«خوب، بد، جلف» فیلم غیرقابل درک و بی‌مسئله‌ای است.

نقدی بر فیلم «خوب، بد، جلف»

١- علت رنجوری سینمای ایران تنها ناشی از وجود فیلم‌های ضعیف یا مبتذل نیست. سینمای ایران از پدیده‌ای دیگر – و مهم‌تر- سال‌هاست که بیمار است و آن‌هم وجود برخی از منتقدان سینماست. آنهایی که معیارشان از فیلم خوب در هیچ دکانی خریدار ندارد مگر مغازه دونبشِ خود صاحب اثر. چنین است که عده‌ای تازه‌کار در یک روند نامعلوم به ستارگان سینما تبدیل می‌شوند و دیگر به هیچ صراطی مستقیم نیستند. از شکوفایی پدیده‌های «پناهی» و «قبادی» تا همین اواخر؛ مورد عجیب «سعید روستایی» حاصل کوشش همین منتقدان است. دراین‌میان – به زعم خودشان- یک فیلم‌نامه‌نویس نابغه را نیز تحویل سینمای ایران داده‌اند که اگر کسی نداند فکر می‌کند با یک «بیلی وایلدر» ایرانی طرف است که آثارش موجب درخشش سینمای ایران شده است در صورتی که با تحلیل و تجزیه این آثار – که البته نیازمند سواد سینمایی است – می‌توان دریافت که این آثار چقدر ضعیف هستند و «پیمان قاسم‌خانی» چندان هم نابغه نیست! درواقع او آیتم‌نویسِ درجه‌یکی است.

