بابک خواجه پاشا: میزان فروش یک فیلم سینمایی دلیل بر خوب یا بد بودن آن نیست/ «آبی روشن» را ببینید تا کمی دلتان بلرزد

«آبی روشن» دومین فیلم سینمایی بابک خواجه‌پاشا پس از «در آغوش درخت» است که سال پیش در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و حالا اکران عمومی شده است. این فیلم محصول مشترک سازمان هنری رسانه‌ای اوج و بنیاد سینمایی فارابی است که داستان زندگی حاج یونس، مردی صاحب‌نام، محترم و ثروتمند را روایت می‌کند که قصد دارد فیروزه کمیاب معدن خود را به بارگاه امام رضا (ع) برساند. مهران احمدی، مهران غفوریان، مرتضی امینی تبار، سارا حاتمی، روح‌الله زمانی، علی‌اکبر اصانلو و کاظم هژیرآزاد در این فیلم بازی کرده‌اند.

یکی از ویژگی‌های فیلم سینمایی «آبی روشن» ترکیب بازیگران آن است. از مهران احمدی و مهران غفوریان که بازیگرانی توانمند هم در عرصه کمدی و هم جدی هستند تا پیشکسوتی مانند کاظم هژیر آزاد و بازیگران جوان مثل سارا حاتمی، روح الله زمانی و مرتضی امینی در فیلم حضور دارند. چطور به این گروه بازیگران رسیدید؟

کیومرث مرادی به عنوان بازیگردان و مشاور در این زمینه بسیار کمک کننده بود. ایشان این عزیزان را پیشنهاد داد و روی آن‌ها فکر کردیم و براساس مخاطب شناسی پیش رفتیم. «آبی روشن» فیلمی است که از هر سن و قشری در آن وجود دارد. شما جوان، میانسال و مسن را خواهی دید. چون تلاش بر این بود تا چهره‌هایی در کار استفاده شود که نقش آن‌ها را بطلبد و برای آن نقش مناسب باشند. بر همین اساس نیز بازیگر‌هایی را دعوت کردیم که هم بازیگران جوان و مستعدی باشند و هم بازیگران باتجربه‌ای مانند مهران احمدی و مهران غفوریان که فوق العاده درخشیدند. با احترام به تمام بازیگران جشنواره چهل و دوم فیلم فجر، اما این دو عزیز در نقش‌های شان درخشان بودند. در عین حال در کنار این عزیزان برخی بازیگران هستند که توانمندند، اما شاید تا به حال عرصه سینما کمتر به آن‌ها مجال داده باشد تا دیده شوند. من در تمامی پروژه هایم سعی می‌کنم تا از این عزیزان بزرگ‌تر دعوت کنم و به نظر من منجر به برکت پروژه می‌شوند و جایگاه بزرگ تری برای پروژه دارند.

در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر «آبی روشن» با وجود آنکه در چند رشته نامزد شد، اما موفق به دریافت سیمرغ نشد. نظر خودتان در این زمینه چیست؟

هر کسی در جشنواره فجر علاقمند است سیمرغ را به خانه اش ببرد و بهترین اتفاق برای ساخته اش رقم بخورد. اما برای خود من مهم‌ترین اتفاق این بود که توانستم فیلم دومم را بسازم و برایم این موضوع بسیار ارزشمند و مهم بود. عدم گرفتن یک سیمرغ در یک جشنواره هم دلیلی بر بد یا خوب بودن یک فیلم نیست. شاید آنجا سلیقه عزیزان و هیات داوران تاثیرگذار بوده باشد. به هر حال وقتی می‌پذیریم در یک جشنواره حاضر شویم داوری اش را هم باید بپذیریم. من اگر جایزه سیمرغ را می‌گرفتم با افتخار جایزه سیمرغ دوم ام را به خانه می‌بردم و حالا که نگرفتم هم باز مفتخرم که در این جشنواره حضور داشتم و امیدوارم در سال‌های بعد هم بتوانم جایزه بزرگ ملی را در خانه داشته باشم.

شما چه در ساخته‌های تان برای تلویزیون چه برای سینما، عرقی به زادگاه تان آذربایجان غربی داشته اید. علت چیست؟

من بیشتر از آنکه عرق داشته باشم علاقمندم در فیلم هایم هویت و فرهنگ ایرانی جریان داشته باشد. شاید در تهران نیز این هویت جریان داشته باشد و رنگ بسیار زیبایی هم داشته باشد؛ اما در فیلم‌هایی که در تهران ساخته می‌شود با یک پرداخت آپارتمانی از این هویت دور شده است. این در حالیست که اگر در تهران کنکاش صورت گیرد هنوز در کوچه هایش عطر و بوی اصالت و هویت پیدا خواهد شد که می‌توان در اثری که ساخته می‌شود جریان داشته باشد. شاید علتی که باعث شده در کارهایم به زادگاهم گرایش داشته باشم به این خاطر است که زیست بوم سرزمین و زادگاهم را بیشتر می‌شناسم. چون بر این باور هستم وقتی هویت در جریان فیلم حرکت کند فیلم، باورپذیرتر می‌شود و جذابیت‌های منحصر به فرد خودش را خواهد داشت.

