اصولاً هر چه از کوروش نریمانی در این سال ها شنیده ایم به دنیای تئاتر برمی گردد. چرا که او یکی از با سابقه های عرصه نمایش این مملکت در حوزه نویسندگی و کارگردانی است.

اصغر فرهادی گفت در تلویزیون منتظر معجزه نباش!

اصولاً هر چه از کوروش نریمانی در این سال ها شنیده ایم به دنیای تئاتر برمی گردد. چرا که او یکی از با سابقه های عرصه نمایش این مملکت در حوزه نویسندگی و کارگردانی است.
به گزارش هفت هنر، کارگردان نمایش ماندگار «شب های آوینیون» و «والس مرده شوران» که در کارنامه اش آثاری چون «جن گیر»، «دن کامیلو»، «مترسک» و… دیده می شود، سال ها با تلویزیون هم همکاری داشته، نویسنده «مجتمع مسکونی فرج و فرخ» که اصغر فرهادی آن را کارگردانی کرده است برای فرهاد آئیش سریال «باجناق ها» را نوشته و نگارش سریال «زندگی به شرط خنده» نیز در کارنامه اش دیده می شود.

کوروش نریمانی که این روزها سریال «پادری» یا همان «دودکش ۲» را روی آنتن شبکه یک دارد.سریالی که فصل دوم «دودکش» بود اما به خواست مدیر وقت سازمان با عنوان جدید ساخته شد و البته در فضایی متفاوت از فصل قبل، با کوروش نریمانی فصل دوم سریال «دودکش» را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده ایم اگر چه با او از فعالیت های اخیرش نیز صحبت به میان آمد.

 اصولاً خیلی اهل تلویزیون نبودید دراین سال ها . چرا ؟
– خب من بیشترین تمرکزم را روی تئاتر گذاشته ام . دنیای من دنیای تئاتر است، ولی هر وقت فرصت اش پیش آمده در تلویزیون هم بوده ام . بعد از آخرین کار نویسندگی ام برای تلویزیون (پایتخت ۲)، به دلیل اینکه چند سالی بود که در تئاتر حضور نداشتم ، دو – سه نمایش را پشت سر هم روی صحنه بردم .

 شاید شرایط این روزهای تئاتر شما را هم به سمت تلویزیون کشانده !
– شرایط تئاتر که در هر صورت شرایط به سامانی نیست. بعد از روی کار آمدن دولت جدید ، امید می رفت وضعیت تئاتر و هنرمندان تئاتر، دوباره به سمت دوران خوب یکی دو دهه پیش برود که متاسفانه اینگونه نشد . البته در هر صورت اوضاع نسبت به شرایط دولت قبلی بهتر شده، اما با آنچه که توقع داشتیم خیلی فاصله داریم. با این حال حضور من در مدیوم تلویزیون ، هیچوقت به دلیل شرایط نا به سامان تئاتر نبوده ، بلکه به فرصت ها و آدم های خوبی مربوط می شده که سر راهم قرار گرفته اند . مثل گروه «پایتخت» و گروه «پادری» که اعضای هر دو گروه از بهترین و عزیزترین دوستان قدیمی و تئاتری بنده هستند . من حتی متاسفانه به دلیل تداخل برنامه های تئاتری ام ، فرصت همراهی با دوستانم در سریال «پایتخت ۳ و ۴» را از دست دادم . خلاصه اینکه برای همه کسانی که در فضای تئاتر نفس کشیده اند ، این حوزه دلبستگی ها و فرهیختگی خاص خودش را دارد . یادم می آید زمانی سر یک سریال تلویزیونی که با دوست عزیزم اصغر فرهادی کار می کردیم ، روزی اصغر یک جمله به یاد ماندنی گفت . وقتی مجبور بودیم به دلیل ضیق وقت از خیر یکی دو سکانس و موقعیت خوب بگذریم ، فرهادی گفت : هیچوقت در حوزه تلویزیون منتظر نباش که شرایط و فضای تئاتر یکمرتبه و معجزه وار فراهم شود ، خودمان باید بیشترین تلاش مان را بکنیم که آن جو و فضا را به فضای تلویزیون انتقال بدهیم .

 منظورتان کدام سریال است؟ چه سالی پخش شد؟
– سریال « مجتمع مسکونی فرج و فرخ » بود که من می نوشتم و اصغر فرهادی کارگردانی می کرد . یک سریال ویژه نوروز بود که فکر می کنم سال ۷۵ یا ۷۶ از شبکه دوم پخش شد .

 خب ، حالا چه ؟ آیا امسال برنامه ای برای تئاتر دارید ؟
– حتماً ! در حال حاضر دارم روی یکی دو نمایشنامه و یک طرح جدید کار می کنم که در نیمه دوم سال، هم در تئاتر شهر و هم در سالن ایرانشهر ، روی صحنه ببرم.

