جواد انصافی چهره آشنایی برای بسیاری از ما به حساب میآید. او از سالهای نه چندان دور با شخصیت «عبدلی» مردم را پای تلویزیون مینشاند و در جامعه به شخصیتی محبوب و دوستداشتنی تبدیل شده بود. انصافی این روزها با برنامه «برمودا» به تلویزیون برگشته و با حضورش خاطرات خوش گذشته را زنده کرده است. انصافی در سالهایی که در تلویزیون حضور نداشته، تحقیق و پژوهشهای ارزشمندی درباره موضوعات فرهنگی و هنری ایران انجام داده است که از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. در ادامه و در گفتوگو با این بازیگر پیشکسوت، گذری بر فعالیتهای او و حضورش در برنامه «برمودا» و همکاری با کامران نجفزاده داشتهایم.
گویا قرار است به زودی کتابهایی از شما درباره فرهنگ و هنر کهن ایران منتشر شود. در ابتدا کمی از سوژههای کتابهایتان بگویید؟
بله، چند وقت دیگر یکی از کتابهایم که درباره نمایش عروسکی و تاریخچه و پشتوانه آن است، رونمایی میشود. در این کتاب دو نمایش سیاه بازی برای کودکان نوشتهام و که راجع به کل نمایشهای ایرانی است؛ یعنی با یک پیش پردهخوانی شروع میشود و بعد تبدیل به بحر طویلخوانی و فضای خیمه شب تبدیل میشود و در انتها به سیاه بازی میرسد. به نوعی تمام گونههای نمایشی ایرانی را در این نمایش داریم.
کتاب دیگرم درباره نوروز، نوروزخوانها و پژوهشهای مرتبط با این عید باستانی است که برای بچهها جذابیت دارد. مردم فکر میکنند نوروزخوانها فقط عمو نوروز و حاجی فیروز هستند در حالیکه عقبه این دو شخصیت به نوروز و پیروز برمیگردد که بعد به عمو نوروز و خواجه پیروز تبدیل شد و در محاوره مردم حاجی فیروز شده است.
چه شد پس از سالها به تلویزیون برگشتید و در برنامه «برمودا» حاضر شدید؟
زمانی که درباره حضور در برنامه صحبت کردیم دیدم شخصیتی که قرار است آن را بازی کنم پشتوانهای بسیار غنی رسیدیم و وقتی من دغدغههایش را دیدم گفتم آن را بازی میکنم. شخصیت «شاغلام» از روزنامه توفیق قلم میزده که بعد در گلآقا هم او را میبینیم و چند نسل در تحریریه و مطبوعات حضور داشته و دوست ندارد فرهنگ مطبوعات ما از بین نرود.
کار کردن با کامران نجفزاده چگونه است؟
خیلی در کار کردن با ایشان راحت هستم. اتفاقا آقای نجفزاده دوست دارد تکههایی که او نمیتواند بگوید را من بگویم. مثلا گاهی چهرههای سیاسی مهمان برنامه میشوند دست من به نسبت ایشان برای شوخی بازتر است. البته بعضی شوخیها را هنگام پخش در آوردهاند، ولی همینهایی که مانده جزو بخشهای جالب برنامه شده است.
شوخیها را بداهه میگویید؟
گاهی اوقات شوخیها را بداهه میگویم و گاهی دیگر از قبل میگویم عیب ندارد این حرف را به شوخی به مهمانها بگویم. یا کاری دیگری که میکنم برای هر کدام از مهمانان به نسبت روحیهشان دمنوش میآورم. مثلا کسی که بیشتر عصبی برخورد کرده، برایش دمنوش آرامشبخش میآورم و در شعر از خاصیتهای دمنوش میگویم. همه را هم در یک ملودی فولکور میخوانم، چون میخواهم ملودیهای فولکلورمان به نسل جدید برسد. مثل ملودی «رشید خان» که یک فولکلور قدیمی است و من با استفاده از این ملودی، شعری درباره خواص عرق نعنا میگویم.
این دغدغه و علاقه شما به فرهنگ و هنر ایران بسیار ارزشمند است.
من تازگی پژوهشی انجام دادم درباره اینکه قبل از اینکه چایخانه و قهوهخانه داشته باشیم -چون اینها از صفویه به بعد آمدهاند- قبلش چه داشتهایم. هیچ کسی این را نمیدانست و هر جایی میرفتم کسی درباره آن اطلاعی نداشت. تا آخر خودم پیدا کردم و فهمیدم ما جای چایخانه و قهوهخانه، «شربتخانه» داشتیم. شربتخانهها اینطوری بوده که در تابستان شربتهای خنک میدادند و در زمستانها دمنوشهای گرم. خیلی اتفاقی در کاشان جایی را پیدا کردم که «هشت در» داشت و کسی نمیدانست اینجا چه بوده است. ما گفتیم چه کسی میداند اینجا قبلا چه بوده که آدرس پیرمردی را به ما دادند. پیش پیرمرد رفتیم و گفتیم این «هشتدری» قبلا چه جایی بوده است که گفت اینجا شربتخانه بوده است. گفتم پس با این حساب باید عطار داشته باشید که گفت بله، تمام خانها با خودشان یک عطار داشتهاند. در سفرهایم به اطلاعات خیلی خوبی درباره شربتخانهها رسیدهام که کمک زیادی به پژوهشم کرده است.