بر عکس حضور آنها عامل کنترلی و تنظیمکننده بازی بود؛ یعنی مثلا اگر بازی میخواست تند شود و حادثهای ایجاد کند، حضور زنان مانع از این واکنشها بود، زیرا زنان در چنین وضعیتهایی میتوانند جو را معتدل کنند و با فضاسازی، توازن ایجاد کنند، به گونهای که همهچیز اخلاقی و منطقی پیش برود. اما در مورد بازی معتقدم که شکست پرسپولیس، شکست خوبی بود. یعنی من این شکست را پسندیدم، زیرا بازی پرسپولیس به خصوص در دقایق پایانی، بسیار هیجانی و خوب بود. در این میان آنچه قابل اعتناست، رابطه دوربین با بازی و تماشاچی بود. به نظر من دوربین در این بازی خیلی محتاطانه و با ترس عمل کرد و تماشاچیان را نشان نمیداد و بازی را نیز از دور دنبال میکرد.
از این حیث دوربین در این بازی نقش منفعلانهای ایفا کرد و بازی خوبی را به نمایش نکشید، زیرا برخی جاها را نمیدید و رابطه تماشاچی با فوتبال را به تصویر نمیکشید. این نشانگر ترس دوربین از تماشاچی بود. البته من نمیدانم این ترس به دلیل حضور خانمها در ورزشگاه بود یا مسائل دیگر. نکته دیگر اینکه به نظر میرسید همه میترسیدند از اینکه هیجان ایجاد کنند و در نتیجه برای اینکه اتفاق خاصی نیفتد، نقش خودشان را بازی نمیکردند، نه مربی، نه کاپیتان و نه تماشاچیها. به عبارت دیگر به نظر من بازی میتوانست خیلی هیجانیتر از این باشد و همین ترس ناگفته سبب شد که از هیجان بازی کاسته شود.
به خصوص که در نمایش این بازی، مقولهای به نام تماشاچی نادیده گرفته شد. ما صدای تماشاچیان را از دور میشنیدیم و آنها را نمیدیدیم. اما از سوی دیگر اتفاق خوشایند در این بازی و مسابقه پیشین شکستن این کلیشه رایج بود که اگر زنها به عنوان تماشاچی در ورزشگاه حضور پیدا کنند، ممکن است حادثه ناگواری اتفاق بیفتد و حاشیه ایجاد شود. این دو بازی میتواند مثال و نمونه خوبی برای آینده باشد برای ما که اگر سازماندهی مسابقه به درستی صورت بگیرد و روند برگزاری بازی به درستی هدایت شود، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. من در مقام جامعهشناس توصیه خاصی به مسوولان برگزاری مسابقاتی از این دست ندارم، زیرا معتقدم بازی باید خوب باشد و به خوبی انجام شود. اما ما باید مجموعه مولفههایی را که در برگزاری یک مسابقه خوب نقش دارند، در نظر بگیریم. برای نمونه خود بازیکنان و مربی آنها در اینکه یک بازی خوب باشد، تعیینکننده هستند، فضایی که بازی در آن برگزار میشود، نقش دارد و اهمیت خود بازی هم در این میان موثر است.
اگر این مولفهها در کنار یکدیگر جمع بشوند، بازی خوب میشود، زیرا به هر حال تماشاچیان آمدهاند یک بازی جدی تماشا کنند و تیمشان را تشویق کنند. از این حیث باید هر بازی را جداگانه در نظر گرفت و مولفههای مختلف آن را مد نظر داشت و برای برگزاری آن سیاستگذاری کرد. در چنین شرایطی میتوان به مجموعه هنجارهایی دست یافت که هیچکس نتواند از آنها عبور کند و دردسر آفرین شود. همچنین حضور خود مسوولان در چنین مسابقههایی اهمیت دارد. وقتی یک مسابقه مهم در این سطح برگزار میشود، باید مقاماتی مثل معاون رییسجمهور، رییس کمیته المپیک و… در ورزشگاه حضور یابند. حضور این افراد بسیار تعیینکننده است. متاسفانه در گذشته دیده شده که در چنین مسابقاتی کسانی که مسوول هستند، پای کار نیستند.
در مورد واکنش جامعه به چنین بازیهایی نیز نباید بیهوده نگران شد و اضطراب داشت. جامعه ما یک جامعه طبیعی است و مردان و زنان آن به زندگی روزمره خود در خیابان و بازار و محل کار مشغولند. مساله عجیبی از این حیث در مورد جامعه ما وجود ندارد. فوتبال و واکنش جامعه به آن نیز یکی از بخشهای زندگی روزمره جامعه ایرانی است. اینکه زنان در ورزشگاه حاضر شدند، نشان داد اتفاق عجیبی نمیافتد و واکنش جامعه به آن بسیار طبیعی و عادی است. در ضمن لازم نیست این واکنش به شکل خاصی از سوی مسوولان کنترل و هدایت شود. به هر حال وضعیت طبیعی فوتبال با یک کنش هیجانی از سوی تماشاچیان و هواداران همراه است. فوتبال یک بازی پرهیجان است. این هم که گفته میشود تماشاچیان به تخریب اموال عمومی مبادرت میورزند، دقیق نیست.
بخشی از این واکنشها طبیعی و مربوط به خود بازی است. برای یک بازی در این سطح باید آمادگی چنین برخوردهایی هم وجود داشته باشد. به هر حال صد هزار نفر آدم که عموما جوان هستند، برای تماشای یک بازی مهم تجمع کردهاند و طبیعی است که با واکنشهایی از این دست نیز مواجه هستیم. به نظر من این واکنشها را باید طبیعی دانست و کسانی که مسوولیت برگزاری و هدایت این مسابقات را به عهده دارند، باید ظرفیت تحمل چنین برخوردهایی را داشته باشند و آنها را تخریب به معنای منفی کلمه قلمداد نکنند و اتفاقات را بخشی از فوتبال ببینند. البته اینکه هیجانات فوتبالی را چگونه میتوان هدایت کرد، بحث دیگری است.
منطق فوتبال، مبتنی بر سرعت، هیجان و زیبایی و برد و باخت است. بازندهها معمولا هیجان بیشتری از برندهها دارند. در این بازی به دلیل نتیجه، بازندهها بیشتر از برندهها بودند و برندههای آن غایب بودند. متاسفانه دوربین هم در بازنمایی این جنبه، صرفا بازندهها را نشان داد و گویی برندهها وجود ندارند. گویی اصرار دارد که برندهها را نبیند. به نظر من این نشانه ترس از نشان دادن شکست و واکنش به شکست است که نشان از ضعف یک نهاد مدیریتی و سازمان دارد.