واقعیت جهان امروز، مملو از رازهایی است که با خصلت متناقض و عجیبشان یعنی آشکاربودگی در حین سر به مهر بودنشان شناخته میشوند و این تنها روزنامهنگاران نترس و نستوهی هستند که میتوانند به این خصلت پنهانی پایان دهند و آنها را به طور عریان فاش کنند؛ از قضا همین منطق برجسته و قابلقبولی است که سبب میشود گاهی سر از رازهای نباید در آورد. در فیلم «افشاگر» از یک طرف با حیثیت کلیسا و کشیشها طرفیم و از طرف دیگر با پایمال شدن حقوق قربانیان تجاوز جنسی روبهرو هستیم. مانیفستی که میخواهد افشاگری را ترغیب و دیگری را تقبیح کند و از همینجا و از همین نقطهنظر است که مدام و به طور همیشگی اختلاف و تضاد بین دو دسته و گروه برقرار است. یک طرف عناصر روحانی کلیسا و به تبع آنها برخی مقامات عالیرتبه قضایی و از طرف دیگر روزنامهنگاران و قربانیانی قرار دارند که در تلاشند برای احقاق حقوق و دادگاهی کردن سیستم کلیسایی فعالیت کنند. البته به صورت جزییتر جدا از منافع مقامات کلیسایی کشیشهای صادق و متعهدی در یک سوی دیگر ماجرا در تلاشند که حتی اگر افشاگری رخ دهد ایمان مردم به خدا و مسیح در اثر بیاعتمادی به کشیشها تباه نشود. در ابتدای فیلم یک عمل مهم به چالش کشیده میشود که حقیقتا ذات عمل آزار و اذیت نیست بلکه بیشتر سکوت کاردینال است که در برابر این آزار و اذیتها، روزنامهنگاران مجبورند که از همین در وارد شوند تا اثبات نمایند اطلاع و سکوت «کاردینال لاو» جهت محرمانه ماندن پرونده رسوایی به مشکلات و موانع دسترسی به حقایق دامن میزند. نقطه تشدید هیجان ماجرا بیشتر زمانی است که سردبیر جدیدی آمده؛ آن هم سردبیری که یک یهودی است و در واقع نوعی حساسیت پرونده و دامن زدن به آن را در ذهن مخاطب تا حدودی منعکس میکند چون در مقاطع زمانی مختلف اختلافاتی بین مسیحیان و یهودیان بوده و نوعی حساسیت بیشتری برای دوطرف (یک طرف کلیسای مسیحیت و طرف دیگری سردبیری افشاگر یهودی) بر میانگیزد.
باز هم آنچه مزید بر این قضیه میشود این است که سردبیر جدید بهشدت پایبند است که نباید تنها به محکوم کردن یک کشیش بسنده کرد بلکه باید جنبشی علیه سیستم کلیسای کاتولیک به راه انداخت، تو گویی از همان اوایل با این دو ترفند به ظاهر کوچک، پیرنگ فیلم را همچنان در آب و تاب خاصی به پیش میبرد. از طرفی وکیلهایی که در فرآیند روکردن بیشتر پروندهها فعال هستند از ترس نفوذ کلیسا و باطل شدن پروندههای وکالتشان از پیگیری چنین پروندههایی خودداری میکنند. همان طور که بیان شد بخشی از ماجرا با سخنان و تبلیغ کاردینال و کشیشهایی میگذرد که میخواهند بر ذهنیت منفی ایجاد شده و جو حاکم بر اعتقادات سست شده مردم غلبه نمایند؛ چنانچه در یک سخنرانی کشیشی بعد از اشاره برای تلاش امور دنیوی بر اهمیت ایمان تاکید میورزد و میگوید اگر چه دانش مهم است اما «ایمان» امری دیگر است که همزمان با تاکید روی کلمه ایمان توسط کشیش، سردبیر نشان داده میشود که انتهای این سکانسِ سخنرانی به نمایی که در آن سردبیر را از نمایی نزدیکتر نشان میدهد، کات میخورد؛ نمای زاویهداری که نشان از وضعیت ذهن درگیر سردبیر با بیزاری و نارضایتی از وضعیت اخلاقی کشیشها دارد. مقارن بودن این سخنرانی با چنین حالت قرارگیری سردبیر در دو نمای مقارن با سخنرانی همان تداعی مبارزه و کشاکش سردبیر و کلیسا از همدیگر است تو گویی کشیش سخنران خطابش به سردبیر و امثالهم و حتی مردم این است که به اعمال افراد نباید نگاه کرد تا کاتولیک شد بلکه خود حقیقت ایمان را باید درک کرد تا حقایق و انسان شدن را درک کرد. سکانس بعدی هم که این مباحثه همراه با کشاکش کلیسا و روزنامه افشاگر را به تصویر میکشد همان ملاقات سردبیر با کاردینال است؛ کاردینال به گونهای میخواهد سردبیر را به سمت خواستههای کلیسا جذب کند و شاید بحث هماهنگی سازمانها با یکدیگر کنایه و نماد پیشنهاد کاردینال برای همان هماهنگ بودن روزنامه با کلیساهاست اما سردبیر هم به او میفهماند که یک روزنامه کارآمد باید مستقل باشد؛ تا در انتها کاردینال سمج میگوید که پیشنهادات من جای خود باقی است! در انتها کاردینال کتابی از پرسش و پاسخ درباره مذهب کاتولیک به سردبیر تقدیم میکند که ادامه همان تبلیغات مذهب و