در طول فعاليت چندين دهه‌اي حبيب كسي موردي غيراخلاقي و يا اثري نازل از او به ياد ندارد و بر عكس خاطره خواندن شعرهاي دكتر حميد مصدق، شفيعي كدكني و محتشم كاشاني را به ياد دارند.

حاصل مرزبندی‌های خیالی برای حبیب و طرفدارنش چه بود؟

هفت هنر؛ پس از مرگ حبیب دوباره خط‌کشی‌های فرضی و تخیلی رسانه‌ای و جناحی قوت گرفت و هر کس از ظن خود، شروع به یارکشی و یارگیری کرد. عده‌ای حبیب را خواننده‌ای لس‌آنجلسی خواندند، عده‌ای از او با عنوان خواننده‌ای سیاسی یاد کردند و عده‌ای یاد بدهکاری‌های سیاسی‌شان از حزب رقیب افتادند. همینطور القاب و عناوین را برای مرد تنهای شب به کار می‌بردند و بدون اینکه خود از اصل انصاف و حقیقت در حرف‌ها رعایت شود. اما سوال اینجاست که این خط‌کشی‌ها چه معنایی دارد و جز آسیب زدن به بدنه هنر و ارزش کاری هنرمند چه سودی را عاید چه کسی می‌کند؟

فضای سیاسی و دوقطبی شده کشورمان، جو را در هر زمینه‌ای برای خط‌کشی کردن مهیا می‌کند. رسانه‌های جناحی منتظرند تا اتفاقی بیفتد و سریع برچسب موردنظرشان را به آن شخص و آن اتفاق بزنند. این کار نامبارک که فضای هنر را به سیاست آلوده می‌کند، از سوی برخی رسانه‌های جناحی برای مخدوش کردن چهره هنرمندانی زده می‌شود که در طول عمرشان نه کار سیاسی کرده‌اند و نه علاقه‌ای به سیاست نشان داده‌اند.

تعدادی از رسانه‌ها، که عنوان خواننده لس‌آنجلسی را برای حبیب برگزیدند اگر نگاهی به سبک زندگی و کارنامه این هنرمند می‌کردند متوجه می‌شدند زندگی او بسیار سالم‌تر و هنرش بسیار فاخرتر از کسانی که امروز با مجوز در داخل مرزهای کشور فعالیت می‌کنند، بوده است. در طول فعالیت چندین دهه‌ای حبیب کسی موردی غیراخلاقی و یا اثری نازل از او به یاد ندارد و بر عکس خاطره خواندن شعرهای دکتر حمید مصدق، شفیعی کدکنی و محتشم کاشانی را به یاد دارند. حتی چندین اثر مذهبی هم در میان آثار حبیب دیده می‌شود که نشان از عقیده و علایق وی دارد.

حبیب در گفت‌وگویی که پس از ورود به ایران داشت بر این نکته صحه گذاشت و گفت:” من هیچگاه به دنبال ابتذال نبوده ام حتی قبل از انقلاب در طول این سی سال هم تلاش کرده ام هیچگاه از معیارهای اصولی موسیقی کلاسیک و فاخر و فرهنگ اصیل ایرانی خارج نشوم بنظرم همیشه نحوه فعالیت من با بقیه متمایز بوده. شما سابقه کارهای من را ملاحظه کنید. من همیشه و در هر حالتی با عقاید و باورهای خودم زندگی کردم. من این حرف را برای اینکه به ایران آمدم نمی زنم بلکه در طول این سی سال گذشته کارنامه ام کاملا واضح و روشن است. وقتی که طی سالهای قبل آثاری در مورد رزمندگان، امام علی (ع)، عید غدیر و چندین قطعه مذهبی دیگر که خواندم در ایران نبودم که گفته شود بخاطر اینکه تأییدی بگیرم آنها را اجرا کرده ام. در واقع اجرای این کارها صرفا به خاطر اعتقادات من بوده، در عین حال از فضایی که در ایران برای کسانی که بخواهند به اصل خویش برگردند. در اکثریت قریب به اتفاق در کار هایم من این مراقبت و حساسیت وجود داشته است . زیرا همیشه خود را پایبند ارزش های ملت خوب و با صفای خودم می دانم مضاف بر اینکه کارهایی نیز قبل از انقلاب اجرا کرده ام که محتوای مذهبی داشته است.

حالا حبیب فقط به جرم اینکه تنها چند سال خارج از کشور زندگی کرده، بدون هیچ دلیل و مدرکی مهر لس‌آنجلسی بودن بر پیشانی‌اش خورد و سالها از علاقه اصلی‌اش که خواندن برای مردم کشورش بود، محروم شد. به خاطر محافظه‌کاری مدیران هنری که نکند مبادا با اعطای مجوز به حبیب پایه‌های میزشان سست شود، این خواننده را فدای جاه و مقام‌شان کردند. حتی حاضر نشدند برای مراسم تشییعش قدمی بردارند و کاری انجام دهند.

تمام این محافظه‌کاری‌ها و ظلم‌ها در حق حبیب در حالی صورت گرفت که آثار و شیوه زندگی برخی از همین خوانندگان وطنی هیچ تفاوتی با لس‌آنجلسی‌ها ندارد. چنین مرزبندی‌های خیالی‌ای تنها جز اینکه هنرمند را از پرداختن به هنرش و مردم را از هنر هنرمند محبوب‌شان محروم کند هیچ سود دیگری ندارد. حبیب که در نبود یک مدیر شجاع و دوراندیش از میان‌مان رفت، سایر هنرمندانی که به یک نگاه حرفه‌ای نیاز دارند را دریابید.

در طول فعاليت چندين دهه‌اي حبيب كسي موردي غيراخلاقي و يا اثري نازل از او به ياد ندارد و بر عكس خاطره خواندن شعرهاي دكتر حميد مصدق، شفيعي كدكني و محتشم كاشاني را به ياد دارند.