گزیده‌هایی از گفت‌وگوی «محمود دولت آبادی» با روزنامه همشهری در سال 1382: همیشه آرزو داشته‌ام کتابی به قدرت «بوف کور» بنویسم

محمود دولت‌آبادی پنج شنبه 18 اردیبهشت 1382 درباره کتاب «سلوک» گفت‌وگویی با روزنامه همشهری انجام داد که بخش‌هایی از  این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

*«این تداعی (سلوک) پنج سال من را دیوانه خودش کرد. من بیش از یک سال در کار ویرایش این اثر بودم. این کتاب در حدود ششصد صفحه بود و من با عذاب، دشواری و سختی کوشیدم رمان را به حدی که مقدور هست چکیده کنم.

*من در آثار ادبی جهان به چهار اثر علاقه فراوانی دارم. در وهله نخست بیگانه  آلبر کامو، دیگر پیرمرد و دریای همینگوی، سومی گرگ بیابان هرمان هسه و آخری که می تواند اولی هم باشد بوف کور خودمان است. من همیشه در طول این چهل سال نویسندگی آرزو داشته ام که کتابی به حجم و قدرت یکی از این آثار بنویسم، این اعتراف من است.»

*«امیدوار بودم که این اثر به بازنویسی احتیاجی نداشته باشد و فکر می کردم پختگی من در کارم این اجازه را به من می‌دهد که چنین جسارتی داشته باشم؛ یعنی اثر را یک بار بنویسم و به نشر بدهم.
این فکر چنان با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شد که من را وادار کرد تا این اثر را بتراشم و صیقل بدهم! دریابم که دارم به سوی آن الگوهایی که دوست دارم، می‌روم و خیلی خوشحالم که موفق شده‌ام.»

*«گمان می کنم اتفاق ابتدا در زندگی می افتد تا رمان. به شما بگویم این اتفاق با یک یادداشت کوچک در یک قهوه خانه در فرانکفورت شروع شد و بعد با یک سایه‌ای در پیاده رویی که دیوار سنگی خزه بسته ای دارد در ویپرزدورف به سراغ من آمد.

*من در آنجا که بورس سه ماهه داشتم، دو ماه ماندم و برگشتم به خاطر همین به اصطلاح احساس غم غربت و نوستالژی و بی‌هم‌زبانی. این غم غربت و آن یادداشت کوچک مرا به یک
ورطه‌ای کشاند که چهار سال به تناوب نوشتم و وقتی به پایان کار رسیدم دریافتم دو سوم این را باید کنار بگذارم.»