امروزه در شهرهای جهانی است که اشکال خصوصی و مرموز سرمایه شروع به کار می‌کنند و انضمامی و آشکار می‌شوند.

شهرهای جهانی

مرز فضایی است که در آن بازیگرانی از جهان‌های مختلف با یکدیگر مواجه می‌شوند، مواجهه‌ای که در آن هیچ قانون تثبیت‌شده‌ای برای جنگ و درگیری در کار نیست. درحالی‌که مرز «تاریخی» در سرحدات سلطه قرار داشت، مرز امروزی درون شهرهای جهانی عظیم، درهم‌تنیده و مختلط جای دارد. این شهرها، چه در شمال جهان باشند چه در جنوب آن، به مکان‌هایی استراتژیک برای عملکرد سرمایه شرکتی بدل شده‌اند. اما در عین حال بدل شده‌اند به مکان‌هایی استراتژیک برای محرومان، بیگانگان، اقلیت‌های تحت تبعیض و به‌طور کلی آنانی که فاقد قدرت‌اند. محرومان و محذوفان می‌توانند در چنین شهرهایی حضور پیدا کنند، حضوری در نسبت با قدرت، و حتی مهم‌تر از آن، در نسبت با یکدیگر. ترکیب این شرایط حاکی از امکان نوع جدیدی از سیاست است که بر محور انواع جدیدی از بازیگران و فضاهای سیاسی می‌گردد. مسئله دیگر صرفا داشتن یا نداشتن قدرت نیست. پایگاه‌های ترکیبی جدیدی برای کنش وجود دارند، فضاهایی که در آن افراد فاقد قدرت (the powerless) می‌توانند تاریخ را بسازند، حتی بدون آنکه توانمند (empowered) شوند.

ساختن امر سیاسی
سیاست‌های غیررسمی شهر به شهر به دست بازیگرانی دارای پروژه در حال ساخته‌شدن است، قطع‌نظر از آنکه این بازیگران خود قدرتمندند یا نه. امروزه به‌ویژه این عمل «ساختن» است که اهمیت دارد – ساختن عرصه عمومی، امر سیاسی، ساحت خیالی – آن هم زمانی که فضای سیاسی کشورها روز‌به‌روز بیشتر تحت سلطه بازیگران قدرتمند و فعال مایشاء، از نوع خصوصی و دولتی، قرار می‌گیرد١. شهر برخلاف مثلا «پارک‌های» تجاری امکان نوعی عمل عمومی‌سازی را فراهم می‌کند که می‌تواند موجب اخلال شود. این اخلال‌ها می‌توانند محلی‌ها و بی‌صدایان را هویدا سازند. شهرهای جهانی امروز یکی از اصلی‌ترین فضاها برای این قسم ساختن‌اند. این شهرها از معدود فضاهای مرزی باقی‌مانده در جهانی‌اند که از پیش بسیاری از چیزهای آن به‌الکل خریداری شده‌ است. در شهرهاست که با تمام بی‌عدالتی‌ها و تعارضاتش آنانی که فاقد قدرت‌اند فرصت آن را می‌یابند تا تاریخ، اقتصاد محلی و فرهنگ بسازند.
آنچه در اینجا اهمیت دارد امکان «ساختن» است، امکانی که نباید در نطفه خفه‌اش کنیم. تکثیر فضاهای مرزکشی‌شده و جداکردن آنانی که برتری‌شان از کسانی که موقعیت خود را از دست می‌دهند نشئت می‌گیرد برای یک شهر خوب نیست. اگر شهری با تنوع گسترده را تصور کنیم که هیچ بازیگری کنترل کامل آن را در اختیار ندارد، به‌هم‌آمیختن تفاوت‌های یک شهر به مراتب الزام‌آورتر، توان‌بخش‌تر و اغلب منصفانه‌تر است.
مرزکشی‌های جدید
تصور یک شهر عظیم درهم‌تنیده در مقام یک فضای مرزی نوظهور – به عبارتی فضایی که در آن تفاوت‌های متکثر در کنار هم قرار می‌گیرند – تبدیل به ابزاری در بستر مرزکشی‌های سفت‌و‌سخت روزافزون می‌شود، بستری که محلات حفاظت‌شده بارزترین نمود آن‌اند. استفاده‌ای که سرمایه شرکتی از شهرهای «ما» می‌کند بخشی از آن مرزکشی سفت‌وسخت است، اما با پیامدهای بسیار چشمگیرتری نسبت به محلات حفاظت‌شده.
