سیاستکاری مسئولان جشنواره گویا جواب داد و کمکم «کاناپه» به محاق رفت. درست است که اصحاب رسانه این روزها همچنان پیگیر آخرین ساخته کیانوش عیاری هستند، اما تا حذفشدن این فیلم چیز زیادی نمانده است. سیاست مذکور به این شکل بود که روز اول فهرست اسامی راهیافته به بخش مسابقه اعلام شد که درمیان آنها، چند فیلم پرسروصدا حضور نداشتند؛ ازجمله آثار هاتف علیمردانی، سامان مقدم، پیمان قاسمخانی، بهمن فرمانآرا، شهرام مکری، تهمینه میلانی، رضا درمیشیان و… در روزهای آتی اما مسئولان جشنواره فورا عقب کشیدند و برخی فیلمها را به بخش مسابقه راه دادند؛ ازجمله فیلمهای آذربایجانی و علیمردانی، پیمان قاسمخانی و… به این ترتیب بخشی از هجمه رسانههای منتقد علیه هیأت انتخاب و مدیریت جشنواره فجر کم شد. این در واقع ترفندی بود که به کار بسته شد تا انتقادها علیه نادیده گرفتهشدن آثار کارگردانان مهمی چون کیانوش عیاری کم شود. افکار عمومی در هرحال با خود میپندارد که بخشی از فیلمهای حذفشده بازگشتهاند و همین هم خود جای خوشبختی دارد! ضربالمثل معروفی هم دراین زمینه وجود دارد؛ با مضمون به مرگ گرفت و به تب راضیشدن. حکایت «کاناپه» عیاری احتمال از این دست باشد، چراکه بهانهگیریهایی ازجمله استفاده از کلاهگیس برای زنان دراین فیلم چنان واهی و بیپایه است که گزارشهای فراوانی درمورد کلاهگیسهای رایج در آثار تلویزیونی و سینمایی نوشتند و چنین دلیل بیهودهای را زیر سوال بردند. حالا با خواندن بخشی ازصحبتهای عیاری در گفتوگو با ایسنا، داغ ماجرا تازهتر میشود. او به تازگی در دفاع از خود گفته است: «کاناپه، امروز ایران است ولی قرار نیست به سیاهیها بپردازد و فقر را نشان دهد و اهمیت فیلم دقیقا درهمین نکته است.» این کارگردان با اشاره به بحثهای چند روز اخیر درباره ماجرای استفاده از کلاهگیس دراین فیلم به نکته مهمی دراین زمینه اشاره کرده و گفته است: «وقتی فیلمی بتواند با جادوی سینما تماشاگر را با داستان همراه کند، طبیعی است که مسألهای مثل مو و حجاب بعد از مدتی اصلا دیگر دیده نمیشود و فقط همان دقایق اولیه است که برای مخاطب شوک و هیجان به همراه دارد، بعد دیگر عادی میشود.»
عیاری در ادامه از دلیل علاقه زیادش به داستان فیلم صحبت میکند و تأکید میکند؛ این فیلم را برای مردم ساخته است: «من به «کاناپه» علاقهمندم، چون بدون کوچکترین گرهافکنی در راستای درامسازی موضوعی را مطرح میکند و مطمئن هستم تماشاگر عادی را هم دچار خستگی و دلزدگی نمیکند. تأکیدم بر تماشاگر عادی هم به این دلیل است که یک تماشاگر حرفهای سینما مثل شما که از اهالی رسانه درحوزه سینما هستید، با تماشاگری که درسلیقهاش فیلمهای پرفروش با سطح کیفی پایین میگنجد، تفاوت دارد و من تأکید میکنم که این فیلم را برای مردم ساختهام.»
