نامادری فرمان داد پسر پدر را کشت

پسر نوجوانی که به خاطر تصاحب ارثیه سناریوی هولناک قتل پدرش را اجرا کرده بود، در دادگاه جنایی انگشت اتهام را به سوی نامادری‌اش نشانه گرفت. این پسر ادعا کرد که با نقشه و اصرارهای نامادری‌اش دست به این جنایت زده است. پرونده این قتل برای پیدا شدن دفترچه مرموز که اثر انگشت مقتول در هفت صفحه آن وجود داشت، به دادسرا بازگردانده شد.

پنجم مرداد ‌سال ٩٢ به پلیس خبر یک جنایت رسید. بلافاصله مأموران برای بررسی ماجرا راهی محل حادثه که در نزدیکی‌های یک نمایندگی خودرو در اسلامشهر بود، شدند. با حضور مأموران مشخص شد که کارگران این نمایندگی خودرو جسد مرد ۴٠ ساله‌ای را از خودروی زانتیای پسر ١٧ ساله‌ای پیدا کرده‌اند. آنها به مأموران گفتند: «خودروی زانتیای این پسر خراب شده بود. برای همین او به نمایندگی آمده بود؛ اما به دلیل شلوغی اینجا پشت فرمان خوابش برده بود. ما هم برای تعمیر خودرواش رفتیم که در صندلی عقب مردی را دیدیم که افتاده بود. اول تصور کردیم او هم خوابیده است. ولی با بررسی بیشتر متوجه شدیم این مرد کشته شده است. برای همین بلافاصله با پلیس تماس گرفتیم.»

بنابراین بلافاصله پسر نوجوان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او که راهی برای فرار از بیان حقیقت پیدا نکرد، مجبور به اعتراف قتل پدرش شد و گفت: «پدرم را اول مسموم کردم و بعد با ضربات میله آهنی او را کشتم. می‌خواستم جسدش را در یک بیابان رها کنم که خودروی پدرم خراب شد و آن را به نمایندگی آوردم. ولی پشت فرمان خوابم برد و لو رفتم.»

این پسر در ادامه اعتراف کرد که نامادری‌اش هم در جریان این جنایت هولناک بوده است. برای همین زن ٣۶ ساله دستگیر شد ولی اطلاع از قتل را انکار کرد. درنهایت با بازسازی صحنه جنایت پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

صبح دیروز جلسه رسیدگی به این پرونده به ریاست قاضی عبداللهی و دو مستشارش برگزار شد. در ابتدای این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهمان تقاضای مجازات قانونی کرد. در ادامه پدر و مادر مقتول که قیم دو فرزند خردسال او هم هستند، تقاضای قصاص کردند. پس از آن متهم در جایگاه ایستاد و در رابطه با جزییات ماجرای این جنایت گفت:   «من یک سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدند. تا هفت سالگی با پدرم به تنهایی زندگی کردیم و آن زمان بود که پدرم با سعیده ازدواج کرد. از همان روزهای اول سعیده را دوست داشتم و با او ارتباطم خوب بود. وقتی هم خواهر و برادرم به دنیا آمدند، ارتباط ما بهتر هم شد. تا این‌که مدتی بعد سعیده که مرتب با پدرم دعوا داشت، وسوسه‌ام کرد و در گوشم خواند که پدرم را به قتل برسانم تا با اموال او زندگی خوبی داشته باشیم. سعیده مدام می‌گفت اگر پدرم را بکشم پول‌هایش به من می‌رسد و زندگی‌ام از این رو به آن رو می‌شود. برای همین من هم وسوسه شدم و قبول کردم. من و سعیده سه‌بار او را مسموم کردیم ولی پدرم زنده ماند و جان سالم به در برد. بار آخر سعیده با پدرم دعوا کرد و از خانه بیرون رفت. بعد از آن تصمیم به جنایت گرفتم. آن روز با ماده بیهوشی پدر و برادر و خواهرم را بیهوش کردم. بعد از آن گاز اشک‌آور به صورتش زدم و با میله آهنی پنج ضربه به سرش زدم. پدرم به هوش آمده و مرا می‌دید که با یک طناب زرد او را خفه کردم. ماده بیهوشی و گاز اشک‌آور را هم به خواست سعیده و با پولی که او به من داده بود، تهیه کردم. بعد از آن جسد را تا ساعت سه بامداد در حیاط نگه داشتم. بعد آن را روی صندلی عقب خودروی زانتیای پدرم گذاشتم و در خیابان‌های اسلامشهر گشت زدم تا این‌که ماشین خراب شد. به نمایندگی رفتم که خوابم برد و دستگیر شدم.»

این متهم ادامه داد: «باور کنید سعیده مرا وسوسه کرد. او با پدرم اختلاف داشت و از من خواست این کار را انجام دهم. در تحقیقات نخست به مأموران گفتم که سعیده دخالت زیادی نداشته چون به من قول داده بود، رضایت می‌گیرد. ولی درواقع او نقشه را کشید. حتی او از من خواسته بود که برای تصاحب اموال پدرم، بعد از کشتن او چند اثر انگشت از او بگیرم. من هم در هفت صفحه از یک دفترچه اثر انگشت پدرم را گرفتم که بعد از دستگیری دیگر آن دفترچه پیدا نشد. برای همین مطئنم که سعیده آن را برداشته است.»

در ادامه سعیده متهم ردیف دوم نیز به قضات گفت: «باور کنید این پسر دروغ می‌گوید. من با شوهرم اختلاف داشتم ولی هرگز نقشه قتلش را نکشیدم. او خودش به تنهایی دست به این جنایت زد و حالا می‌خواهد مرا هم متهم کند.»

در پایان این جلسه هیأت قضائی وارد شور شدند و پرونده را برای بررسی احتمال رابطه پنهانی دو متهم این پرونده و تحقیق درباره دفترچه گم شده‌، به دادسرای رباط‌کریم بازگرداندند.

منبع: روزنامه شهروند