رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو، نویسنده مشهور برزیلی، از رمانهای بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شده است.
به گزارش تیترهنر، این رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود میخواند، موطنش را در آندلس رها میکند و رهسپار شمال آفریقا میشود. در این سفر پرخطر، با مردی که خود را ملک صدق پادشاه سالم میداند و یک کیمیاگر آشنا میشود و دل به فاطمه، دختر صحرا میدهد. همهٔ این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت میکنند. دست آخر سانتیاگو پس از تحمل سالها سفری طاقت فرسا، گنج را نه در فرسنگها دورتر، بلکه در همان آغل گوسفندانش در سرزمین خود مییابد؛ گنجی بزرگتر که آن را فقط میتوان در درون جست!
در ادامه گزیدههای خواندنی از متن کتاب را با هم مرور میکنیم:
* تنها هنگامی حقیقتی را میپذیریم که نخست در ژرفای روحمان انکارش کرده باشیم؛ که نباید از سرنوشت خود بگریزیم و اینکه دست خداوند علیرغم سختگیریاش، بینهایت سخاوتمند است.
* نمیدانم چطور میتوان خدا را در مدرسه الهیات جست.
* مشکل این است که گوسفندها نمیفهمند که هر روز راه تازهای را میپیمایند. درک نمیکنند که چراگاهها عوض میشوند و یا فصلها متفاوت هستند. چون تنها نگران آب و غذایشان هستند.
* بزرگترین دروغ جهان چیست؟ در لحظه مشخصی از زندگیمان، اختیارمان را بر زندگی خود از دست میدهیم و از آن پس سرنوشت بر زندگی ما فرمانروا خواهد شد. این بزرگترین دروغ جهان است.
* نیروهایی هستند که روح و اراده ما را آماده میکنند؛ چون در این سیاره یک حقیقت بزرگ وجود دارد: هر که باشی و هر کار کنی، وقتی چیزی را از ته دل طلب میکنی، از این رو است که این خواسته در روح جهان متولد میشود.
* روح جهان از خوشبختی انسانها تغذیه میشود و یا از بدبختی، ناکامی و حسادت آنها. تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است. هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سراسر کیهان همدست میشود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.
* هنگامی که همه روزها یکسان باشند، معنایش آن است که آدم دیگر نمیتواند رخدادهای نیکی را که با هر بار گردش خورشید در آسمان زندگیاش رخ میدهند، درک کند.
* خداوند راهی را که هر انسان باید بپیماید در جهان نوشته. تنها باید آنچه را که برای تو نوشته شده بخوانی.
* گاهی در زمانی به کوتاهی یک فریاد ساده، همه چیز در زندگی زیر و رو میشود، پیش از آنکه آدم بتواند خود را به آن عادت دهد.
* هر برکتی که پذیرفته نشود، به نکبت تبدیل میشود.
* اگر بتوانی همواره در اکنون بمانی، انسان شادی خواهی بود … زندگی یک جشن است، جشنی عظیم، چون همواره در همان لحظهای است که در آن میزیایم و فقط در همان لحظه.
* عشق حضور مداوم معشوق را میطلبد.
* وقتی آدم عاشق باشد، همه چیز معنای بیشتری مییابد.
* راز آینده در «اکنون» است؛ اگر به «اکنون» توجه بسپاری، میتوانی آن را بهتر کنی و اگر «اکنون» را بهتر کنی، آنچه پس از آن رخ خواهد داد نیز بهتر خواهد شد. آینده را فراموش کن و هر روز زندگیات را با تعالیم شرع مقدس و اعتماد به لطف پروردگار به فرزندانش بزی. هر روز ابدیت را در خود دارد.
* برای آنانکه زبان جهانی را میجویند، شجاعت مهمترین موهبت است.
* ترس رنج از خود رنج بدتر است و اینکه هیچ قلبی تا زمانی که در جستوجوی رویاهایش باشد هرگز رنج نخواهد برد. چون هر لحطه جستوجو لحظه ملاقات با خداوند و ابدیت است.
* انسان خوشبخت انسانی است که خداوند را درون خود دارد.
* هر انسانی بر روی زمین، گنجی دارد که انتظارش را میکشد. ما قلبها چندان عادت به سخن گفتن از این گنجها نداریم، چون انسانها دیگر نمیخواهند آنها را بیایند. تنها با کودکان درباره آنها سخن میگوییم. سپس میگذاریم زندگی هر یک از آنها را به سوی سرنوشت خویش هدایت کند. اما دریغ، اندک افرادی راهی را که برای آنها تعیین شده، راه افسانه شخصی را پس میگیرند. بیشتر آنها جهان را چیزی تهدید کننده میپندارند و به همین دلیل جهان به چیزی تهدیدکننده تبدیل میشود.