گفتنی‌های خانم کارآفرین در «ماه عسل»

سیزدهمین قسمت برنامه ماه عسل روایتگر زندگی یک خانم کارآفرین بود.

به گزارش هفت هنر سیزدهمین قسمت برنامه ماه عسل روایتگر زندگی یک خانم کارآفرین بود.
در ابتدای برنامه «ماه عسل» احسان علیخانی میزبان خانم‌های پورعابدین و آزاد بود.
خانم آزاد در خصوص زندگی خود گفت: من در عراق زندگى می‌کردم شرایط خوبی داشتیم خودم دفتر وکالت و همسرم نمایشگاه ماشین داشت تا اینکه اتفاقی رخ داد. آن این اتفاق این بود که فرزندم را دزدیدند و از ما درخواست پول کردند. به همین دلیل مجبور شدیم  تمام دارایی خود را فروخته و به پول تبدیل کنیم تا فرزند خود را آزاد کنیم. بعد از این اتفاق بود که تصمیم گرفتیم به ایران بیاییم. در ابتدا به دلیل نداشتن هزینه زندگی، شرایط سختی را سپری کردیم. وقتی از عراق به ایران آمدیم ورشکست شدیم؛ هر جا می‌رفتم یا نمی‌شد یا شوهرم اجازه نمی‌داد کار کنم. صاحب‌خانه گفته بود که خانه را تخلیه کنیم تا اینکه با خانم جعفری آشنا شدم.
وی افزود: بعد از ورود به ایران به دنبال کار بودم که در یک فروشگاه مشغول به کار شدم. در ابتدا خانم جعفری که صاحب فروشگاه بود با من صحبت کرد و به خاطر مشکلات اجاره خانه به من یک میلیون و 700 هزار تومان پول داد تا اجاره منزلم را بدهم و با خیال راحت کار خود را شروع کنم.
در بخش دیگری از این برنامه خانم پورعابدین مقابل دوربین قرار گرفت و ضمن بیان بخشی از مشکلات زندگی خود، به این موضوع اشاره کرد که همسرش به دلیل ورشکستگی که برای او به وجود می‌آید، فوت می‌کند.
پورعابدین ادامه داد: نمی‌توانستم این واقعیت را قبول کنم تا جایی که با خدا قهر کردم و دیگر نمازم را نمی‌خواندم و پیوسته از خدا طلب داشتم. می‌گفتم من که این همه نماز و روزه به جا آورده‌ام چرا با من این کار را کردی تا اینکه با خانم جعفری آشنا شدم.
وی افزود: یک روز به فروشگاه خانم جعفری رفتم و آگهی استخدام فروشنده را دیدم. با مشورت پدرم که مخالف کار کردن من بود در این فروشگاه استخدام شدم. اما به دلیل فوت همسرم از لحاظ روحی وضعیت خوبی نداشتم حتی از خدا طلب کار بوده‌ام که چرا خدا به ما کمک نکرده است. تا اینکه با صحبت‌های خانم جعفری شرایط روحیم بهتر می‌شود و با کار کردن در فروشگاه خانم جعفری بسیاری از مشکلاتم برطرف شد.
بخش دیگر خانم جعفری در برنامه «ماه عسل» حضور پیدا کرد و درباره شرایط زندگی خود صحبت کرد.
خانم جعفری گفت: صاحب چهار فرزند هستم و مدیر مدرسه بودم. به دلیل مادر شدن شغل خود را رها کردم. شرایط مالی خوبی داشتیم. همیشه دوست داشتم تأثیرگذار باشم. همراه خانواده به افرادی که مشکل داشتند کمک می‌کردیم. فعالیت‌های خیریه خود را از یک صندوق قرض‌الحسنه آغاز کردم و در ادامه فروشگاه پوشاکی راه‌اندازی کردیم.
البته من هنوز هزینه زندگى‌ام را از همسرم دریافت می‌کنم و هزینه فروشگاه برای خود آنجا استفاده می‌شود.
خانم جعفری در فروشگاه خود خانم‌هایی را که در زندگی‌شان مشکلاتی دارند را استخدام می‌کند و در شرایط فعلی 44 نفر در این فروشگاه مشغول به کار هستند.
در ادامه مستند کوتاهی درباره فروشگاه خانم جعفری پخش شد. نکته جالب این بود که در این فروشگاه اجناس خارجی ضمانت ندارند، به دلیل اینکه مردم کالای ایرانی استفاده کنند تا اشتغال در این زمینه افزایش پیدا کند.
در فروشگاهی که خانم جعفری مدیر آن است، همه کارکنان زن هستند و ورود آقایان ممنوع است. فروشگاه «یا علی» چند ویژگی دارد که خاص خودش است و زنانه بودن آن اولین ویژگی آن است؛ گر چه چند ساعتی از هفته درهای فروشگاه رو به آقایان باز است. در این فروشگاه همه کارکنان زن هستند و به غیر صبح جمعه‌ها بقیه روزهای هفته فقط خانم‌ها وارد این فروشگاه می‌شوند.
خانم پورعابدین در خصوص خصوصیات خانم جعفری گفت: خانم جعفری گفت خودت چقدر به حرف خدا گوش سپردی که انتظار داری خدا به حرف شما گوش کند. برای من جالب بود که خانم جعفری همان طوری که مرا راهنمایی می‌کرد، همان را در رفتار خود او می‌دیدم.
در بخش دیگر علیخانی عکسی از همسر خانم جعفری که این روزها در سوریه حضور دارد، پخش کرد که باعث تعجب او شد.
خانم جعفری در ادامه در خصوص همسرش گفت و اینکه حالا او در سوریه فعالیت می‌کند و به آنجا رفته تا به خواسته خود برسد.
وی گفت: ‏‎به این دلیل موافقت کردم همسرم به سوریه برود چون خودش دوست داشت. معتقدم مرگ حق است و اگر پیمانه پر شود وقتش باشد کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد.
گفتنی است احسان علیخانی در این برنامه خاطره‌ای را از دوران مدرسه خود تعریف کرد که برای ورود به مدرسه باید آزمون می‌داد و مدیر آن مدرسه از او پرسید که اگر یکی از نزدیکان شما فوت کند و قرار باشد در زمین گِلی نماز میت بخوانید و سجده کنید چه کار می‌کنید که علیخانی در پاسخ گفت: به خاطر او سجده هم می‌کنم، و چون نماز میت سجده ندارد در آزمون مدرسه رد شد و به این ترتیب علیخانی در رسیدن به مدرسه آرزوها ناکام ماند.