در دورانی که سینمای جهان ابعاد تازه‌ای در مسیر صنعتی شدن می‌یابد، در سینمای ایران هر روز اتفاقات تازه‌ای رخ می‌دهد که نشان می‌دهد این حوزه در کشورمان تا چه میزان از اقتصاد جدی فاصله دارد و نیازمند کمک‌های نقدی تک تک مردم ایران برای ادامه حیات است؛ کمک‌هایی که اگر به فقرای خیابان‌های پایتخت پرداخت کنید، برخورد سختی با شما می‌کنند.

سینمای ایران کاسه گدایی به دست گرفت؟!

در دورانی که سینمای جهان ابعاد تازه‌ای در مسیر صنعتی شدن می‌یابد، در سینمای ایران هر روز اتفاقات تازه‌ای رخ می‌دهد که نشان می‌دهد این حوزه در کشورمان تا چه میزان از اقتصاد جدی فاصله دارد و نیازمند کمک‌های نقدی تک تک مردم ایران برای ادامه حیات است؛ کمک‌هایی که اگر به فقرای خیابان‌های پایتخت پرداخت کنید، برخورد سختی با شما می‌کنند.

به گزارش هفت هنر، «فقط 200 تومان»؛ این قیمتی است که شما برای «حمایت از سینمای ملی» می‌توانید هر روز پرداخت کنید. البته اگر دوست داشته باشد از بازیگران بیشتری حمایت کنید با وارد کردن پیش شماره‌های دیگر بازیگران، 200 تومان‌های بیشتری را در هر روز به سینمایی کمک می‌کنید که بلیت هر صندلی‌اش، 10000 تومان معادل 50 سکه 200 تومانی است.

این کمپین تازه که ظاهراً همه قشرهای حاضر در آن منتفع می‌شوند، راه تازه‌ای برای کسب درآمد در سینمای ایران محسوب می‌شود؛ سینمایی که بر خلاف دیگر نقاط دنیا قصد ندارد صرفاً از گیشه روزگار بگذراند و به جای تلاش برای تولید آثاری که مردم را به سالن‌ها بیاورد و فروشش این حوزه را تقویت کند، حفظ سینمای ملی را در به دست گرفتن کاسه گدایی و کسب درآمد از کمک‌های مردمی می‌جوید. تعابیر دهان پرکن «محرومیت زدایی فرهنگی و کاهش فاصله میان علاقه مندان سینما»، «طراحی و اجرای شبکه آموزش مجازی» و … نیز ارتباطی به جمع آوری کمک‌های مردمی ندارد و یک صنعت پولساز باید بتواند این ظرفیت‌ها از محل گیشه سینما تأمین کند.

این موقعیت یادآور تصویری است که در روزهای اخیر سیامک انصاری از کودک پابرهنه دست فروش منتشر کرده بود، با این تفاوت که «کودک پابرهنه سینمای ایران» به دنبال فروش محصول نازل مثل یک دست فروش نیز برنیامده و مشخصاً دنبال کسب درآمد از راه تکدی گری متکی بر تکنولوژی است و لااقل شکل جمع آوری کمک‌های 200 تومانی ـ آن هم به نام بازیگران محبوب سینما ـ این تصور ذهنی را برجسته می‌سازد که در سال پررونق سینمای ایران نیز اوضاع خراب است!

نکته پراهمیت اینکه کل مبلغ حاصل از این کمک هر فرد در هر ماه به 6000 تومان می‌رسد که این رقم نیز بسیار اندک و قابل تحرم است و چالشی جدی برای سینماگران ایران محسوب می‌شود. این چالش از این منظر مطرح است که چگونه سینماگران ایران با این همه ادعا، با تجمیع توانشان نیز نمی‌توانند آثاری خلق کنند که مردم ایران را ماهی یک بار -و حتی سالی یک بار- به سالن‌های سینما بکشانند