جالب است که عیاری معترف است به دلیل مسأله حجاب و حاشیه پیشآمده برای فیلماش اگر فیلم روزی اکران شود، تماشاگران زیادی به سینما کشیده میشوند، اما به گفته او، خود فیلم هم این قابلیت را دارد که مردم را با داستان کاملا درگیر کند. اتفاقی که پیش از این درفیلمهای قبلی او مثل «آن سوی آتش» و «بودن یا نبودن» که آنها نیز داستانی بدون گرهافکنی خاصی داشتند، اتفاق افتاده بود. در ادامه عیاری با تأکید بر اینکه تنها دلیل استفادهاش از کلاهگیس در «کاناپه» این بوده که زندگی شخصیتهای اصلی داستانش مثل زندگی عادی مردم باشد، به سابقه این دغدغه ذهنیاش درتمام فیلمهایی که ساخته اشاره میکند و این روند را چنین توضیح میدهد: «من از اولین فیلمی که ساختم، یعنی «تنوره دیو» به این فکر میکردم که چطور ممکن است دریک فیلم رئالیستی این موضوع را اعمال کرد. در آنجا فرزانه کابلی نقش یک زن روستایی را بازی میکرد و من او را درخانهای نشان دادم که برادر همسرش نیز در آنجا زندگی میکند و به همین دلیل طبیعی بود که بیحجاب نباشد. پس از آن در «شبح کژدم» برای اینکه منیژه آقایی بیحجاب نباشد، سکانسهای او را بیرون از خانه قرار دادم و فقط در یک صحنه با جهانگیر الماسی درخانه بود که آن صحنه را هم طوری چیدم که به دلیل دعوا و دلخوری مدت زمان کمی با هم باشند و اصلا فرصت درآوردن روسری برای بازیگر زن که تازه از بیرون به خانه آمده بود، نباشد. در «آن سوی آتش» هم عاطفه رضوی نقش یک دختر عشایر عرب را بازی میکرد و من او را مدام بیرون از خانه و درحالی که شیر و ماست میفروخت، تصویر کردم، اما بعد از آن با خودم فکر کردم یکبار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، تا کجا قرار است این روند ادامه داشته باشد؟ و همین شد که از فیلم بعدی دروغ یا بهتر بگویم تحریف، شروع شد. به این ترتیب در فیلم «روز باشکوه» تا فیلم آخرم که «خانه پدری» بود، این ماجرا ادامه پیدا کرد. هرچند در «خانه پدری» زمانی که مینا ساداتی به خانه میرسد، شرایط ساختمان بهگونهای است که زندگی درآن جریان ندارد و احتیاجی به تصویر زن بدون حجاب درخانه نیست، اما در سریال «روزگار قریب» وقتی فرح یا شمس یا طرفداران آنها را با روسری تصویر میکردم، به نظرم اتفاقی شرمآور بود که به دلیل قراردادی که با تلویزیون داشتم، نمیشد کار دیگری انجام دهم.»
البته این کارگردان که قرار است به زودی سریال «٨٧ متر» را برای تلویزیون بسازد، میگوید: در مدیوم تلویزیون اصلا به این فکر نمیکند که بخواهد چنین مسألهای را اعمال کند؛ چراکه آنجا طبق قوانین تلویزیونی سریال میسازد. کارگردان «خانه پدری» در ادامه به نکته جالب دیگری هم اشاره میکند و آن اینکه او به دلیل آگاهی از مشکلات احتمالی ایجادشده پس از ساخت فیلم حاضر نشده اسپانسرهای مالی را قبول کند و عمده هزینه تولید فیلم بر دوش خودش بوده است: «من برای ساخت این فیلم چند اسپانسر از بانک، شرکتهای بیمه و شرکتهای لوازم خانگی داشتم که جمعا حدود چهارمیلیارد تومان میشد، اما از آن صرفنظر کردم و گفتم، به دلایلی نمیتوانم از اسپانسر استفاده کنم، چون میدانستم فیلم با مشکلات جدی برای اکران روبهرو میشود. ضمن اینکه مهمترین اصل برایم رعایت یک باور بود؛ چراکه اگرچه گذشتن از چهارمیلیارد تومان سخت است، اما معتقدم نباید اتفاقی بیفتد که سرمایهگذاران نسبت به حضور در سینمای ایران بدبین شوند، بنابراین ۶٠درصد از سرمایهگذاری این فیلم را خودم برعهده گرفتم و دونفر را هم که از طریق شهاب حسینی با آنها آشنا شدم که هر دو هم از ابتدا وضع فیلم را میدانستند و با علم به این احتمالات سرمایهگذاری کردند.»
و درپایان این کارگردان به بحث اکران داخلی و خارجی فیلم هم اشاره میکند: «اصلا به اکران فیلم درخارج از کشور فکر نکردهام، چون مسأله حجاب برای آنها پیش پا افتاده است و فقط کسانی که به سینمای ایران اشراف دارند، ممکن است از دیدن این فیلم تعجب کنند. تنها چیزی که الان میدانم، این است که اکران «کاناپه» در ایران خیلی دشوار است و اگر اکران نشود، از این پس دیگر فیلمی نخواهم ساخت که در آن کاراکتر مونث باشد، مگر اینکه او را درخیابان یا اماکن عمومی نشان دهم. با این حال هنوز امیدوارم و علاقهمندم سینمای ایران «کاناپه» را نمایش دهد.»