وقتی بحث فیلم‌نامه مطرح می‌شود، باید عناصر شخصیت‌پردازی، روابط بین شخصیت‌ها، روایت، ریتم در فیلم‌نامه، لحن و بسیاری دیگر از عناصر فیلم‌نامه‌نویسی را در نظر داشت و فقط به خندیدن از موقعیت‌های کمیک دل نبست. حالا منتقدانی که اثر را بر مؤثر ترجیح می‌دهند و به‌جای تحلیل آثار به دنبال بزرگ جلوه‌دادن اشخاص هستند، چرا از «خوب، بد، جلف» دفاع نمی‌کنند؟
٢- «خوب، بد، جلف» یعنی قرار است با سه شخصیت و ویژگی‌هایی همسانِ عنوان فیلم – درام را شکل بدهد و احتمالا با فیلم‌نامه‌ای شخصیت‌محور طرف باشیم؟ پس چرا این فیلم به کمدی فیزیکی تبدیل شده که رخدادها، شخصیت‌ها را حرکت می‌دهند، به‌جای اینکه شخصیت‌های اصلی به ایجاد موقعیت دست بزنند؟ در فیلم چه مؤلفه‌هایی را از سه شخصیت اصلی می‌بینیم که ویژگی‌های آنها از یکدیگر تمیز داده می‌شود؟ اصلا لزوم ویژگی‌های «خوب»، «بد» و «جلف» در فیلم چیست؟ و سؤال مهم‌تر اینکه جایگاه دو شخصیت «خوب» و «جلف» در فیلم چطور ارزیابی می‌شود؟ اگر به‌جای دو نفر، یک نفر تمام این ویژگی‌های غیردراماتیک را داشت، ‌آیا اتفاقی می‌افتاد؟ شخصیت «بد» کدام‌یک از این سه نفر است؟ ظاهرا فیلم‌نامه‌نویس هیچ شخصیتی را با پشتوانه منطق دراماتیک خلق نکرده و تا توانسته در فیلم به خلق شخصیت دست زده است – شاید برای نجات فیلم از اُفت ریتم! عنوان فیلم گول‌زننده است و ارتباطی با فیلم ندارد و برخلاف این عنوان، اقدام شخصیت‌ها خلق‌کننده رخدادها نیست.
٣- از چنددقیقه نخست تا نیمه اول فیلم، ریتم کند است. رخدادهای زیادی وجود ندارد و شوخی‌های برآمده از کمدی موقعیت، به علت ایرانی‌نبودنشان اصلا بامزه نیستند. درواقع تمام شوخی‌ها و لحنی که از موقعیت‌های کمیک برآمده کاملا آمریکایی است؛ تلفیقی از فرم شوخی‌های «وودی آلن»، «برادران کوئن» و اجراهای «لوئی سی.کی.».
به همین دلیل در رفتار بیشتر شخصیت‌ها نوعی بلاهت دیده می‌شود و حتی شخصیت «خوب» (سرگرد شادمان)، در لحظاتی کندذهن تصور می‌شود. دلیلش هم این است که این فرم از کمدی‌های آمریکایی کمی قابل‌قبول جلوه می‌کند؛ حال آنکه خاستگاه آن نوع کمدی متناسب با وضعیت فرهنگی و اجتماعی آمریکاست که از دهه ٧٠ میلادی به طور جدی به سینمای آمریکا راه یافته است و ارتباطی با جامعه ایران ندارد.
به همین دلیل نیمه نخست فیلم خسته‌کننده است و حتی نماهای کلیشه‌ای و همیشگی در کارگردانی به رخوت فیلم افزوده‌اند. در نیمه دوم فیلم هم اگرچه در ریتم فیلم‌نامه اتفاقی رخ نمی‌دهد، اما دست‌کم ایجاد کمدی‌های فیزیکی و موقعیت‌های محرکِ کمدی، «تمپو»ی فیلم را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود تا دست‌کم فیلم کمتر خسته‌کننده جلوه کند.
کمدی فیزیکی فیلم هم بی‌شباهت به موقعیت‌های فیزیکی کمدی ایتالیایی نیست و بسیار به موقعیت‌های آثار «ماریو مونیچلی» و لحن فیلم‌های «ماریو کامرینی» پهلو می‌زند.
پس بی‌راه نیست اگر «خوب، بد، جلف» را ملغمه‌ای از انواع نگاه‌ها و اجراهای سینماهای مختلف بدانیم.
۴- فیلم روی مرز ابتذال قدم برمی‌دارد. مبتذل نیست چون راه به کلیشه نمی‌دهد، اما تا چشم کار می‌کند، آثار فرومایگی در فیلم دیده می‌شود؛ زیرا ایجاد خنده‌اش معلول بیان دغدغه و طرح مسئله نیست. عدم راهیابی فیلم به وادی ابتذال هم اتفاقی نیست و هوشمندانه است. البته «پیمان قاسم‌خانی» در کنترل شوخی‌ها تواناست؛ حجم شوخی‌ها نه آن‌قدر زیاد است که راه به ابتذال گشوده شود و نه اَبتر و محافظه‌کارانه است. درواقع اجرای شوخی‌های فیلم مشکلی ندارند، بلکه این جنس شوخی‌هاست که ابدا متناسب با فیلم نیست. ازاین‌رو فیلم یک گام جلوتر از کمدی‌های مبتذل سال‌های اخیر سینمای ایران قدم برمی‌دارد.
۵- «خوب، بد، جلف» فیلم غیرقابل درک و بی‌مسئله‌ای است. مملو از شوخی‌های شخصی است که فقط عوامل فیلم و نهایتا منتقدان و سینماگران از این شوخی‌ها سر درمی‌آورند؛ از خوش‌حسابی آن تهیه‌کننده سینما گرفته تا کنایه‌های «بهاره رهنما» به همسرش.
دلیل دیگر ضعف فیلم، رویکردهای سطحی در تأثیرپذیری و نبود پشتوانه فکری در اجراست و متأسفانه اثری ماندگار در تاریخ سینمای ایران نخواهد بود. شاید تنها ایده درخشان فیلم، علت مرگ «محمود معتضدی» باشد که اگرچه سرگرد «شادمان» آن را کشف نمی‌کند؛ اما در انتهای فیلم و به سبک «همشهری‌کین»، سینما حقیقت را برای مخاطب به تصویر می‌کشد.

 
نویسنده: علی فرهمند

«خوب، بد، جلف» فیلم غیرقابل درک و بی‌مسئله‌ای است.