به گزارش هفت هنر، ،ابراز نگرانی از حال و روز یک هموطن امری انسانی و مورد پسند همگان است و داشتن ظرفیت بیان آرزوی سلامتی، حتی برای کسانی که در خط فکری ما نباشند هم نشان ی بزرگ منشی فرد است. اما آلوده ساختن این حس، به کنایه ای تحت تاثیر نظرات شخصی، از ارزش این رفتار می کاهد.
در چند سال اخیر تنی چند از بازیگران و هنرمندان به کشور ترکیه رفته اند. کوچی که از همان ابتدا با واکنش ها و جنجالهای بسیار همراه بود. کشف حجاب بازیگران زن قسمت اعظمی از حواشی را به خود اختصاص داد، تا جایی که علل دیگرِ مهاجرتی اینچنین را تحت تاثیر قرار داد. این اتفاق درحالی رخ داد، که بروزهر پدیده علل متعددی را می طلبد و مسئله ی مهمی مانند جلای وطن نیازمند وجود انگیزه ای بالا در شخص مهاجرت کننده است.
با نگاهی به اسامی و سوابق هنرمندان یاد شده، اسم کسانی را می بینیم که با وجود فعالیت جسته گریخته در این سالها، تدوام کاری و درخشش خاصی نداشته اند. شاید در میان اسامی تنها مهدی مظلومی، (کارگردان طنز بدون شرح) تنها کسی باشد که خود خالق اثری پر مخاطب بوده است. در کنار آن رامسین کبریتی هم به عنوان یک بازیگر دسته چندم یک سریال پرمخاطب دیده می شود.
در مورد دیگر بازیگران هم که تکلیف معلوم است. اگر از خودشان هم بپرسید چنان ادعایی در حوزه فعالیت خود ندارند. در میان آنها بودند کسانی مانند صدف طاهریان که تنها با به اشتراک گذاشتن عکس های مختلف و غیر متعارف بخشی از چهره ناشناخته ی خود را نشان داد !
روی هم رفته نه صداوسیما و نه سینمای کشور از نبود آنها متضرر نشده و کسی هم برای آنها آرزوی عدم موفقیت نکرده است! ما بخیل نیستیم و امیدواریم که این استعداد های درخشان، پله های ترقی را در آنجا طی کنند و به مانند ایران، قوانین دست و پاگیر و ممیزی ها مانع از ارایه هنر فاخر آنها نگردد!
آنچه که بهانه ای شد تا به اجمال در مورد لژیونر های هنر کشور سخن بگوییم نحوه ی دلواپسی بهروز افخمی در برنامه هفت بود ؛ پس به آن باز می گردیم. افخمی حرکت این هنرمندان را ناشی از تلاش برای حفظ امنیت شغلی آنها می خواند. شنیدن این حرف از زبان او، در قامت یک کارگردان با کارنامه ای قابل قبول، آنهم در برنامه ای که با اشراف به سینمای کشور به نقد و بررسی آن می پردازد اتفاق عجیبی است. عجیب تر آنجا که در حس گفتار و جمله بندی، او به نوعی رفتار این افراد را توجیه پذیر می داند.
برنامه هفت طی سالیان اخیر، در فواصلی از برنامه به یادآوری نام هنرمندانی پرداخته که به دلیل کم کاری، بی کاری و یا بیماری کمتر از آنها سراغی گرفته شده و به نوعی در حاشیه قرار گرفته اند. هنرمندانی که در میان آنها اسم هایی را می توان یافت که شناسنامه و تاریخ زنده ی هنر هفتم در کشورمان به حساب می آیند.
بزرگانی که پرویز پرستویی در هنگام دریافت چهارمین سیمرغ خود از آنها با عنوان پنج تن سینمای ایران یاد کرد. عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز، داوود رشیدی و دیگر بزرگان سینمای ایران که اینروزها کمتر حال و احوال آنها را جویا می شویم. در برنامه های مختلف از جمله هفت، جسته و گریخته مصاحبه ای با پیشکسوتان سینمای کشور انجام شده است. این کوچکترین کاری بود که در برنامه ای مختص سینما انجام گرفت.
آنچه که این عزیزان را بیشتر از هرچیزی آزرده است خانه نشینی و نبود پیشنهاد کاری است. نبود پیشنهاد کاری برای یک هنرمند مانند خانه نشینی ورزشکار در سطوح قهرمانی است. سکون ذهن خلاق یک هنرمند به همان اندازه مخرب می باشد که نداشتن فعالیت بدنی برای یک ورزشکار. بزرگانی که روزگاری یک سکانس برای درخشیدن لازم داشتند، حالا به دلیل خانه نشینی های بلند مدت در انزوای خود با بیماری های متاثر از این شرایط دست و پنجه نرم می کنند.
علت یاد کردن از این بزرگان یاد آوری کوچکی به بهروز افخمی و دیگران بود. کسانی که از سویی زندگی شرافت مندانه و با عزت بزرگان سینما را نظاره گر هستند و از طرفی کوچ هنرمندان دسته چندمی را به امنیت شغلی یا مسایل مالی مربوط دانسته و توجیه می کنند. برفرض هم که علت اصلی پیوستن آنها به شبکه های ترک زبان چنین مسائلی باشد؛ آیا بزرگان سینمای ایران نیز چنین راه حلی را برای مشکل خود برگزیدند؟ آیا افرادی که جلای وطن کرده اند، جسارت آن را دارند که حتی نام خود را در کنار بزرگان سینمای ایران بیاورند؟
از به میان آوردن نام این بزرگان در کنار این هنرمندان دسته چندم شرمسارم، اما چاره چیست؛ شاید بعضی، از مقایسه خود با این نام های بزرگ خجل شوند و کوچ خود را توجیهی برای خدمت به اجانب، آنهم با شمایل مورد پسند آنان ندانند. البته هرکس شرایط خاص و مسیر خود را در زندگی دارد و حق دارد آنگونه که می خواهد زندگی کند. اما آنچه مطرح است توجیه نکردن عمل خود با مسائلی است که در میان اقشار جامعه وجود دارد و این افراد تافته ی جدا بافته نیستند. ای کاش این افراد یا برای رفتار خود توجیهی نمی آوردند و یا حداقل با مخاطبان صادق بودند.نکته دیگری که متاثر کننده است جو مظلوم سازی آنهاست. کسی آنها را مورد حمله قرار نداده و هیچ نهادی آنها را بازخواست نکرده، اما توجیه رفتار آنها به خصوص توسط افرادی که نسبت به شرایط سینمای کشور اشراف کافی دارند، امری بی مورد و نا بجا به نظر می آید.