برخی پس از رونمایی از فیلم در جشنواره به این نکته اشاره کردند که دیگر این سبک فیلم و قصه پردازی در سینمای ایران جایگاهی ندارد. ریشه این تفکر از کجا می‌آید؛ آن هم در شرایطی که آثاری، چون «آبی روشن» مسیری تازه در ملودرام‌های مذهبی باز می‌کنند.

احساس برخی بر این است وقتی یک نام یا یک فرم یا یک چیدمان خارجی‌تر داشته باشد سینما‌تر است. درست است که سینما از جای دیگری وارد کشور ما شده است؛ اما در ۴۰ سال گذشته سینمای ایران یک یک لحن ایرانی پیدا کرده است که این لحن تا یک دهه گذشته هم در جریان بود. تا اوایل دهه ۹۰ هنوز فیلم‌هایی تولید می‌شد که شاخصه‌های سینمای ایرانی داشتند و به دغدغه‌های انسان، خانواده، سبک زندگی و … می‌پرداختند. سهم این فیلم‌ها در سال‌های اخیر کم شده و به همین دلیل شاید برخی از منتقدان به این جنس سینما عادت نداشته باشند. سینمایی که داری پیرنگ‌های منحصر به فرد اروپای شرقی است و شاید بیشتر به ضدپیرنگ علاقمند شده باشند و به قصه‌های پایان باز علاقمند باشند و وقتی قصه مطرح می‌شود نمی‌تواند آن سادگی را بپذیرند. من حس می‌کنم مخاطب ایرانی عاشق قصه است. عاشق داستان است و این سر راست بودن یک امتیاز است و بنابراین با توجه به چنین دیدگاهی که دارم دوست دارم در فیلم هایم این اتفاق رخ دهد.

یکی از چالش‌های فیلمی، چون «آبی روشن» بحث اکران و معرفی درست آن برای مخاطب هدف است. در این زمینه چه کرده اید؟

خوشبختانه در حال حاضر، پخش کننده‌های فیلم «آبی روشن» بر روی این موضوع بسیار خوب کار کرده‌اند و تلاش می‌کنند تا تبلیغات خوبی در این زمینه صورت گیرد. همچنین سالن‌های سینمایی و سانس‌های خوبی نیز در نظر گرفته شده تا علاقمندان به ژانر ملودرام بتوانند از میان آن‌ها دست به انتخاب بزنند. اینکه در حال حاضر گیشه و گرایش به سمت فیلم‌های کمدی رفته است یک موضوغ جهانی و بین‌المللی در عرصه هنر است. هم اکنون با توجه به دغدغه‌های زیستی و اقتصادی انسان‌ها، آن‌ها بیشتر به سمت اتفاقات سرگرم کننده گرایش دارند و سعی می‌کنند با پرداختن به موضوعات کم‌عمق‌تر ذهنش‌شان را از این طریق پالایش کنند. نکته دیگری که باعث شده تا مخاطب‌های علاقمند به ملودرام از این ژانر فاصله بگیرند به این علت برمی‌گردد که در یک دهه گذشته علاقمندان به ملودرام‌هایی با مضامین تلخ در سینما از آن گریزان شده اند و در میان مخاطبان سینما دیگر جایی ندارند و، چون به سینما نمی‌آیند و احساس می‌کنند فیلم‌های ملودرام را دیگر نمی‎شود با خانواده دید از میزان ساخت آن‌ها نیز کاسته شده است. از این رو به مرور زمان طی این مدت مخاطب‌های ژانر ملودرام کاهش پیدا کرده است. فیلم‌هایی مانند «در آغوش درخت»، «آبی روشن»، «جنگل پرتقال»، «عطرآلود» و… که ملودرام خانوادگی و عاشقانه هستند برای آنکه مخاطب آن‌ها را بپذیرد و به این باور برسند که این فیلم‌ها را هم می‌توان با خانواده دید و ذائقه‌شان را مجدد تغییر دهند؛ در هر صورت به زمان نیاز دارند. ما باید این سختی را به جان بخریم. نه اینکه جا بزنیم و بگوییم همه سینما باید کمدی و یا صرفا سرگمی باشد.

