«ماریو بارگاس یوسا» که بیشتر به عنوان رماننویس شهرت دارد، در سالهای فعالیت حرفهایاش حداقل ۹ نمایشنامه نوشته. بازیگری در یکی از کارهای خودش، از جمله اقدامهای بحثبرانگیز این نویسنده پرویی در سالهای اخیر بوده است.
به گزارش هفت هنر، «اینوکوایرر» نوشت: «ماریو بارگاس یوسا» نویسنده پرویی برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۰ که آثاری چون «گفتوگو در کاتدرال» و «سور بز» را به نگارش درآورده، در نمایشنامهنویسی هم فعالیتهای چشمگیری داشته اما در دنیا بیشتر او را به عنوان رماننویس میشناسند. چند سالی است که او به حوزه بازیگری هم پا گذاشته؛ تجربهای که به نظر میرسد چندان موفق نبوده اما برای «یوسا» لذتهایی را به همراه داشته است.
«ماریو بارگاس یوسا» سال ۱۹۵۲ اولین نمایشنامهاش را با عنوان «فرار اینکاها» به نگارش درآورد. تا نگارش کار بعدی فاصلهای نزدیک به ۳۰ سال افتاد و این نویسنده برنده نوبل، در سال ۱۹۸۱ نمایشنامه بعدی خود یعنی «بانوی جوانی از تانکا» را منتشر کرد. دو سال پس از آن «کتی و اسب آبی» نوشته شد و بعد «مجنون عشق بالکنهای قدیمی» در سال ۱۹۹۳ روانه بازار شد. «چشمان زیبا، نقاشیهای زشت»، «اودیسه و پنهلوپه»، «پای رودخانه تیمز» و «هزار و یک شب» چهار نمایشنامه دیگر «یوسا» هستند که به ترتیب در سالها ۱۹۹۶، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ به نگارش درآمدند. جدیدترین کار او در حوزه هنرهای نمایشی، «قصههای طاعون» نام دارد که اقتباسی است از «دکامرون» شاهکار ادبی «بوکاچیو». این اثر در سال ۲۰۱۴ نوشته شد و یک سال پس از آن روی صحنه رفت.
«بارگاس یوسا» که جدیدا به همراه «ایزبل پریسلر» به فیلیپین سفر کرده تا با خانواده او دیدار کند، در مصاحبهای اعتراف کرده که تئاتر عشق اولش بوده است. «یوسا» غیر از نمایشنامهنویسی به نمایشنامهخوانی در جمع خوانندگانش هم علاقه زیادی دارد. او در سن ۷۸ سالگی برای اولینبار روی صحنه تئاتر رفت و در اقتباس نمایشی «قصه طاعون» خود نقش «دوک اوگولینو» اشرافزاده قرن چهاردهمی را بازی کرد؛ تجربهای که چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد. این کار از ژانویه تا مارس ۲۰۱۵ در خانه اپرای مادرید اجرا داشت.
نویسنده رمان «سور بز» که حالا ۸۰ سال دارد، درباره تجربه جدید بازیگری با خنده میگوید: این پیشنهاد کارگردان بود. برای من تجربه شگفتانگیزی بود. اگر در تمام زندگی مشغول داستاننویسی باشی، اینکه در طول یک ماه، دو ساعت در روز به شخصیت یکی از داستانهایت تبدیل شوی، تجربه خارقالعادهای است.
«یوسا» همچنان با خنده ادامه میدهد: ولی من بازیگر نیستم و فکر میکنم منتقدان خیلی سخاوتمند و باهوش بودند. با آنها موافقم که گفتند من بازیگر نیستم. من نویسنده هستم و برای تئاتر هم مینویسم. فقط رماننویس نیستم. تئاتر را خیلی خیلی دوست دارم. بخش خیلی حاشیهای از زندگیام را به بازیگر اختصاص دادهام.
«یوسا» با خواندن «مادام بوواری» رمان مشهور «گوستاو فلوبر» بود که تصمیم گرفت نویسنده شود. اما «مرگ فروشنده» آرتور میلر بود که او را به سمت نمایشنامهنویسی سوق داد. او در اینباره میگوید: وقتی ۱۱ یا ۱۲ ساله بودم، در لیما دیدم یک کمپانی آرژانتینی نمایش «مرگ فروشنده» آرتور میلر را اجرا میکند و من واقعا شیفته این نمایشنامه شدم که در آن درست مثل یک رمان مدرن، داستان از گذشته به آینده و از آینده به گذشته میپرد. این که «میلر» چطور توانسته بود زندگی این فروشنده بیچاره و کل خانواده را روی صحنه نشان دهد، من را شگفتزده کرد. این تجربه مرا به سمت نوشتن «فرار اینکاها» سوق داد.
