تجلیل خبرنگار مجله اکونومیست از کیارستمی با ذکر یک خاطره

خبرنگار اکونومیست از اولین دیدارش با کیارستمی یاد کرده و روزی که او به سایه یک لیوان شیشه‌ای توجه کرده و با اشاره به مرگ این فیلم‌ساز گفته است که سایه او همچون شاعران بزرگ ایرانی گسترده‌تر خواهد شد. هفته‌نامه خبری اکونومیست در مطلبی که در ستونی ویژه فرهنگ و هنر منتشر می‌شود، عباس کیارستمی، کارگردان و عکاس شناخته‌شده ایرانی را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده این مطلب خاطرات خود را از چندسال قبل و زمانی که برای اولین‌بار کیارستمی را در تهران دیده، بیان کرده است. او از شبی یاد کرده که تعدادی از هنرمندان ایرانی در سفارت ایتالیا دور هم جمع شده بودند: «اولین‌بار عباس کیارستمی، فیلم‌ساز ایرانی را وقتی ملاقات کردم که محو تماشای یک سایه بود. ما یکدیگر را در سفارتخانه تاریخی ایتالیا در محله آرام فرمانیه در شمال تهران ملاقات کردیم. سفیر ایتالیا عاشق سینماست و اغلب از تعدادی فیلم‌ساز ایرانی دعوت می‌کرد تا آخرین فیلم‌های ایتالیایی به سبک سینما پارادیزو را در باغ سرسبز خود نشان دهد».در ادامه مطلب چنین آمده است: «حال‌وهوای آن شب غم‌انگیز بود. ماه ژوئن سال ٢٠٠۵ بود و شهردار تهران، محمود احمدی‌نژاد به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شده بود. هنرمندانی که آن شب جمع شده بودند، نگران بودند ایران دچار التهابات شود و محدودتر شوند. در میز شام بحث بر سر سیاست بود. نقاشان و نویسندگان درباره ترک موقت وطن و سفر به پاریس و مونترال صحبت می‌کردند. گالری‌داران درباره راه‌اندازی شعبه‌هایی در دوبی صحبت می‌کردند. کیارستمی میهمان افتخاری بود که برای نمایش آخرین فیلمش «بلیت» آمده بود. او پچ‌پچه‌های سیاسی را نادیده گرفته بود».اکونومیست درباره دل‌مشغولی کیارستمی افزود: «توجه کیارستمی روی یک لیوان آب نازک و بلند روی میز شام بود. او شیشه را بلند کرد، آن را کمی حرکت داد و دوباره روی میز گذاشت. بدون آنکه به شخص خاصی اشاره کند پشت عینک آفتابی مشخصش گفت: «چه سایه قابل‌توجهی. تابه‌حال چنین سایه‌ای دیده‌اید؟». در تهران مانند رم، گرمای آفتاب و خشکی هوا، گرگ و میش تابستانی جذابی را به وجود می‌آورد. لیوان ایستاده، تنها چند اینچ ارتفاع داشت اما سایه آن روی چمن آراسته سفارت، شبیه یک استوانه ١٠ فوتی بود».این گزارش سپس به چندسال بعد اشاره دارد: «سال‌ها بعد از دگا، امپرسیونیست فرانسوی، نقل‌قولی شنیدم که من را یاد آن شب انداخت. او گفته بود هنر آن چیزی نیست که شما می‌بینید اما شما آنچه می‌سازید، دیگران می‌بینند. کیارستمی در آن‌موقع متوجه چیزی شده بود که هیچ‌کس دیگری به آن توجه نکرده بود».در ادامه این مطلب، نویسنده نگاهی به یکی از فیلم‌های کیارستمی با عنوان «طعم گیلاس» داشته و خلاصه‌ای از این فیلم را آورده است و پس از آن در یک نگاه کلی به سینمای کیارستمی چنین عنوان شده است: «کیارستمی فهمید که ماجرای غنی ایران، سیاست نیست بلکه مردم هستند. او به شرح زندگی مردمی پرداخت که به حاشیه رانده شده بودند مثل روستاییان، کارگران، مادران مجرد، سالمندان و یتیمان».
در بخش انتهایی مطلب هم درباره کیارستمی در ایران چنین نوشته شده است: «هرچند او در اصل یک فیلم‌ساز ایرانی بود اما کارهایش در وطن اغلب مورد سوءظن قرار می‌گرفت… مرگ او با غم و اندوه بزرگی روبه‌رو شد اما سایه او همچون بسیاری از شاعران فارسی‌زبان با گذشت زمان بزرگ‌تر خواهد شد».