به مناسبت تجدید انتشار «تبعیدیان سودایی» ئی. ایچ.کار با ترجمه خشایار دیهیمی

نخستین ترور ایدئولوژیک را داستایفسکی به نگارش درمی‌‌آورد. رمان «شیاطین» درباره گروهی از رمانتیک‌های انقلابی تحت هدایت شخصی کاریزماتیک به نام استاوروگین است که اعمال خود و حتی کشتن رفقای سابق خود را به‌واسطه ایده توجیه می‌کند. داستایفسکی در نوشتن «شیاطین» (1872) از ماجرای قتل ایوانوف (1869) بهره می‌گیرد. ایوانوف دانشجویی انقلابی در مسکو بود که عضو یکی از گروه‌های پنج‌نفره تحت هدایت سرگئی نچایف به‌عنوان رهبر گروه می‌شود اما در ادامه کار از اطاعت کورکورانه سر باز می‌زند و این موجب خشم نچایف می‌شود. «ایوانوف از خود تمایل نشان داده بود که نخستین و مهم‌ترین تکلیفی را که اعضای انجمن به دوش داشتند نادیده بگیرد، یعنی اطاعت بی‌چون و چرا از فرمان‌های نچایف، نچایف دریافت که چقدر اهمیت دارد که این شورش را در مراحل اولیه‌اش با یک حرکت قاطع فرونشاند».1 نچایف برای توجیه عمل خود نزد سایرین وانمود می‌کند لازم است برای ادامه فعالیت گروه ایوانوف به قتل برسد چون در غیر این‌ صورت ممکن است بر اثر خیانت ایوانوف کل گروه در معرض نابودی قرار گیرد. اما کار به آسانی پایان نمی‌گیرد و جنایت ایوانوف بدون مکافات به انجام نمی‌رسد. در نهایت ایوانوف به پلیس تزاری تحویل داده می‌شود و در دادگاه به 12 سال زندان محکوم می‌شود و در حین سپری‌کردن محکومیت در 35سالگی می‌میرد.

«تبعدیان سودایی» اثر ئی. ایچ.کار اگرچه به زندگی فردی و اجتماعی هرتزن می‌پردازد اما در کنار آن به دیگر سوداییان سیاسی و ادبی نیز می‌پردازد و سرنوشت آنها را در کنار هم قرار داده است. نویسنده در این کتاب که بیشتر به رمانی تاریخی شباهت دارد به نویسندگان بزرگ جهان مانند تورگینف، داستایفسکی و… اشاره می‌کند که مهم‌ترین آثارشان را که از جمله برجسته‌ترین آثار ادبی جهان است متأثر از همین سودازدگان یا چنان که داستایفسکی می‌گوید «تسخیرشدگان» به رشته تحریر درمی‌آورند. آنچه بر اهمیت این متن‌ها می‌افزاید، رابطه تنگاتنگ میان نویسندگان و وقایع زنده‌ای است که آنها تجربه کرده‌اند. چنین چیزی در جهان ادبیات پدیده‌ای منحصربه‌فرد است، به این معنا که نویسندگانی مانند تورگنیف، داستایفسکی، تولستوی و همین‌طور چخوف و گورکی به‌عنوان تبعیدی یا زندانی در کوران سلسله حوادثی قرار گرفتند که آن سلسله حوادث را به روایت‌های خود به‌صورت متنی ادبی با تمام ویژگی‌های فرارونده یک متن عرضه کرده‌اند. آنچه به این گونه متن‌ها حیاتی دوباره می‌دهد قدرت پیشگویی‌شان است. منظور از پیشگویی «تکرار» وقایع متن و مضمون آن در آینده دور و نزدیک است.
نقطه شروع «تبعیدیان سودایی» خارج‌شدن الکساندر هرتسن و خانواده از روسیه است. استبداد تزاری، غالب‌بودن ایده‌های انقلابی به‌خصوص بعد از سرکوب دکابریست‌ها، ‌انگیزه آنان برای تبعیدشان بود. مقصد مطابق رسمی رمانتیک در آن زمان پاریس بود. «در پایان مارس 1847 بود که مهاجران –یا به تعبیری زائران- پس از سفری 60روزه سرانجام به سرزمین موعود –پاریس- رسیدند و یکراست به سمت دروازه هتل رن در میدان واندوم راندند».2 این مقطع برای تبعیدیان سودایی نقطه شروع سلسله وقایعی است که حول خانواده هرتسن شکل می‌گیرد. از آن پس محل زندگی هرتسن‌ها تبدیل به محلی برای گفت‌وگو، فعالیت و تحلیل ایده‌های تازه تبعیدیان، روشنفکران و نویسندگان روسی و فرانسوی مانند تورگنیف، فلوبر، آلفونس دوده و آنارشیست‌ها –انقلابیونی- مانند باکونین و نچایف می‌شود.
تورگنیف که خود به خاطر انتقادی ساده از دستگاه تراز به حالت تبعید در فرانسه به سر می‌برد از جمله مدعوین محفل هرتسن‌ها بود. به نظر می‌رسد بخشی از ایده‌های تورگینف برای نوشتن آثار ادبی‌اش رهاورد تبعید وی و آشنایی‌اش با تبعیدیان سودایی باشد. «پدران و پسران» (1862) از مهم‌ترین آثار تورگنیف است که طی آن تورگنیف به اختلاف جدی یا دقیق‌تر گفته شود به تفاوت‌ بنیادین میان دو نسلی که «دیگر» زبان هم را نمی‌فهمند، می‌پردازد. او در این رمان به آشوب درونی جامعه‌ای نظر دارد که مهیای وقایع یا دقیق‌تر گفته شود سلسله وقایعی می‌شود که بعدها رخ می‌دهد. مقصود تورگنیف از پدران و پسران، تقابل نسل محافظه‌کاران و نسل فرزندانی است که اقتدار پدران –محافظه‌کاران- را دیگر برنمی‌تابند و مترصد فرصتی‌اند تا طرحی نو دراندازند. «درانداختن طرحی نو» دهه‌ها همچون شبحی تمام فضای روسیه را به تسخیر خود درآورده بود. تورگنیف در این رمان برای اولین بار واژه غریب و نامأنوس نیهیلیسم را ساختارشکنانه وارد ادبیات می‌کند. واژه نیهیلیست بدوا به عنوان فردی پوچ‌گرا و هرهری‌مذهب تداعی می‌شود اما نیهیلیست به آن تعبیر که تورگنیف در چهره بازارف نشان می‌دهد، در اصل به معنای پطرزبورگی‌اش چیز دیگری است. نیچه در تعریف تبار نیهیلیسم، به همان سبک و سیاق پطرزبورگی که ناشی از توجه نیچه به ادبیات روسیه و به‌خصوص به داستایفسکی و تورگینف است، آن را «باور به ناباوری تا حد آمادگی برای کشته‌شدن در راه آن باور» تعبیر می‌کند و این همان تصویری از نیهیلیست است که تورگینف در رمان خود ارائه می‌دهد.
اینکه مفهوم نیهیلیسم در تطور خود همچون همه مفاهیم مصادیق اولیه خود را از دست می‌دهد مسئله‌ای ناگزیر و قابل فهم است اما از نظر تورگنیف، نیهیلیسم شخصیتی رادیکال از گروه «فرزندان» است که به تعبیر لاکان «من» را فرا گرفته و با درانداختن طرحی نو می‌کوشد تا از سلطه «پدر» رهایی باید. «فرزندان» تورگنیف همان تبعیدیان سودایی‌اند که در محفل هرتزن‌ها حضور داشتند و فعالیت سیاسی خود را علیه تزار به‌عنوان پدر ملت روسیه انجام دادند. تصور تورگنیف از نیهیلیست‌ها می‌تواند با کونین و آنارشیست‌های مشابه و ماتریالیست‌هایی مانند نچایف باشد که وی آن را در خلق‌وخوی نیهیلیستی –ماتریالیستی- بازارف به نمایش درمی‌آورد. بازارف در «پدران و پسران»، به‌عنوان ماتریالیستی تمام‌عیار مطرح می‌شود که خود را آماده برای هر کاری و به‌خصوص شورش علیه اتوریته پدر می‌داند. روایتی که ائی. ایچ.کار از نچایف ارائه می‌دهد نمونه‌ای نیهیلیستی از همان نوع پطرزبورگی است که طی آن نیهیلیست‌ها خود را مجاز به هر کاری و از جمله به‌قتل‌رساندن رفقای سابق می‌دانند. آنچه تورگنیف در این مهم‌ترین رمان خود ارائه می‌دهد، «نیهیلیسم به معنای پدیده‌ای سیاسی و نه پدیده‌ای فلسفی است».3 او در این رمان به پدیده سیاسی با تمی فلسفی می‌نگرد و نمونه‌های بارز آن را در میان تبعدیان سودایی می‌یابد. پیشگویی تورگنیف درباره شورش فرزندان علیه پدران بعدها، بسته به شرایط اجتماعی، به شکل‌های متفاوت به حیات خود ادامه می‌دهد.