«یوسا» ادامه میدهد: من بیشتر میتوانستم یک نمایشنامهنویس باشم تا رماننویس. اما اینطور نشد؛ فعالیتهای تئاتری در پرو خیلی اندک بود. نوشتن برای تئاتر در آن شرایط میتوانست فرساینده باشد. بنابراین این من را به سمت رمانها و داستانگوییها هول داد.
به همین دلیل است که «بانوی جوانی از تانکا» بیش از دو دهه بعد از نمایشنامه اول او نوشته شد.
این نویسنده پرویی در ادامه صحبتهایش در پایتخت فیلیپین، میگوید با وجود محبوبیت فراوان رمانهایش دوست ندارد آنها مورد اقتباس نمایشی قرار گیرند: رمان و نمایشنامه خیلی با هم فرق دارند. تئاتر برای دیالوگ است، بدون هیچ توضیحی. به نظر من رمان بدون توضیح، وجود ندارد. خیلی محدود میشود. اینها دو دیدگاه کاملا متفاوت و حتی غیرقابل قیاس نسبت به جهان هستند.
برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۱۰ در پایان حرفهایش اظهار میکند: مسالهای که خیلی برای من اسرارآمیز است و هنوز هم نمیتوانم توضیحش دهم، این است که وقتی ایده نوشتن یک اثر به ذهنم میرسد، میدانم که برای رمان است یا نمایشنامه. اما در هر صورت من عاشق تئاتر هستم و نمایشنامهنویسی را ادامه میدهم.
«ماریو بارگاس یوسا» سال ۱۹۵۲ اولین نمایشنامهاش را با عنوان «فرار اینکاها» به نگارش درآورد. تا نگارش کار بعدی فاصلهای نزدیک به ۳۰ سال افتاد و این نویسنده برنده نوبل، در سال ۱۹۸۱ نمایشنامه بعدی خود یعنی «بانوی جوانی از تانکا» را منتشر کرد. دو سال پس از آن «کتی و اسب آبی» نوشته شد و بعد «مجنون عشق بالکنهای قدیمی» در سال ۱۹۹۳ روانه بازار شد. «چشمان زیبا، نقاشیهای زشت»، «اودیسه و پنهلوپه»، «پای رودخانه تیمز» و «هزار و یک شب» چهار نمایشنامه دیگر «یوسا» هستند که به ترتیب در سالها ۱۹۹۶، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ به نگارش درآمدند. جدیدترین کار او در حوزه هنرهای نمایشی، «قصههای طاعون» نام دارد که اقتباسی است از «دکامرون» شاهکار ادبی «بوکاچیو». این اثر در سال ۲۰۱۴ نوشته شد و یک سال پس از آن روی صحنه رفت.
«بارگاس یوسا» که جدیدا به همراه «ایزبل پریسلر» به فیلیپین سفر کرده تا با خانواده او دیدار کند، در مصاحبهای اعتراف کرده که تئاتر عشق اولش بوده است. «یوسا» غیر از نمایشنامهنویسی به نمایشنامهخوانی در جمع خوانندگانش هم علاقه زیادی دارد. او در سن ۷۸ سالگی برای اولینبار روی صحنه تئاتر رفت و در اقتباس نمایشی «قصه طاعون» خود نقش «دوک اوگولینو» اشرافزاده قرن چهاردهمی را بازی کرد؛ تجربهای که چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد. این کار از ژانویه تا مارس ۲۰۱۵ در خانه اپرای مادرید اجرا داشت.
نویسنده رمان «سور بز» که حالا ۸۰ سال دارد، درباره تجربه جدید بازیگری با خنده میگوید: این پیشنهاد کارگردان بود. برای من تجربه شگفتانگیزی بود. اگر در تمام زندگی مشغول داستاننویسی باشی، اینکه در طول یک ماه، دو ساعت در روز به شخصیت یکی از داستانهایت تبدیل شوی، تجربه خارقالعادهای است.
«یوسا» همچنان با خنده ادامه میدهد: ولی من بازیگر نیستم و فکر میکنم منتقدان خیلی سخاوتمند و باهوش بودند. با آنها موافقم که گفتند من بازیگر نیستم. من نویسنده هستم و برای تئاتر هم مینویسم. فقط رماننویس نیستم. تئاتر را خیلی خیلی دوست دارم. بخش خیلی حاشیهای از زندگیام را به بازیگر اختصاص دادهام.