این باور رایج که ما در جهانی به مراتب بدون مرزتر نسبت به سی سال پیش زندگی می‌کنیم تنها در صورتی معتبر است که مرزهای سنتی بین کشورها و جریان بین مرزی سرمایه، اطلاعات و گروه‌های جمعیتی خاص را مد نظر قرار دهیم. خلاصه کلام، این یک گشودگی بی‌اندازه محدود است. با آنکه برخی حصارها و موانع برای برخی بخش‌های اقتصاد و جامعه ما به واقع برداشته شده است و این امکان را برایشان میسر ساخته تا از وسط مرزهای بین کشورها عبور کنند، اما با یک جهان بدون مرز فرسنگ‌ها فاصله داریم. زیرا همین بخش‌ها با دخیل‌کردن تنها قسمت‌های خاصی از کشورها و شهرها با جدیت در کار ساختن انواع جدیدی از مرزکشی‌هایند تا جغرافیای بین مرزی به اصطلاح «گشوده» خود را ایجاد کنند.
در اینجا با شیوه‌های قدیمی امپریالیستی سر و کار نداریم که فاتحان همه چیز را می‌خواستند. فاتحان مالی امروز مناطق جغرافیایی مخصوص و دستچین‌شده‌ای را می‌خواهند: آنها به مناطقی خاص درون محدوده جغرافیایی یک کشور نیاز دارند. نمی‌خواهند با کل یک کشور سر و کار داشته باشند. ابزارهایی را می‌خواهند که به آنها امکان دهد از بین مرزهای بین‌المللی عبور کنند و تنها مناطقی از آن قلمرو را به اشغال خود درآورند که برای پروژه‌های خود نیاز دارند – از این لحاظ تفاوتی اساسی با تصرفات ارضی امپریالیست‌های قدیمی دارند.
خلاصه کلام، مسئله اصلی در وضعیت‌های سیاسی شهرهای جهانی امروز حذف بیشتر و بیشتر مرزهای بین کشورها نیست. بازیگران قدرتمند فضایی بین مرزی ایجاد کرده‌اند – تا حدی مادی و تا حدی دیجیتال – که از میان موانع قدیمی عبور می‌کند و تنها مناطق خاصی از هر کشور را اشغال می‌کند. یک نمونه ساده زنجیره مراکز مالی جهانی است که در حال حاضر می‌توان در تمام کشورهایی مشاهده کرد که برای معاملات مالی بزرگ از اهمیت برخوردارند. هر یک از این مراکز مالی یک رویداد مادی عظیم است که در شهری مستقر می‌شود که تمامی امکانات کلیدی را عرضه می‌کند: زمین، ساختمان، ارتباطات دیجیتال، و ترکیبی از دانش‌های بسیار تخصصی که همراه آن است. اما برخلاف شیوه‌های امپریالیستی قدیمی، این مراکز مالی هیچ علاقه‌ای به تصرف کل یک کشور ندارند – به عبارتی، تنها آنچه را نیاز دارند می‌خواهند.
از سرمایه مالی جهانی گرفته تا استخراج معادن، ساخت‌و‌ساز و فراتر از آن، اینها امروزه جغرافیاهای میان مرزی قدرت را شکل می‌دهند که عرضی (transversal)، ناکامل و تقریبا نفوذناپذیرند. در چنین بستری است که شهر جهانی، جایی که هم قدرتمندان و هم فقرا در آن زندگی می‌کنند، بدل به فضایی مرزی با اهمیت و فرصت سیاسی می‌شود.
خیابان جهانی: تعین‌ناپذیری ضروری است
لازم است تمایزی قائل شویم میان خیابان و تصور کلاسیک اروپایی از فضای عمومی به عنوان محلی آیینی برای فعالیت‌های عمومی، محلی همچون گذرگاه‌های سرپوشیده و بولوارها. خیابان که شامل میدان‌های علامت‌گذاری‌نشده و هر فضای باز موجودی نیز می‌شود یک فضای طبیعی و پیش‌بینی‌ناپذیر است. از این‌رو خیابان را می‌توان فضایی قلمداد کرد که شکل‌های جدید امر اجتماعی و سیاسی می‌توانند در آن «ساخته شوند»، به عوض آنکه آن را فضایی برای انجام کارهای روزمره تلقی کرد که مصداقش می‌تواند پارک‌های سنتی بزرگ همچون باغ لوکزامبورگ در پاریس باشد. با کمی مصالحه مفهومی می‌توانیم بگوییم به لحاظ سیاسی مشخصه خیابان و میدان کنش است، درحالی‌که مشخصه بولوار و گذرگاه سرپوشیده آیین و مناسک است.حیطه‌های تعامل الکترونیکی باید در عوض آنکه صرفا حیطه‌ای فنی تلقی شوند بخشی از این اکولوژی‌های عظیم‌تر برای ساختن محسوب شوند. اگر فضای مفهومی و تجربی را برای طیف وسیعی از منطق‌های اجتماعی کاربران تکنولوژی باز کنیم، می‌توانیم فرهنگ‌های متنوعی را در استفاده از این تکنولوژی‌ها شناسایی کنیم. هر منطق و فرهنگ استفاده یک اکولوژی معانی و کنش‌های مرتبط را فعال می‌سازد. برای نمونه، یک پروژه با پتانسیل بسیار چیزی است که می‌توانیم آن را «تخصیص منابع باز» (open-sourcing) به محله بنامیم٢. اگر از این منظر بنگریم، رسانه‌های اجتماعی می‌توانند تبدیل به نیروی سومی مؤثر در شهرگرایی٣ تاکتیکی شوند.
