علی سرابی، بازیگر تئاتر است که تجربههایی هم در زمینه سینما و تلویزیون دارد، اما «خدای کشتار» دومین تجربه کارگردانیاش به شکل رسمی است که بعد از «برنارد مرده است» (پاییز ٩۴) بر صحنه میآورد. اما او دو تجربه دیگر کارگردانی در جشنواره دانشگاهی و تئاتر ماه داشته که در هر دو نیز حائز رتبه اول کارگردانی و بازیگری شده است. نمایش هویت را بعد از جشنواره تئاتر ماه، در شبکه چهار، تلهتئاترش میکند. همچنین دو تلهتئاتر را سه سال پیش موقع سال تحویل در شبکه یک، کارگردانی کرد که به شکل زنده پخش شدند. یک نمایش را بههمراه همسرش مارال بنیآدم در کانادا کارگردانی کرده. خدای کشتار درباره دو خانواده متمدن پاریسی است که بچههایشان با هم گلاویز شده و پسر یکی، پسر دیگری را با چماق زده و حالا دنداندرد و عصبکشی شامل حالش شده است. اینان گرد آمدهاند که مسئله را حلوفصل کنند و دو پسر را آشتی دهند، اما نتیجه دعوای خودشان رفتاری غیرمتمدنانه است. در این نمایش نوید محمدزاده، مارال بنیآدم و ستاره پسیانی در کنار علی سرابی بازی میکنند.
شما فیلم رومن پولانسکی، براساس نمایشنامه «خدای کشتار» را دیدهاید؟
بله… منظورتان چیست؟
میخواهم نظرت را درباره فیلم بدانم؟
بگذارید اینطور جوابتان را بدهم. من سالها پیش متن را خوانده و اجرائی را هم دیده بودم که دلم میخواست خودم در آن بازی یا حتی کارگردانیاش کنم.
کدام اجرا را دیده بودید؟
در تئاترشهر که علیرضا کوشکجلالی، کارگردانی کرده بود و بنابر نگاه خودش قابلقبول بود اما بنابر سلیقه من زیاد دوستش نداشتم بنابراین همانجا تصمیم گرفتم آن را کار کنم، بههمیندلیل فیلم اجراهایی که در دنیا شده بود و حتی پارهای از این اجراها را به شکل ویدئو دیدهام. فیلم پولانسکی را هم دیدهام که وفادار به متن و جذاب است. او عینبهعین نمایشنامه را کار کرده و فقط در ١۵ دقیقه اول یکدوم صحنهای را جابهجا کرده اما بقیه موارد منطبق بر نمایشنامه است. او در پلان پایانی طوری نشان میدهد که این دو خانواده با هم و بچهها هم آشتی کردهاند و همهچیز خوشایند است. در طول فیلم هم همهچیز دارد جدی پیش میرود و البته طنز هم حضور دارد بنابراین ما هم بلندبلند میخندیدیم.
نظرتان درباره اجرای کوشکجلالی چیست که چندینبار هم روی صحنه رفته است؟
بهتر است دربارهاش چیزی نگویم چون من به لحاظ سلیقهای آن اجرا را دوست نداشتم و بهعنوان بازیگر دلم نمیخواست آنطوری بازی شود چون آنها بسیار تلاش میکردند تماشاگران را بخندانند و همچنین سعی میشد کمدی نیز از جنس ایرانی شود که این هم متناسب با فضای متن رضا نبود.
چه نکتهای در متن هست که پس از خواندن مصمم به کارکردنش شدید؟
بعد از دیدن اجرا متن را خواندم و واقعا متن جالبی است. پیش از آن هم نمایشنامه هنر از یاسمینا رضا را خوانده بودم و اینطور شد که خود متن «خدای کشتار» ترغیبم کرد آن را کار کنم.
چرا برای اجرای این متن تا به امروز فاصله افتاده است؟
من بیشتر بازیگرم تا یک کارگردان بنابراین بیشتر وقتم در این سالها صرف بازی شده و برای همین فاصله افتاده.
با چه رویکرد و تأثیری میخواستید متن را کار کنید؟
درواقع پیشنهاد نوید محمدزاده بود که بیا کار کنیم و تو کارگردانی کن، گفتم چه متنی؟ گفت خدای کشتار! دیدم از متنی میگوید که دغدغه خودم هم هست. سهتا ترجمه از آن هست هر سه را خواندم و متن ترجمه مائده طهماسبی را برای کار انتخاب کردم. از خانم طهماسبی اجازه گرفتم در جاهایی متن را تغییر دهیم و اینطور شد که برداشتی از این ترجمه را اجرائی کردیم.
بنابراین مصمم شدی آن را کار کنی؟
بله، چون میخواستم کارگردانی را تجربه کنم.
ویژگی متن و نوع نگاهت به آن در اجرا چه بود؟
فکر میکنم شخصیتهایش خیلی شباهت دارند با آنچه بسیاری از اشخاص بهظاهر متمدن مدعیاش هستند. بنابراین حس میکردم به شیوه ناتورالیستی میتوانیم آن را کار کنیم چون این دیالوگها مبتنی بر واقعیت است و در آن طنزی هم هست که نهان است و البته بیپرده و بیپروا آنچه را دارد دربارهاش حرف میزند، نشان میدهد و همهچیز را عریان و واضح داریم میبینیم. ناخودآگاه در آن طنز هم هست که ما را به لبخند وامیدارد و این تجربه به لحاظ فضا، رنگ و بازی بسیار با نمایش «برنارد مرده است!» متفاوت است.
آیا خانمهای بازیگر هم از همان ابتدا همینها هستند که در کار بازی میکنند؟
بله، همینها بودند چون زمانی نوید این متن را برای کارگردانیام مطرح کرد که ما با هم بودیم و فقط من چیدمان را تغییر دادم که چه کسی چه نقشی را بازی کند.
فکر میکنم تصمیم درستی هم برای نقشها گرفتهاید چون بازیگران هم به نقش بسیار نزدیکند و هم در بدهبستان حسی و دیالوگگفتن، خیلی با هم درگیر هستند و هیچکدام هم از دیگری کم نمیآورد که در نمایش برنارد مرده است اینطور نبود، بازیگرها نمیتوانستند با هم تراز شوند و لطمه زیادی به کار میزدند؟
درواقع در برنارد مرده است آنچه مدنظرم بود، به دلیل اینکه سر کار بودند در زمان اجرا در اختیارم نبود و من به دلیل آنکه باید سر موعد مقرر اجرا میرفتم، مجبور شدم با تیم دیگری کار کنم که البته اینها هم بازیگران قابلی هستند اما برای نقشهای آن نمایش بهدرستی انتخاب نشده بودند. بنابراین اعتقاد دارم انتخابهایم غلط بودند اگر بازیگران بهدرستی برای ایفای نقش انتخاب شوند، آنوقت همهچیز درست پیش خواهد رفت بههمیندلیل هم در «خدای کشتار» هر سه بازیگری که همراهم هستند هم به نقش نزدیکند و هم هوشمندانه به آنچه مدنظرم است، گوش کردهاند.
از انتخابها باید راضی باشی؟
بله، خیلی زیاد.
در این بازیهای راحت، مقدار و نوع تمرین هم مؤثر است، دراینباره بگویید… .
هر سه بازیگرم همزمان سر کار بودند و کمتر میتوانستیم تمرین مفید داشته باشیم بنابراین بیشتر خودم وقتم را صرف این کار کردم و در خلوت روی متن ترجمه کار کردم که برای اجرا بهتر شود، به میزانسنها، لحنها و حسها فکر کردم و در فرصتهای تمرین آنچه باید را به بازیگرانم منتقل کردهام و چون هر سه خیلی باهوش و شنونده خوبی هم هستند، بهخوبی آنها را اجرا کردند و به ریتم و بدهبستان درست رسیدهاند که در این تمرینها به آن رسیدهایم.
باز هم به نظر میرسد در اجرای شما با توجه به اینکه سعی زیادی نکردهاید که کمدی شود، اما هنوز هم کمدی بر تراژدی غالب است و باید تراژدی را با کمدی بالانس و هماهنگ کنید که به آن تأثیر مطلوبتر نزدیک شویم… .