 نگارش در دو حوزه مختلف تئاتر و تلویزیون ، با جایگاه و فضای متفاوتش چه حسی دارد ؟ برای شما سخت نیست ؟
– خب هر کدام از این دو حوزه، ویژگی ها ی خاص خودش را دارد و طبعاً توانایی و مهارت خاص خودش را می طلبد . من معمولاً در تئاتر نمایشنامه های خودم را روی صحنه می برم و بنابراین حتی در حین کارگردانی هم بر اساس نیاز صحنه و موقعیت های جدید پیش آمده ، متن را هم بازنویسی و روتوش می کنم . در تلویزیون شرایط به گونه دیگری است . مضاف بر اینکه ساختمان نوشته و سازمان اجرایی گروه تلویزیون تا حد زیادی با فضای کلی تئاتر متفاوت است و من با درک این تفاوت ها ، وارد حوزه کارهای تلویزیونی شده و از آن خارج می شوم . خب ، به هر حال فضای تئاتر ، جدی تر و متمرکزتر و صمیمی تر است و شما را وادار می کند که بیشترین توان و بهترین کارایی تان را به کار ببندید . تلویزیون ، فضای وسیع و ابزارهای فنی متعددی دارد که ما به عنوان نویسنده باید با این حجم گستردگی حرفه و ابزار و امکانات فنی، خودمان را هماهنگ کنیم . اگر شانس یار باشد ، بخشی از این عوامل که عمدتاً بازیگران را شامل می شود ، دوستان تئاتری هستند ، که این مسئله بسیار خوشایند است و بر نتیجه کار هم تاثیر خیلی خوبی می گذارد . مثل شرایطی که در هر دو سریال «پایتخت» و «پادری» فراهم بود.

 با ممیزی های تلویزیون چه می کنید ؟ به نظرم تلویزیون با ممیزی هایش اجازه نمی دهد که نویسنده هر آنچه که در ذهن دارد عیان کند ….
– بله . متاسفانه ممیزی های تلویزیون و گاهی از آن بدتر اعمال سلیقه های شخصی و فصلی که خیلی وقت ها با تغییر مدیران شکل می گیرد یا از بین می رود ، همه دست و بال نویسنده را می بندد و خلق موقعیت های خوب و باورپذیر را دشوار می کند . هر وقت مدیران و مسوولان تلویزیون به هنرمندان و نویسندگان اعتماد کرده و تعامل بیشتری داشته اند ، نتیجه کار مطلوب تر شده و بر عکس ، هر زمان که به قول معروف زیادی مته به خشخاش گذاشته اند و روی چیزهای خیلی غیرضروری و معمولی حساسیت به خرج داده اند ، به نتیجه کار لطمه وارد کرده اند . امیدوارم با تغییر مدیریت سازمان ، شرایط بهتر شود .

 خب ، حالا چطور شد که نوشتن سریال «پادری» یا «دودکش ۲» را پذیرفتید ؟
– راستش یک جورهایی در عمل انجام شده قرار گرفتم . سالها بود که دوست عزیزم محمد حسین لطیفی را ندیده و دلتنگش بودم. تقریبا از دوازده – سیزده سال پیش که داشتیم روی نوشتن یک سریال خیلی جذاب با هم کار می کردیم – سریالی که امیدوارم حتماً به جریان بیفتد چون فکر می کنم اگر شرایط ساخت اش فراهم شود کار فوق العاده ای بشود – به هر حال من دیگر آقای لطیفی را ندیده بودم . تا اینکه شبی به اتفاق دعوت شدیم خانه دوست گرامی ام برزو ارجمند و صحبت سر این بود که یکی از نمایشنامه هایم را به اتفاق لطیفی کار کنیم .

 یعنی تئاتر کار کنید ؟ شما یا لطیفی ؟
– من که نمایشنامه هایم را کار کردم و کار می کنم . یک جورهایی صحبت این بود که لطیفی مثلاً کار کند . حالا کل قضیه که بعداً معلوم شد یک شوخی تیزهوشانه لطیفی بود ظاهراً . در تمام طول زمان مهمانی صحبت از تئاتر بود و نمایشنامه . تازه زمانی که می خواستیم خداحافظی کنیم ، لطیفی موضوع سریال را مطرح کرد ! خب ، من که گیج شده بودم، گفتم خسته ام . چون تازه از کار اجرای نمایش «هیپوفیز» فارغ شده بودم . دو – سه روز بعد باز هم لطیفی قراری گذاشت و به هر حال تا من به خودم بجنبم دیدم به نوعی وارد کار شده ایم !! اول از همه هم سراغ دوستان نویسنده قبلی را گرفتم که معلوم شد سر کار دیگری هستند و نمی رسند سر این سریال باشند. به هر حال شخصیت خود لطیفی و همدلی و همراهی او که انصافاً تا پایان کار باقی بود و همچنین دلگرمی به حضور جمع بازیگرانی که همگی از رفقای قدیمی تئاتری ام بودند باعث شد که علی رغم زمان کم و محدودی که می دانستم کار را سخت می کند ، بپذیرم که نوشتن را شروع کنم تا کار را به نوروز ۹۵ برسانیم .

