آقای گزارشگر به جای اینکه آدرس اشتباه دهد و زمین و زمان را در یک رویداد ساده دخیل کند تا بار به اصطلاح «سوتی» اش سبک تر شود، شجاعانه واقعیت را پذیرفته است.
به طور معمول انسان ها در روبرو شدن با انتقاد دو واکنش تقریبا تکراری از خود به نمایش می گذارند و بر اساس آن گروهی به اصطلاح «تدافعی» عمل می کنند و عده ای «پذیرنده» انتقاد هستند. در حالت نخست که افراد تلاش می کنند مقابل هر نوع انتقادی «گارد» بگیرند و دفاع کنند رایج است که دلخوری عمیقی شکل می گیرد و تحت هیچ شرایطی موضوع مورد انتقاد پذیرفته نمی شود. حالتی قرینه نیز برای این وضعیت می توان ترسیم کرد. اینکه با تمام سختی هایی که ممکن است وجود داشته باشد برخی افراد «پذیرنده» انتقاد هستند و آن را به عنوان یک قدم برای رشد و تعالی قلمداد می کنند. افرادی که در این گروه قرار می گیرند ذره بین روی نقد هایی که مطرح می شود می گذارند تا مشاهده کنند نکات به درد بخور آن برای بهتر شدن شان چیست.
پذیرندگان انتقاد خیلی سریع دست به کار می شوند و ضعف های خود را با همین ترفند به فرصت تبدیل می کنند تا الگویی باشند برای آنهایی که به دنبال یافتن موفقیت هستند. نمونه آشکار آن را هم می توان به طور مصداقی درباره «مورد اخیر سرهنگ علیفر» بیان کرد. موردی که در عین پیچیدگی، ظاهری ساده دارد. فردی پیدا شده که شیطنش گل کرده و رفته با ویرایش صفحه ای در ویکی پدیا اسم سازنده ورزشگاه را تغییر داده و نام خودش را گذاشته است. ویرایشی که زمینه را برای اشتباه آقای گزارشگر فراهم کرده است تا علیفر در اطلاعات ابتدایی بازی ایرلند شمالی و لهستان اسم آرشیتکت ورزشگاه را «دولاب امیر» عنوان کند. موضوعی که به بمب خبری در فضای مجازی تبدیل شد و آن را سوتی به سبک «سرهنگ علیفر» نامگذاری کردند.
اینکه در این داستان تا چه اندازه گزارشگر فوتبالی تلویزیون یا « دولاب امیر» نقش داشته اند اصلا محور این یادداشت نیست و آنچه اهمیت دارد واکنش سرهنگ علیفر به این قصه است. او به جای اینکه حالت تدافعی به خود بگیرد و قصد داشته باشد توپ را در زمین دیگری بیاندازد خیلی راحت ماجرا را پذیرفته و گفته است:« همه گزارشگر های دیگر دنیا هم برای اینکه بتوانند اطلاعات مربوط به مسابقه ای که قرار است گزارش کنند را از سایت های مرجع اطلاعاتی در دنیا می گیرند. یکی از این منابع سرشناس هم همین ویکی پدیا است. من هم مثل خیلی های دیگر از همین طریق اطلاعات را می گیرم. از این کلام ساده درس بزرگی می توان گرفت. آقای گزارشگر به جای اینکه آدرس اشتباه دهد و زمین و زمان را در یک رویداد ساده دخیل کند تا بار به اصطلاح «سوتی» اش سبک تر شود، شجاعانه واقعیت را پذیرفته است تا کلاس درسی باشد برای همه آنهایی که حتی از پذیرش اتفاق های ساده زندگی هم طفره می روند. شاید به همین دلیل بود که معلمی سر کلاس هایش مدام تاکید داشت زندگی آنقدر ها هم پیچیدگی ندارد که ما انسان ها آن را خلق می کنیم.