پس شما هم معتقدید با آثار غیر کمدی نمی‌توان گیشه را فتح کرد؟

در هر صورت رقابت با سینمای کمدی سخت شده است. فیلم سینمایی «مست عشق» با وجود آنکه دارای چهره‌های ارزشمند ایرانی و خارجی است و با یک سرمایه نسبتا بالا تولید شده؛ اما در رقابت با کم خرج‌ترین فیلم‌های کمدی می‌بازد. به لحاظ مضمون و کارگردانی ممکن است «مست عشق» از فیلم‌های کمدی بالاتر باشد؛ اما گیشه نظر دیگری دارد. یا فیلم سینمایی «نگهبان شب» که ۳-۴ فیلم برتر ۵ سال گذشته کشور محسوب می‌شود؛ در اکران بین ۳-۴ فیلم کم فروش سال قرار گرفته است. هرچند این فیلم اعتبار سینمای ایران است. از این رو بر این بارو هستم نوع و میزان فروش یک فیلم سینمایی در گیشه دلیل بر خوب یا بد بودن آن نیست. عمر یک فیلم تنها در فروش آن نیست. در برخی مواقع یک فیلم سینمایی در تاریخ سینما قرار می‌گیرد که فروش گیشه ندارد. فیلم‌هایی مانند «خیلی دور خیلی نزدیک»، «بچه‌های آسمان»، «خانه دوست کجاست» و… بالغ بر ۷۰-۸۰ بار در سالیان مختلف دیده شده و در کشور‌های گوناگون به اکران درآمده است؛ لذا سینما در تاریخ جریان دارد و سینمای کمدی، سینمای کمدیِ رفتار، عمر کوتاهی دارد و شاید می‌توان گفت سینمای کمدی، سینمایی در راستای حیات مادی صنعت سینما هستند. اما آنچه هنر سینما را زنده نگه می‌دارد فیلم‌هایی هستند که از کارگردانی و فیلمنامه تا طراحی صحنه و دیگر عوامل فیلم تماما به درستی در جایگاه شان قرار گرفته باشند.

توصیه شما به مخاطبانی که قصد تماشای «آبی روشن» را دارند چیست و بیشتر به چه نکاتی توجه داشته باشد تا بتواند آن‌ها در حین تماشا لمس کند؟

زمانی که با فیلم سینمایی «آبی روشن» مواجه می‌شوید به درون انسان رجوع خواهید کرد. این فیلم، فیلمی است که بر اساس شخصیت‌ها و پرداختن به شخصیت‌ها پیش می‌رود. تماشاگر با دیدن «آبی روشن» خودش را در میان یکی از شخصیت‌ها پیدا خواهد کرد. برخلاف موقعیت‌های کمدی که وارد آن می‌شویم و با یک موقعیت و بزن و بکوبی همراه است. در فیلم‌هایی مانند «آبی روشن» یا «در آغوش درخت» باید به درون آدم‌ها بروید و دغدغه‌های شخصی تان را پیدا کنید. از این طریق است که با قصه همراه شد. ذاتا قصه گویی ایرانی به همین صورت است؛ لذا «آبی روشن» سعی کرده داستانی کاملا ایرانی را بر اساس شخصیت‌ها و موقعیت انسانی پیش ببرد.

اگر قرار باشد فقط یک دلیل بیاورید برای آنکه به مخاطبان سینما بگویید بیایند «آبی روشن» را ببیند آن دلیل چیست؟

«آبی روشن» را ببینید تا کمی دلتان بلرزد.

با توجه به آن چه گفتید، به رونق ژانر ملودرام از جنس «آبی روشن» امید دارید؟

بسیار امیدوار هستم و امیدوارم در ادامه اتفاقات خوبی رقم بخورد. البته لازم است به این نکته نیز اشاره کنم که شخصا سینمای کمدی را دوست دارم. بحث من سینمای کمدی نیست هر چند لازم است سینمای کمدی تقویت شود و تنها فیلم کمدی برای گیشه تولید نشود. بهتر است فیلمنامه کمدی و کمدی‌های تلفیقی مانند کمدی درام، کمدی تاریخی، کمدی گنگستری و… ساخته شود. ژانر کمدی، ژانر مهمی است و باید برای آن وقت گذاشت تا بتوان فیلم‌های با کیفیت تری تولید کرد. در ملودرام نیز باید با پروداکشن بهتر، سرمایه گذاری مناسب‌تر و فیلمنامه قوی‌تر مخاطب را با هر راهکاری که می‌شود به سمت سینما بکشانیم.

و بهترین راهکاری که به نظرتان می‌رسد چیست؟

به نظر من باید هم با تکنیک روز و هم دغدغه‌های روز مخاطب جلو برویم. ضعف ما در سینمای امروز به ویژه در ژانر ملودرام اجتماعی عدم مخاطب شناسی است. شاید پلتفرم‌ها از این شناخت مخاطب و تولید آثاری مرتبط با دغدغه‌های روز مخاطب در سریال سازی بتوانند موفق باشند. ما هم باید با شناخت دغدغه‌های مخاطب و پرداخت صحیح، مخاطب را به سینما بکشانیم و موفقیت‌هایی به دست آوریم.