به سوی شهرگرایی تاکتیکی؟
در وضعیت جدایی ملت-دولت‌ها، شهرهای بزرگ و درهم‌تنیده به عنوان محل‌هایی استراتژیک برای ایجاد نظم‌های نوین ظاهر می‌شوند – نظم‌های فضایی، اقتصادی، سیاسی، محیط‌زیستی، فرهنگی و مبارزاتی. شهرگرایی تاکتیکی می‌تواند مبنای مستحکمی برای پیاده‌ساختن طیف وسیعی از پروژه‌ها باشد، پروژه‌هایی که محرومان و محلات فقیر و محقرشان برای داشتن زندگی بهتر، مبارزه برای حقوق خود و غیره به آنها نیاز دارند. لازم است از دلبستگی‌مان به نوع خاصی از شهرنشینی اروپایی با تمام امکانات مثبتش دست بکشیم. در دنیای امروز این شهرهای بزرگ و تا حدودی شلوغ‌اند که آینده را نمایندگی می‌کنند. درحالی‌که اکثر شهرهای جهان اندازه‌ای متوسط دارند و خواهند داشت و مکان‌هایی متعادلند، در شهرهای بزرگ هم در شمال جهان و هم در جنوب جهان است که آینده‌های درهم‌تنیده‌تری در حال پیدایش است.
در دو دهه اخیر شاهد بیان «شهری» منطق‌ها و مبارزات جهانی و نیز گسترش استفاده از فضای شهری برای طرح مطالبات سیاسی و اقتصادی از سوی طیف وسیعی از بازیگران با برنامه‌های بسیار متنوع – بعضی به حق و بعضی مشکوک – بوده‌ایم. این مطالبات از سوی شهروندان مطرح می‌شوند، از سوی ثروتمندان و فقرا، از سوی سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی، از سوی نوسازان، از سوی فعالان مسکن اجتماعی۴ و دیگران. برخلاف اغلب طرح‌های ملی، مادیت فضای شهری بسیاری از این مطالبات را آشکار می‌سازد.
امروزه در شهرهای جهانی است که اشکال خصوصی و مرموز سرمایه شروع به کار می‌کنند و انضمامی و آشکار می‌شوند. وضعیت فعلی در شهرهای جهانی نه‌تنها ساختاربندی‌های جدید قدرت را ایجاد می‌کند بلکه فرصت‌های عملی و زبانی برای انواع جدیدی از بازیگران و پروژه‌هایشان فراهم می‌سازد. محلی‌شدن مؤلفه‌های استراتژیک جهانی‌سازی در این شهرها بدین معنی است که محرومان دست‌کم می‌توانند با سویه‌هایی از مسیر اقتصاد و قدرت جهانی امروز درگیر شوند. شهرگرایی تاکتیکی می‌تواند فضاهای متنوعی در این شهرها بیابد، فضاهایی که ممکن بود پیش‌تر پنهانی، نامرئی یا بی‌صدا باشند. محلی‌سازی (localization) قدرتمندترین بازیگران جهانی در این شهرها مجموعه‌ای از شرایط عینی برای مشارکت پدید می‌آورد، چه آنان که در آن دخیل‌اند بخواهند چه نخواهند. نمونه‌هایی از این مسئله مبارزات آشنا علیه اعیان‌سازی است که به محلات محرومان و اقلیت‌ها دست‌اندازی می‌کند. عملا تمامی شهرهای بزرگ – از نیویورک و لندن گرفته تا بمبئی و شانگهای – نمونه‌هایی از بیرون‌راندن خانواده‌های کم‌درآمد و کسب‌و‌کارهای کوچک از محلات کم‌درآمد دارند، محلاتی که سپس به مناطق مسکونی و تجاری گران‌قیمت تغییر شکل می‌دهند. گرچه بسیاری از مبارزات علیه اعیان‌سازی شکست می‌خورند، اما اثر مهمی بر جای گذاشته‌اند. امروزه تقریبا همه شهرنشینان و سیاست‌مداران محلی در شهرهای بزرگ از این مبارزات آگاهند. این مبارزات بدل به مبنا و واقعیتی در عرصه عمومی شده‌اند. مبارزات نوظهور برای فضای شهری در تعداد روبه‌رشدی از شهرها در سرتاسر جهان همچنین ظرفیت شهر برای واکنش جدلی را به ما یادآور می‌شود. این شهرها فضاهایی‌اند که در آنها تعداد و تنوع روزافزون محرومان می‌تواند «حضوری» متمایز بیابد و از این نظر احتمالاً زیرساختی سیاسی برای شهرگرایی تاکتیکی ایجاد کند.