حقیقت ایمان است که جدا از عمل شنیع کشیشهاست. سبک روایت در یک واقعگرایی محض و دیالوگهای دقیق چنان فرورفته است که تا حدودی بیشتر فیلمنامه را دیالوگ فرا گرفته و دیگر فنون سینمایی مانند نمایش حالت چهرهها و قالببندی انواع نماها در آن جایگاه آنچنانی ندارند. در حالت کلی یک مزیت هنر سینمایی که باید در ذات فیلمنامه دیده شود این است که اصولا دیالوگها کمتر هیجان و تعلیق و دلهرهها را برعهده بگیرند و نماهای مثل کلوزآپ و زاویه دوربین و سکوت و نورپردازی… باید جهت ایجاد هیجان و تعلیق و… جایگزین دیالوگ شوند. ظاهرا در فیلم «افشاگر» دیالوگ جایگاه بسیار برجستهای دارد و این تا حدودی با بافت و زمینه یا همان پیرنگ فیلم تناسب دارد چون اصولا ساختار روایت فیلم افشاگر بر پایه دیالوگ یا همان پرسش و پاسخ طرفین درگیر ماجرا (مثلا روزنامهنگاران با کشیشها و قربانیان) میچرخد و تا حدودی به دیالوگ و توضیحهای فراوان نیازمند است. فیلم برای تعمق بیشتر ماجرا و اینکه یک افشاگری انسانی نیازمند تلاش جدی روزنامهنگاران حرفهای است بهطور مداوم روزنامهنگارانی را به تصویر میکشد که حتی در راه برگشت به خانه و در حال غذا خوردن و ندیدن خانوادههایشان چنان درگیر افشاگری هستند که یک لحظه غفلت ممکن است کارهایشان را به ماهها عقب بیندازد. اما بعضی از صحنههای غیرضروری تا حدودی در آن حذف شده است به جز مواردی استثنایی که قابل تامل است و در بطن خود مسائل روانشناختی و چگونگی عقدههای روانی متجاوز را بازگو میکند برای مثال سخن گفتن و مورد پرسش قرار دادن کشیشها برای علت یا ماجرای تجاوز به قربانیان نیامده است به جز یک مورد آن هم کشیش مسنی که در منزل خواهرش و در پاسخ به صحت تجاوز به قربانیان و علت و چرایی تجاوز گفت از آن کار لذت نمیبردم بلکه خود من هم در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهام. سرانجام روزنامهنگاران پس از کشوقوسهای فراوان و تلاش مجدد کلیسا برای پنهانسازی موفق به افشاگری روزافزون میشوند و کاردینال مجبور به استعفا میشود. میدانیم که برای پیدا کردن متجاوزان و افشاگری ایجاد یک حالت روانی در ذهنیت خود ما مهم است برای مثال اگر به کودکی تجاوز شود تنها هنگامی میتوانیم حق قربانی را بگیریم و به قباحت کار متجاوز پایان دهیم که برای درک عمق زخم تجاوز باید کودک خود را در جای قربانیان قرار دهیم و این ایده به زیبایی در جایی بیان میشود که در آن یک وکیل رو به خبرنگار میگوید یک نفر هست که به هر دو کودک تجاوز کرده! که هنگام به زبان آمدن این جمله از قضا دو کودک خودِ وکیل نمایش داده میشوند!!! پایان فیلم یک پایان قوی بر ایجاد انگیزش بیشتر روزنامهنگاران جهت افشاگری را رقم میزند.
یک انگیزه قوی همچنین برای قربانیان که سخن دل خود را بگویند و افشا کنند تا موج تجاوز مهار شود و قربانیان دیگر را در خود نبلعد. تا حدودی میتوان گفت فیلم مبارزه امید و ناامیدی قربانیان است. در یک جا نشان میدهد که چگونه قربانیان توسط خانوادههایشان به دلایل و انگیزههای متفاوت مانع مصاحبه روزنامهنگاران میشوند و امیدی ندارند جز رسوایی و حقارت برای خودشان (ناامیدی) اما در جاهای مختلف دیگر قربانیانی را نمایش میدهد که در گفتوگویی طولانی با خبرنگاران بر بازیابی حق خود و افشاگری امیدوارانه در تلاشند (امید). پایان فیلم افشاگر با صداهای متعدد زنگ تلفن دفتر روزنامه در واقع آغازگر پروندههای دیگر هست و همچنین اطمینانی سرشار از موفقیت. در حالت کلی شاید فیلم به پاسخ مبهم یک پرسش پایان میدهد و پرسش هم این است که در شروع افشای رسوایی بزرگ اخلاقی، این قربانیان هستند که مقدم هستند یا روزنامهنگاران و مطبوعات؟ پاسخ بیشتر شاید این است که هر دو طرف؛ اما ظاهرا فیلم با سکانس پایانی که در آن زنگهای تلفن دفتر روزنامه مرتب به صدا در میآید قدرت افشاگری روزنامهنگاران بر هر چیز دیگر حتی قربانیان میچربد زیرا با اعتماد به افشاگری روزنامهنگاران است که زنگ قربانیان کمکم به صدا درمیآید و افشاگری همچنان ادامه خواهد یافت. بهتر است به جمله پایانی فیلم دقت کنیم که در آن یکی از روزنامهنگاران به همکارش میگوید تلفنت زنگ میخورد، گوشی را بردار که تقریبا همگی قربانی هستند!!!