«یوسا» با خواندن «مادام بوواری» رمان مشهور «گوستاو فلوبر» بود که تصمیم گرفت نویسنده شود. اما «مرگ فروشنده» آرتور میلر بود که او را به سمت نمایشنامهنویسی سوق داد. او در اینباره میگوید: وقتی ۱۱ یا ۱۲ ساله بودم، در لیما دیدم یک کمپانی آرژانتینی نمایش «مرگ فروشنده» آرتور میلر را اجرا میکند و من واقعا شیفته این نمایشنامه شدم که در آن درست مثل یک رمان مدرن، داستان از گذشته به آینده و از آینده به گذشته میپرد. این که «میلر» چطور توانسته بود زندگی این فروشنده بیچاره و کل خانواده را روی صحنه نشان دهد، من را شگفتزده کرد. این تجربه مرا به سمت نوشتن «فرار اینکاها» سوق داد.
«یوسا» ادامه میدهد: من بیشتر میتوانستم یک نمایشنامهنویس باشم تا رماننویس. اما اینطور نشد؛ فعالیتهای تئاتری در پرو خیلی اندک بود. نوشتن برای تئاتر در آن شرایط میتوانست فرساینده باشد. بنابراین این من را به سمت رمانها و داستانگوییها هول داد.
به همین دلیل است که «بانوی جوانی از تانکا» بیش از دو دهه بعد از نمایشنامه اول او نوشته شد.
این نویسنده پرویی در ادامه صحبتهایش در پایتخت فیلیپین، میگوید با وجود محبوبیت فراوان رمانهایش دوست ندارد آنها مورد اقتباس نمایشی قرار گیرند: رمان و نمایشنامه خیلی با هم فرق دارند. تئاتر برای دیالوگ است، بدون هیچ توضیحی. به نظر من رمان بدون توضیح، وجود ندارد. خیلی محدود میشود. اینها دو دیدگاه کاملا متفاوت و حتی غیرقابل قیاس نسبت به جهان هستند.
برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۱۰ در پایان حرفهایش اظهار میکند: مسالهای که خیلی برای من اسرارآمیز است و هنوز هم نمیتوانم توضیحش دهم، این است که وقتی ایده نوشتن یک اثر به ذهنم میرسد، میدانم که برای رمان است یا نمایشنامه. اما در هر صورت من عاشق تئاتر هستم و نمایشنامهنویسی را ادامه میدهم.
به عنوان آخرین سوال از «یوسا» پرسیده میشود آیا باز هم بازی میکند؟ که او با خنده میگوید: نه، دیگر بازی نمیکنم. یک بار کافی بود.
«ماریو بارگاس یوسا» متولد ۱۹۳۶، از مطرحترین چهرههای ادبیات آمریکای لاتین بهشمار میرود. او در پنج دهه گذشته، آثاری را مانند «سور بز»، «خانه سبز»، «گفتوگو در کاتدرال» و «شهر سگها» خلق کرده است. این نویسنده در عرصه سیاست و مقالهنویسی هم دست توانایی دارد و آثارش در روزنامههای معتبر اسپانیولیزبان به چاپ میرسد. شهرت «یوسا» با نخستین رمانش – «زندگی سگی» – آغاز شد.
این رماننویس پرویی در هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. حدود ۲۰ سال نام او جزو کاندیداهای این جایزه بود. این نخستینبار از سال ۱۹۸۲ بود که یک نویسنده از آمریکای لاتین توانست برنده جایزهی نوبل ادبی شود. «یوسا» در سال ۱۹۹۴ به عنوان عضو آکادمی اسپانیا برگزیده شد و در سالهای گذشته در بسیاری از دانشگاههای آمریکا، آمریکای جنوبی و اروپا تدریس کرده است.
«یوسا» توانست در سال ۱۹۹۵ جایزه «سروانتس»، مهمترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولیزبان، را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد.
«ماریو بارگاس یوسا» متولد ۱۹۳۶، از مطرحترین چهرههای ادبیات آمریکای لاتین بهشمار میرود. او در پنج دهه گذشته، آثاری را مانند «سور بز»، «خانه سبز»، «گفتوگو در کاتدرال» و «شهر سگها» خلق کرده است. این نویسنده در عرصه سیاست و مقالهنویسی هم دست توانایی دارد و آثارش در روزنامههای معتبر اسپانیولیزبان به چاپ میرسد. شهرت «یوسا» با نخستین رمانش – «زندگی سگی» – آغاز شد.
این رماننویس پرویی در هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. حدود ۲۰ سال نام او جزو کاندیداهای این جایزه بود. این نخستینبار از سال ۱۹۸۲ بود که یک نویسنده از آمریکای لاتین توانست برنده جایزهی نوبل ادبی شود. «یوسا» در سال ۱۹۹۴ به عنوان عضو آکادمی اسپانیا برگزیده شد و در سالهای گذشته در بسیاری از دانشگاههای آمریکا، آمریکای جنوبی و اروپا تدریس کرده است.
«یوسا» توانست در سال ۱۹۹۵ جایزه «سروانتس»، مهمترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولیزبان، را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد.