هیچ آدمی زندگیاش آن نیست که دقیقاً میخواهد. برای همین در ذهنش آن چیزی که نیست را بازسازی میکند. این زمینه پیدایش هنر است. در این ناتمامی زندگی، تنها چیزی که منجی آدمی است، عشق است. عشق خیلی تفاوت دارد با علاقه، با اشتیاق، با نیاز، با شور و هیجانات. عشق پدیدهی بسیار پیچیدهای است که بسیار به ندرت اتفاق میافتد. عشق تنها عامل نجات آدمی است از معضلات حیات و هستی. خوشا روزگاری که عشق به سراغ آدم میآید، چون عشق، آمدنی است، جستنی نیست.
نمیدونم اصلا عشق یعنی چی درک نمیکنم شاید عاشق باشم و ندونم