر و مشورت میان مدیران و برنامهسازان میشود!
تلویزیون رسانهای دولتی است و در صورت خصوصی بودن تعریف آن فرق میکرد. در بخش خصوصی رودربایستی وجود ندارد و معیارفقط تبلیغات و پول است. در صورت عدم بازگشت پول و هزینه میتوان گفت برنامه شما موفق عمل نکرده و فرد دیگر را جایگزین میکنند تا به موفقیت برسد، ولی در بخش دولتی معیار میزان رضایت مقامات و مدیران است که از نگاه آنها این برنامه سینمایی چگونه است و نظرشان در این باره چیست! میان تفکر دو فیلمسازی که یکی روی بخش خصوصی فیلم سرمایهگذاری میکند تا پول برگردد، چون به گیشه فکر میکند و فردی که با سرمایهگذاری در پروژهای قصد ساخت فیلمی با طرح مسائل جدید را دارد تفاوت وجود دارد.
آیا برنامه سینمایی «سی و پنج» میتواند جایگزینی برای برنامه سینمایی «هفت» در تلویزیون باشد؟ حاشیههای برنامه را چگونه مدیریت میکنید؟
به پیشنهاد دوستان ساخت برنامهای سینمایی با نام «سی و پنج» مطرح شد که تریبونی برای هنرمندان است تا راحت و آزادانهتر به گفتوگو بنشینند، برای مثال تهمینه میلانی پس از پایان برنامه عنوان کرد که بسیار راحت توانستم صحبت کنم که این به نظرم نکته مهمی است. البته برنامهها زیرنظر تلویزیون است و میتواند شاخهای از تلویزیون خصوصی شود، چون در ایران تلویزیون خصوصی طبق قانون اساسی شدنی نیست و شاخهای از تلویزیون خصوصی میشود که اجازه برنامه اینترنتی را در فضای بازتری بدهد مثل سایت شاتل که فیلمهایی در آن قرار داده میشود که سانسور کمتری نسبت به فیلمهای پخش شده از تلویزیون دارد. مدیریت برنامه بطور کلی سخت است، اما در اجرای برنامه اینترنتی «سی و پنج» حاشیهها کمتر است و میتواند خوراک خوبی برای مخاطبان علاقهمند به سینما باشد.
در جبهه سینما و رسانه تا به حال با کسی مشکل نداشتید؟ حتی در برنامه «هفت» همیشه به دنبال وصل کردن همکاران و دوستان بودید!
در برنامه هفت سعی میکردم وسط و میانه قرار بگیرم که ظاهرا رعایت اعتدال سخت است، چون هر دو انتظار خاصی از شما دارند و اگر به هر دو طرف حق دهم کار سختتر است، عدهای حق را برای طرف دیگر قائل نیستند وبالعکس. وقتی برنامهای سینمایی اجرا میشود که قرار است همه طیفها را با هم داشته باشد، نباید جانبگیری وجود داشته باشد. ممکن است فردی فیلم فروشنده اصغر فرهادی را دوست داشته باشد، ولی به معنای این نیست که راجع به فیلمساز دیگر در آن جناح حرف نزند و سکوت کند.
عدهای معتقدند باید پیش از صدور پروانه ساخت اعضای شورا و تهیهکننده و کارگردان تعامل و گفتوگو داشته باشند. به نظر شما ماهیت این شورا چگونه باید باشد؟
من این موضوع را درک نمیکنم، چون نمیتوان فکر فرد دیگر را تغییر داد. شما قرار است فیلمی درباره آسیبهای اجتماعی بسازید و من به عنوان عضو شورای پروانه ساخت فقط میتوانم حساسیت جامعه را در نظر بگیرم و بگویم که امکان ساخت چنین فیلمی وجود دارد یا نه؟! یا بخواهم که پایان فیلم را تغییر دهید. فیلمساز به کار نگاه میکند و چرا باید بگویم که مثل من به اثر نگاه کند؟ فیلمسازی هنر بخشنامهای نیست و عضو شورای پروانه ساخت وظیفه دارد تا برای صدور پروانه ساخت حساسیتها را مد نظر قرار دهد، اما حق دخالت در تفکر فیلمساز را ندارد چون تفکر فیلمساز مستقل است و در نگاهها تفاوت وجود دارد. اگر این تفاوتها نباشد جامعه زنده نیست.