بله، من هم به این گفته شما اعتقاد دارم و از کارم خیلی راضیام چون جواب تماشاگر را میگیرم. وقتی بازیگرها روی صحنه هستند هر شب مواردی را به آنها گوشزد میکنم که هیچ نکتهای را اضافه بر متن نگویند چون نمیخواهیم خودمان را اسیر خنده تماشاگران کنیم و جالب اینجاست که در این طنز، تماشاگر خودش را میبیند و این چیزها در واقعیت زندگی تکتک تماشاگران هست. اینها همان دروغهایی است که به خودمان میگوییم و پنهانش میکنیم اما در خدای کشتار عریان میشود و بیآنکه ما کمترین تلاشی برای خنداندن کرده باشیم، تماشاگران به این رویدادهای شبیه به زندگی خودشان میخندند.
یعنی تراژدی کامل است؟
سعی میکنیم که بشود. اجرای ما جدی و تلخ است. همین چند شب پیش فاطمه معتمدآریا میهمانمان بود؛ با چشمهای گریان پشت صحنه آمد و گفت پایان کارتان گریهام را درآورده است. برای برخی دیگر هم اینطوری بوده. من وقتی برای محمد یعقوبی «خشکسالی و دروغ» را بازی میکردم، یکی از بازیگرانش آیدا کیخایی بود و ما آن را ١٨٠ بار اجرا کردیم، در صحنه قورباغه دهانگشاد که این بازیگر یک جوک را با گریه تعریف میکرد، متأسفانه اغلب تماشاگران میخندیدند درحالیکه صحنه بسیار اندوهناکی بود. بنابراین ما هم در خیلی از لحظات کمیک نیستیم اما تماشاگر برداشت کمدی دارد چون خیلی عریان درباره زندگیاش قضاوت میکند.
بههرتقدیر، در این متن جنگ و خشونت بسیار غالب است که این وجه تراژیک را برابر با کمدیاش میتواند مطرح کند؟
قبل از اینکه متن به پایان برسد، خودم هم حس میکردم موقع خواندن چه طناز نوشته شده است. فردا و پسفردایش هم که خواندم، متوجه این طنز شدم. البته میدیدم با چه اتفاق سنگینی همراه است و بهگمانم این زاویه من درست است بعد از اینکه اجرا تمام شود، مخاطب متوجه آن اتفاق تلخ خواهد شد و در خانهاش به آن فکر خواهد کرد. این تضاد است که طنز را ایجاد میکند چون هر دو خانواده فکر میکنند متمدن هستند و داعیه تمدن را دارند، ولی در ٧٠ دقیقه کمکم حرفهایی را میزنند که منجر به دعوا و بحث میشود تا لحظهای که دیگر بیشرمانه شامپانزه درونشان بیرون میآید و رفتهرفته تبدیل به هیولا میشوند. آنت هم میگوید برویم اینها هیولای وحشتناک هستند. این تعبیر زن میهمان است که خانواده میزبان (میشل و ورونیک) را هیولا خطاب میکند درحالیکه خانواده میهمان هم چنین چیزی هستند و هر دو طرف وحشتناک شدهاند.
متأسفانه دکور متفاوت و تازهای نسبت به اجرای علیرضا کوشکجلالی در کارتان نمیبینیم؟
این دکور را براساس شیوه اجرائی اتخاذ کردهایم. من با خانم آتوسا قلمفرسایی خیلی صحبت کردم که دکور را به سمت مینیمالشدن ببریم و اما بازیها کاملا ناتورئالیستی باشد برای اینکه دکور توجه را از تماشاگران نگیرد و بازیها متمرکزتر باشد. یعنی فقط تماشاگر یک خانه را ببیند که در آن صاحبخانه منظم است و چیدمان مرتبی دارد و این نظر طراح بود که البته در جاهایی هم مینیمال شده است.
ولی بیشتر جلوه واقعی دارد؟
بله، اما تقریبا نیمنگاهی هم به مینیمالیسم شده است.
شاید گروتسک آن میتوانست دکور را کاملا دگرگون کند و…؟
البته این هم نگاهی است!