این تنها تورگنیف نیست که پیشگویی می‌کند بلکه در داستایفسکی نیز با پیشگویی از نوع دیگر مواجه می‌شویم. رمان «تسخیرشدگان» (1873) داستایفسکی را که با عناوین بامسمای دیگر مانند «جن‌زدگان» و «شیاطین» ترجمه شده نیز می‌توان روایتی دیگر این‌بار با نگاهی متفاوت از «فرزندان» یا همان «تبعیدیان سودایی» در نظر گرفت. این رمان که در فاصله‌ای کوتاه ، 14 سال بعد از قتل سیاسی یا همان ترور ایدئولوژیک ایوانوف انتشار پیدا کرد، فی‌الواقع توجه به مجمع نیهیلیست‌ها دارد. در این رمان داستایفسکی نیز مانند تورگنیف، «تبعیدیان سودایی» را در اصل همان جریان نیهلیستی می‌داند که در واکنش به ایده‌آلیسم و لیبرالیسم قرن 19 روسیه پدید آمد. «پدران و پسران» تورگینف اگرچه شباهتی به تلقی داستایفسکی از این مفهوم دارد اما میان این دو نویسنده بزرگ تفاوتی اساسی وجود دارد. این تفاوت میان لیبرالیسم تورگنیف با محافظه‌کاری رادیکال داستایفسکی است. تورگنیف با نگاهی مسامحه‌گرایانه به فرزندان می‌نگرد، او فرزندان را ماجراجویانی می‌داند که با آرمان‌هایشان زندگی می‌کنند. آرمان‌هایی که اگرچه به صورت مجرد می‌تواند عالی و قابل ستایش باشد اما در نهایت در مواجهه با واقعیات زندگی در هم شکسته می‌شود و در نهایت جامعه طی روندی اصلاح‌پذیر به حیات طبیعی خود ادامه می‌دهد. به نظر تورگنیف، فرزندان حکم تب تندی دارد که زود می‌گذرد، در حالی که داستایفسکی به موضوع سبقه‌ای عمیقا دینی-فلسفی می‌دهد. او که در نگارش «تسخیرشدگان» متأثر از ترور ایدئولوژیک ایوانوف بود، پیشاپیش نسبت به شیوع آن هشدار می‌دهد. به نظر داستایفسکی شیاطین یا همان جن‌زدگان فرزندان را وسوسه می‌کنند اما نه به شیوه‌ای که شایسته فرزند باشد: من و پدر یکی هستیم؛ بلکه برعکس فرزندان را وسوسه می‌کنند تا علیه پدران خویش طغیان کنند تا هر آنچه را جز «من» باشد انکار کنند. بدین سان فرزند طغیانگر وسوسه می‌شود بگوید: «من تماما در خودم هستم، برای خودم و سوای هر چیز دیگری –و هرچه اگوی من نباشد نفی و انکار می‌کنم، آن را نمی‌بینم، نمی‌شنوم و به یاد نمی‌آورم». این همان ایده‌هایی است که باکونین، نچایف و… و به‌طور‌کلی نیهیلیست‌های پطرزبورگی برای تخطئه دیگران یا ترور ایدئولوژیک آنان دارند.*
پی‌نوشت‌ها:
*استدلال باکونین از این فرمول‌بندی نشئت می‌گیرد: «خدا هست- پس انسان برده است. اگر انسان آزاد است- پس خدا نیست» (به نقل از «آزادی و زندگی تراژیک»، ویچسلاف ایوانوف، ترجمه رضا رضایی».
1، 2) تبعیدیان سودایی، ئی.ایچ.کار، ترجمه خشایار دیهیمی
3) تورگنیف، چارلز ای.‌موزر، ترجمه حشمت کامرانی