ساخت دو سریال «مرگ تدریجی یک رویا» و «تعبیر وارونه یک رویا» در تلویزیون تجربه خوبی برایتان بود که مورد توجه مردم نیز قرار گرفت! برای پذیرفتن کار در تلویزیون معیارهای خاصی را در نظر میگیرید؟
مدتی بود قصد ساخت سریالی برای تلویزیون را داشتم که دوست تهیهکنندهای پیشنهاد کار داد و سریال «مرگتدریجی یک رویا» را ساختم. دوباره پس از مدتی شرایط ساخت سریال «تعبیر وارونه یک رویا» پیش آمد که دو سال به دنبال تولید آن بودم. در واقع سریالساز تلویزیون نیستم و دوستان دیگر در تلویزیون به شکل حرفهای سریالسازی میکنند. کار در تلویزیون تابع قواعد و الزاماتی است که همه باید رعایت کنند، حتی اگر مطابق میل نباشد و فیلمسازانی که در تلویزیون کار میکنند همه این الزامات را رعایت میکنند. سادهترین نمونه تفاوت بستن روسری و پوشش در سینما و تلویزیون است.
گاهی به دلیل استفاده از کلاهگیس در مجموعههای تلویزیونی یا فیلمهای سینمایی مانند «کاناپه» کیانوش عیاری شاهد چالشهای جدی در سینما میان مدیران و فیلمسازان بودهایم!
مدتی پیش با آقای عزتالله ضرغامی در این باره صحبت داشتم که برای تصویرسازی زمان گذشته در ایران باید حتما زن بیحجاب را نشان داد که او گفت به دلیل محدودیتی که در ایران وجود دارد میتوانید در خارج از کشور از زنان خارجی و ارمنی بخواهید نقش زنان ایرانی را در خیابان اجرا کنند. باید فقها درباره کلاه گیس گذاشتن زنان در فیلمهای کیانوش عیاری تصمیم بگیرند و بالاخره روزی در این باره تصمیماتی گرفته میشود. به نظرم آن قدر مسائل مهمتری در سینما وجود دارد که نمیتوان گفت امروز فقط به این موضوع بپردازیم و درباره این موضوع هم در زمان خود تصمیمگیری میشود.
اگر روزی قرار باشد دیگر فیلم نسازید چه میکنید؟
شانس بزرگم این است که اگر روزی فیلمسازی نکنم و در خانه بنشینم غمگین نمیشوم، چون برنامههایی برای خود دارم، برای مثال میتوانم مقاله بنویسم، با مطبوعات همکاری کرده و مصاحبه کنم. کارهای تحقیقی انجام دهم، کلاس فیلمنامهنویسی و بازیگری را برگزار کنم چون مواجهه با نسل جوان به من انرژی میدهد، اجرای برنامه داشته باشم. البته علاقه اول من فیلمسازی است اما اگر این امکان فراهم نشد دچار اندوه فیلم نساختن نمیشوم و یک پیوستگی دارم که نجاتم میدهد. عدهای که فقط فیلمسازی میکنند، متاسفانه پس از چند سال بیکاری صدمه میبینند.
یادم هست جایی گفته بودید که فیلم باید گیشه داشته باشد. درباره «خفهگی» هم مانند سایر آثارتان نگاه به گیشه وجود داشت!؟ با توجه به تراکم اکران در فصل پاییز آیا از زمان اکران فیلم سینمایی «خفهگی» راضی هستید؟
بله. گیشه یعنی فروش و فیلم بدون فروش زنده نیست، گیشه یعنی پول فیلم را از گیشه درآورید و این به معنی نازل بودن فیلم نیست بلکه به معنی درست بودن شرایط تولید فیلم است. مهم این است که توانستیم اکران فیلم را بگیریم و تصور نمیکردیم خفهگی تا این میزان فروش داشته باشد و مورد توجه قرار گیرد. آقای منوچهر محمدی لطف کرد و در گروه زندگی قرارداد ما را بست و باعث شد پس از فیلم سینمایی «نگار» قرارداد اکران داشته باشیم. دوستان نیز با درایت و تلاشی که داشتند تبلیغات فیلم را انجام دادند که در جهت معرفی فیلم بسیار کمک کرد و تماشاگران را راضی از سالن سینما بیرون کشاند.