بازتاب کار چگونه بوده است؟
واقعیتش این است که ما با تالار تازهتأسیس -مستقل تهران- وارد قرارداد سنگینی شدهایم اما هنوز تالار به یکسری از تعهداتش عمل نکرده است و مخاطب و بازیگر در سالن گرم قرار میگیرند که باید تهویه هوا به کار گرفته شود و این ناراحتکننده است؛ اما ما از اجرایمان راضی هستیم به چند دلیل: اول اینکه حجم تماشاگرانمان بسیار است و در ظرف ۴٠ دقیقه بازکردن سایت برای خرید و رزرو یک هفته، بلیتها به فروش میرود و چهار هفته را اینگونه طی کردهایم. دوم اینکه این فرهنگ دارد برای تماشاگر جا میافتد روز و ساعتی را برای دیدن نمایش صرف و از یکی، دو هفته قبل برای خودش جا رزرو کند. این خشنودکننده است و ما در این زمینه داریم رکورد میشکنیم.
آیا مخاطب نمایش درگیر با معنای آن نیز خواهد شد؟
بسیار زیاد! بارها در فضای مجازی دربارهاش نوشتهاند و گاهی نیز حضوری و تلفنی دربارهاش گفتهاند. فرقی نمیکند از میان هنرمندان و حتی عوام نیز با این کار ارتباط گرفتهاند و اظهار نگرانی کردهاند و گفتهاند چه متن خوبی که بهدرستی و در زمان خودش اجرا شده است که این مفهوم را به تماشاگران گوشزد میکنیم که ما را دارد تهدید میکند. درواقع متن طوری است که مخاطبانش راحت مفهومش را بگیرند و البته در کارگردانی و بازیگری هم ما سعی کردهایم در سادهشدن مفاهیم بکوشیم با آنکه این متن بسیار سخت است، چون روی لبه تیغ باید حرکت کنی و هر آن ممکن است دچار لودگی و مسخرگی شوی و از بنیان متن را ویران کنی.
چون قصه این قابلیت را دارد که در دل دعواها، لودگی رخ دهد؟
بله…، اما مفهوم فراتر از یک لودگی صرف است و در آن دو خانواده در دل دعوا هیولابودنشان را به تماشا میگذارند.
معروفیت یاسمینا رضا هم به این دلیل است که مولیر زمان معاصر و مدرن است و توانسته در چندلایگی متونش ضمن کمدیبودن، به تراژدی این دوره معاصر هم تلنگر بزند؟
بله، روابط چندلایه است و خیلی خوب مطرح کردید که رضا، مولیر مدرن است و این چیزهایی را که اطرافش هست، نشان میدهد.
آیا به دلیل اقبال عمومی امکان دارد این نمایش را در اینجا یا جای دیگر تمدید کنید؟
فعلا میدانم تا شروع زمستان نمیشود و خودم هم چنین قصدی را ندارم برای اینکه بیشتر از دو ماه اجرا تمدید نخواهد شد و ما آخرین روز اجرایمان ١٧ تیر خواهد بود و من ١٨ تیر از ایران به مدت دو ماه میروم و فکر میکنم تا آن زمان به دلیل فروش بلیتها، فقط ١١ اجرای دیگر داشته باشیم که برای رزرو باز مانده باشد.
نکته پایانی؟
تماشاگران تئاتر در ایران بسیار باهوش هستند و نمیتوانیم به آنها دروغ بگوییم و چیزی را به آنها قالب کنیم. بنابراین نمیشود با کلک و تمهید دروغین، مخاطب را جذب کرد و حتی آوردن چهرهها در دیدهشدن تئاتر نقشی ندارند مگر اینکه کار قابل تماشا و تأمل باشد. الان هم از هنرمندان تئاتر استفاده کردهام و نوید محمدزاده هم کاملا تئاتری است با آنکه در چند ماه اخیر دو فیلم سینمایی از او پخش شده است. خودم در تالار وحدت با پنج چهره سرشناس سینمایی کاری را به صحنه بردم که به دلیل ضعیفبودن، بهمرور تماشاگرانش را از دست داد. اما اگر کار درخورتأمل باشد حتی بیش از صد اجرا هم پر خواهد رفت. من از این تماشاگران فهیم تشکر میکنم.
منبع شرق