یک کتاب، دو نویسنده: چهارراه غزاله علیزاده، به روایت احمد غلامی و علی خدایی
شاید کسانی که داستانهای غزاله علیزاده را میخوانند، در یک حس مشترک باشند و آن حس، چیزی نیست جز افسوس از اینکه چرا این نویسنده با چنین آثار درخشانی اینقدر زود از میان ما رفت، آنهم به مرگی خودخواسته. عجیب است در آثار داستانی او بهندرت میتوان نشانهای از بیزاری از زندگی یافت. توصیفات او از طبیعت چنان بدیع و منحصربهفرد است که خواننده را یاد اشعار نیما یوشیج میاندازد، به همان اندازه غریب. غزاله علیزاده استادِ نگریستن است و بیان آن نگریستن از جنسی دیگر. آنچه او میبیند همان چیزی است که همه ما میبینیم، اما او با تعابیری...