تمامی این نکات حاکی از اهمیت تمایزقائل‌شدن میان فقدان قدرت (powerlessness) و نامرئی/ ناتوان ‌بودن است. محرومان در شهرهای جهانی ممکن است قدرت نداشته باشند، اما می‌توانند با درگیری با قدرت «حضور» کسب کنند – و مهم‌تر از آن در نسبت با یکدیگر حضور کسب کنند – و در نتیجه دریابند که تعدادشان بسیار است. با آنکه نوشته‌های مربوط به توانمندسازی (empowerment) اغلب استدلال می‌کنند که تنها توانمندسازی اهمیت دارد، اما من معتقدم درگیرشدن با فقدان قدرتِ خود، حتی اگر فرد را توانمند نسازد، همچنان می‌تواند از اهمیت برخوردار باشد. این نوع درگیری در وضعیت فقدان قدرت می‌تواند به‌طور فزاینده بدل به «گفتاری» سیاسی شود. یکی از تأثیراتش به‌رسمیت‌شناختن وقوع آن در شهرهای بزرگ در سرتاسر جهان و حقانیت این مبارزه است. از تمامی این جهات، تاریخی از تکرارهای عرضی در حال ساخته‌شدن است. درحال‌حاضر این را می‌دانیم و فراموش نخواهیم کرد. ولی تنها فضاهای خاصی امروزه این امکان را فراهم می‌کنند.
برای مثال، با آنکه در قرن هجدهم و نوزدهم معادن و مزارع در منطقه کارائیب فضاهایی مهم برای سازماندهی سیاسی بودند، اما امروزه کارگران معادن و مزارع در وضعیت آشکار فقدان قدرت قرار دارند که هیچ امکانی برای ساختن تاریخ یا سیاست وجود ندارد. مدت‌هاست که می‌گویم در جهان امروز این شهرهایند که امکان «اعلام» حضور را برای افراد فاقد قدرت عرضه می‌کنند. به علاوه با آنکه بسیاری از مبارزات شهری امروز بسیار محلی‌اند، اما شکلی از مشارکت جهانی را بازنمایی می‌کنند. جهانی‌بودن آنها به صورت تکرار افقی و متکثر مبارزات مشابه در صدها شهر در سرتاسر جهان شکل می‌گیرد. گرچه اغلب نمی‌توان به پروژه بزرگ‌تر دست یافت، اما انباشتی از تلاش‌ها در کار است که شناخت و بازشناسی عرضی میان افراد فاقد قدرت ایجاد می‌کند. این مبارزات حاکی از ایجاد فرصت‌های عملی و زبانی برای انواع جدیدی از بازیگران سیاسی است، از جمله برای محرومان و آنانی که زمانی نامرئی یا بی‌صدا بودند. بدین‌ترتیب، شهرگرایی تاکتیکی که در چندین مکان خاص و در شهرهای خاص در جریان است می‌تواند تبدیل به فضایی جهانی برای بازشناسی یکدیگر و برای ساختن شود.
* ساسکیا ساسن، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کلمبیا و عضو «هیئت تفکر جهانی» است. از او کتاب «جامعه‌شناسی جهانی‌شدن»، ترجمه مسعود کرباسیان (نشر چشمه)، به فارسی ترجمه شده است.
پی‌نوشت‌ها:
[١] برای مثال خرید لجام‌گسیخته ملک در شهرهای بزرگ، املاکی که اغلب بلااستفاده می‌مانند.
[٢] «واکنش جدلی» (backtalk) یک شهر یکی از عناصر شهرگرایی با منابع باز است: مداخلات بی‌شمار و تغییرات کوچک از پایین به ساختن یک شهر کمک می‌کنند. مداخلات متعدد و کوچک همگی شاهدی بر تطور مدام یک شهرند.
[٣] شهرگرایی (urbanism) به سبک‌های زندگی و فرهنگ شهرنشینان اطلاق می‌شود. م
[۴] Social housing: نوعی مسکن ارزان‌قیمت که در آن ملک متعلق به دولت یا نهادی دولتی است و در اختیار اقشار کم‌درآمد قرار می‌گیرد. م
منبع: e-flux.com

 
نویسنده: ساسکیا ساسن* . ترجمه: فرید دبیرمقدم

امروزه در شهرهای جهانی است که اشکال خصوصی و مرموز سرمایه شروع به کار می‌کنند و انضمامی و آشکار می‌شوند.