 اصولاً نگارش سریالی که شخصیت ها و روابط شان پیش از این خلق شده اند ، برای نویسنده سخت و چالش برانگیز نیست ؟
– هم سخت است ، هم چالش برانگیز . چون به هر حال من باید هم ویژگی های رفتاری و گفتاری شخصیت ها و مراودات و تقابل ها و تضاد هایشان را حفظ می کردم، و هم این که قصه خودم را با سلیقه نگارشی خودم پی می گرفتم . از این گذشته ، چند قسمت از «دودکش ۱» را که دیدم ، متوجه شدم که خانواده مشتاق دیگر صاحب قالیشویی نیستند . یعنی «دودکش ۱» جایی تمام شده بود که این خانواده قالیشویی شان را از دست داده بودند . و من به نوعی با شخصیت هایی روبرو بودم که شغل و محل کاری نداشتند و حتی لوکیشن قبلی کار هم که محل کار و زندگی شان بود را دیگر در اختیار نداشتیم . البته این طبیعی بود . چون تیم نویسندگان قبلی آقایان برزو نیک نژاد و حسن وارسته ، با این فرض ننوشته بودند که «دودکش» دنباله ای داشته باشد . این دوستان قصه های خودشان را پیش برده و به پایان رسانده بودند و قطعاً آن موقع صحبت ساخت «دودکش» های بعدی در میان نبوده .

 شما فصل اول سریال را دیده بودید ؟
– یکی دو قسمت اش را به شکل پراکنده دیده بودم ، ولی به دلیل مشغله کاری ، دنبال نکرده بودم . بعد که قرار شد «دودکش ۲» و «پادری» را بنویسم ، چند قسمت از اول، وسط و پایان فصل قبلی سریال را دیدم که فضای کلی کار دستم بیاید. وگرنه فرصتی برای تماشای همه قسمت های سریال قبلی نداشتم.

 که این کار را سخت تر می کرد …
– نه. سخت تر از همه این بود که یک فروشگاه بزرگ زنجیره ای قرار بود به عنوان اسپانسر در کنار کار قرار بگیرد و طبیعتاً قصه سریال باید به گونه ای به فضای کاری این هایپرمارکت هم مربوط می شد ! پیدا کردن قصه ای که فیروز مشتاق و قالیشویی و خانواده اش را به هایپرمارکت مربوط کند ، وقت زیادی را هدر داد . این که می گویم هدر داد به این دلیل است که بعد از طراحی قصه و نوشتن چهار قسمت از سریال ، تازه معلوم شد که اسپانسر محترم شانه خالی کرده و پای کار نیست ! غیبت اسپانسر محترم ، یک ماه و نیم زمان مفید و چهار قسمت نوشته شده سریال را به فنا داد . با این حال ، قلباً خوشحالم سریال مستقیماً زیر نظر تهیه کننده کار ادامه پیدا کرد و ما مجبور نشدیم به شکل معمول این روزها سکانس به سکانس تبلیغ کننده هایپرمارکت مذکور باشیم و محصولات اسپانسر محترم را جار بزنیم !!

 چقدر با خود بازیگران در خصوص شخصیت ها و ویژگی هایشان گپ زدید ؟
– تا پیش از اینکه کار کلید بخورد خیلی، بعد از اینکه ضبط کار شروع شد هم در هر فرصتی که پیش می آمد با بازیگران راجع به ویژگی ها ی شخصیتی و مشخصه های جدیدی که به کاراکترشان اضافه می شد صحبت می کردیم .

 آیا نیازی به افزودن کاراکتر مهم و اساسی تر بر پیکره کار نبود ؟
– قطعاً اگر می دانستم که پخش سریال از نوروز به ماه رمضان تغییر پیدا می کند و در نتیجه زمان بیشتری خواهیم داشت و تعداد قسمت های بیشتری ، هم روی قصه و هم روی کاراکترهای احتمالی جدید بیشتر فکر می کردم . ما یک روز مانده به پخش سریال در نوروز ، ناگهان متوجه شدیم که کارمان در نوروز پخش نخواهد شد و کار دیگری به دلیل داشتن اسپانسر جایگزین آن شده است . در واقع در این مقطع ، قصه کار تمام شده بود . بعد از عید ، من مجبور شدم دوباره برگردم و از اواسط قسمت های پایانی ، راهی برای ادامه قصه پیدا کنم .

 چه شد که اسم کار را تغییر دادید ؟
– ما تغییر ندادیم . همان روزهای پایانی سال خبر رسید رییس وقت سازمان آقای سرافراز گفته که نام سریال ها دیگر نباید به شکل دنباله دار ادامه پیدا کند !! اینکه ایشان چگونه ناگهانی به این تصمیم رسیده بودند و اصولاً با چه منطقی اصرار به تغییر نام سریال داشتند، دست کم برای من نویسنده مشخص نشد . به هر حال ما مجبور شدیم نام سریال را تغییر بدهیم .

اصولاً هر چه از کوروش نریمانی در این سال ها شنیده ایم به دنیای تئاتر برمی گردد. چرا که او یکی از با سابقه های عرصه نمایش این مملکت در حوزه نویسندگی و کارگردانی است.