در زمان کاندیداتوری حسن روحانی حاشیههایی درباره شما مبنی بر ساخت فیلم انتخاباتی این چهره مطرح شد که حتی تایید یا تکذیب نشد. علاوه بر فیلمسازی به سیاست هم علاقه دارید؟
آن زمان در مراسم دکتر روحانی شرکت کردم که عدهای تصور داشتند قرار است فیلمی انتخاباتی بسازم، در حالی که پس از آن به ستاد ولایتی نیز رفتم و ایشان را هم دیدم و قرار بر ساخت فیلمی نبود و آن دوره به این فکر میکردم خوب است تا با نظرات مختلف آشنا شوم. از آن جنس فیلمسازانی نیستم که برای کسی فیلم بسازم و فیلمساز محافظهکاریام که کار سیاسی نمیکند. فرد سیاسی هم نیستم که فیلم سیاسی تند بسازم و به نظرم این کار مناسب جوانان است.
شرایط و فضای سینمای امروز ایران را چگونه میبینید؟
به هر حال سینما از شرایط جامعه ایران جدا نیست و بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روی سینما تاثیر میگذارد. سینما تفریح شرایط آرام است و وقتی شرایط ناآرام باشد این تفریح ضربه میبیند، سینما در شرایط آرام رشد میکند و در شرایط ناآرام دچار مشکل میشود. شرایط و بحران اقتصادی و فاصله طبقاتی شدید در جامعه بحران ایجاد کرده است که باید فاصله طبقاتی کاهش یابد و معیشت مردم بررسی شود داستان آزادی مساله فرعی است و مساله اقتصادی ریشه در یک فضای آزاد سیاسی، اجتماعی دارد، چون بازار آزاد هم به فضای آزاد سیاسی- اجتماعی نیاز دارد و همه این شرایط دست به دست هم داده تا بر سینما تاثیر بگذارد. اکنون حداکثر تماشاگر سینمای ایران ٢ میلیون است، در حالی که اوایل انقلاب فیلم سینمایی «عقابها» ٨ میلیون و فیلم سینمایی «کانی مانگا» ۵ میلیون تماشاگر داشته است.
علت کاهش تماشاگران سینما در این سالها با وجود انبوه ساخت تعداد فیلمها چیست؟
کاهش تماشاگر فقط به فیلمها بستگی ندارد و عدهای کیفیت فیلم را دلیل آن میدانند. زمانی که فیلمهای سینمایی «کانی مانگا» و «عقابها» به اکران درآمد، ویدیو ممنوع بود به شکلی که فیلمهای زبان اصلی بدون زیرنویس در پتو جابهجا میشد. ماهوارهای نبود و این همه کانال فیلم دوبله شده خارجی وجود نداشت و به راحتی در دسترس نبود. امروز دسترسی به فیلمهای خارجی با زیرنویس وجود دارد، گستردگی ماهواره و تعدد کانالهای تلویزیونی بسیار است. همه این مسائل باعث میشود تماشاگر کمتر به سینما برود. در حال حاضر هندوستان و امریکا سینما دارند و به گونهای فیلم میسازند که بر پرده سینما قابل دیدن باشد، سینمای دیگر کشورها مثل ایتالیا و فرانسه هم زمانی که با دنیا رقابت داشتند، لطمه دیده است.
روزنامه «سینما» چگونه شکل گرفت و وقفهای که در فعالیت آن افتاد به چه علت بود؟
دو سال پیش ما با ایده عجیب وارد کار شدیم و فکر کردیم میتوان کارهایی کرد و تا مدتی هم موثر بودیم، اما بازده سرمایه کاغذی سخت است و در روزنامه باید پولی برگردانده شود تا بتوان همچنان ایستاد. بنابراین وقفهای در چاپ روزنامه به وجود آمد تا اینکه سرمایهگذار جدید وارد کار شد و روزنامه با شکل تازهای دوباره کار خود را آغاز کرد. در دوره پیش سردبیر روزنامه بودم که این مسوولیت مرا بیشتر میکرد، ولی در حال حاضر به عنوان مدیرمسوول در روزنامه فعالیت دارم و در واقع دوستان، فعالیتهای دیگر را انجام میدهند که همواره حساسیتهایی در مطبوعات وجود دارد که باید رعایت شود.
منبع اعتماد