حال باید پرسید، آیا می‌توان امیدی به گسترش مرزهای اثرگذاری سینمایی داشت که حتی نتوانسته مردم سرزمینش را ساکن سالن‌های سینما کند و با 200 تومان‌های مردمی به دنبال ادامه حیات سینمای ایران است؟! آیا باید استدلال‌های کهنه نظیر توسعه تکنولوژی و گسترش ماهواره، اینترنت و تفریحات نوین را به عنوان دلیل زمین خوردن سینمای ایران پذیرفت و چشم بر این حقیقت بست که سینمای ایران نتوانسته برای مخاطب عطش تماشا ایجاد کند؟

آیا حقیقت جز این است که ریل گذاری دهه شصت سینمای ایران اشتباه بود و عدم ریزش مخاطب سینمای ایران در آن دوران به دلیل فضای بسته‌ای بود که بهشتی و همکارانش از طریق کنترل همه ابزارهای نوین از جمله ویدیو، برقرار کردند و مردم در آن دوران چاره‌ای جز انتخابی که مدیران وقت سینمایی به آن تحمیل می‌کردند، نداشتند؟

آیا حقیقت جز این است که وقتی قفل ویدیو شکست و سپس به سرعت سی‌دی و دی وی دی به بازار ایران سرازیر و در آخر ماهواره و اینترنت فراگیر و در واقع قدرت کنترل از مدیران سینمایی سلب شد، مردم انتخاب‌‌های دیگری به جز مدل سینمای مورد حمایت آقایان (مدیران اسبق سینمای ایران) کردند و از همین مقطع سینمای ایران زمین خورد؟

آیا حقیقت جز این است که این سینما تنها در صورت عدم اکران فیلم‌های خارجی می‌تواند ادامه حیات دهد و با همه ادعاهای مطرح درباره حسرت سینمای دنیا به سینما ایران، مردم در صورتی که انتخاب دیگری از جنس سینمای سرگرم کننده آمریکا داشته باشند، به جای خرید بلیت فیلم‌های ایرانی، بلیت سانس‌های نمایش فیلم‌های آمریکایی را خریداری می‌کنند؟

آیا هنوز برخی سینماگران نمی‌خواهند صدای مردم را بشنوند و آثاری خلق کنند که مطلوب آنها باشد؟ مردمی که امروز شادی می‌خواهند و برای تماشای فیلم کمدی صف می‌کشند اما شمار آثار کمدی که فیلمسازان ایرانی در هر سال می‌سازند از شمار انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند. مردم به چه زبانی به فیلمساز ایرانی بگویند در این دوران خسته‌اند و نیازمند سینمایی جذاب‌تر از آنچه اکنون عرضه می‌شود، هستند و سینماگر ایرانی تا کجا به همین مسیری که رفته ادامه می‌دهد و در آخرِ کار به کمک‌های 200 تومانی می‌رسد؟

همچنان در تریبون‌ها آمده‌ و باز هم در تریبون‌ها، برخی سینماگران ادعا خواهند کرد که سینمای ایران شاخص است اما واقعیت آن است که این سینمای شاخص مشتری ندارد و سینمایی که تماشاگر نداشته باشد، سینمای رو به زوال خواهد بود؛ اتفاقی که برای سینمای فرانسه رخ داد و چون خود را عاقل تر از تماشاگر می‌دانست، تماشاگر فرانسوی ترجیح داد برای سینمای سرگرمی‌ساز آمریکا بلیت سینما بخرد.

منبع تابناک

در دورانی که سینمای جهان ابعاد تازه‌ای در مسیر صنعتی شدن می‌یابد، در سینمای ایران هر روز اتفاقات تازه‌ای رخ می‌دهد که نشان می‌دهد این حوزه در کشورمان تا چه میزان از اقتصاد جدی فاصله دارد و نیازمند کمک‌های نقدی تک تک مردم ایران برای ادامه حیات است؛ کمک‌هایی که اگر به فقرای خیابان‌های پایتخت پرداخت کنید، برخورد سختی با شما می‌کنند.