شهریار زرشناس، گفت: باید پرسید در میان چند صد هزار نفر سرمایه‌دار در دنیا چند نفر را می‌توانید پیدا کنید که افرادی باشند که صرفا با تکنیک‌ها و کتاب‌های موفقیت سرمایه‌دار شده‌اند؟

کتاب‌های موفقیت توهم‌زا هستند

شهریار زرشناس، گفت: باید پرسید در میان چند صد هزار نفر سرمایه‌دار در دنیا چند نفر را می‌توانید پیدا کنید که افرادی باشند که صرفا با تکنیک‌ها و کتاب‌های موفقیت سرمایه‌دار شده‌اند؟

به گزارش هفت هنر پنجمین نشست کتابنوش در مرکز تبادل کتاب با عنوان «تأثیرات فکری و فرهنگی آثار ترجمه‌ شده دونالد ترامپ» با سخنرانی شهریار زرشناس و کامران صحت سه‌شنبه ۱۴دی ماه برگزار شد. پیش‌تر اعلام شده بود که ابراهیم فیاض در این نشست سخنرانی می‌کند اما زرشناس جایگزین وی شد.

سازگاری در زندگی مدرن سیکل باطلی است

زرشناس در ابتدای سخنانش درباره کتاب‌های روانشناسی عمومی گفت: روانشناسی مدرن، هدف خود را سازگاری و نه سلامت و رشد انسان قرار داده و هر جا از رشد سخن می‌گوید، منظورش سازگاری است. در واقع باید بگویم اگر قرار است ما با یک جامعه ناسالم سازگار باشیم، ناسالم بودن و از خودبیگانگی را پذیرفتیم تا سازگار شویم. بنابراین اگر سازگاری با جامعه ناسالم، هدف ماست، باید بگویم این زندگی به درد نمی‌خورد.

وی افزود: اگر مدل از خودبیگانگی که مدرنیته تبلیغ می‌کند، در اجتماع حاکم شود، این مدل، امکان و نیازهای بشر را سرکوب می‌کند، در حالی که بخش عمده‌ای از این انرژی‌ها باید به طریق سالمی آزاد شوند. حال آنکه زندگی مدرن خواه و ناخواه اضطراب‌زاست، چون سرکوبگر است و این موفقیت‌ها (سازگاری با محیط)، وجود فراموش شده بشر را سرکوب می‌کند، هر چه قدر هم از تکنیک‌های مورفی استفاده کنیم حاصل آن تنها سازگاری با محیط است. پرسش اینجاست که چرا باید این راه غلط را برویم؟ آیا بهتر نیست وقتی می‌خواهیم درباره روانشناسی سخن بگوییم به دنبال راه تازه‌ای در این حوزه باشیم؟

این استاد دانشگاه ادامه داد: در حال حاضر مسائلی درباره روانشناسی معنوی مطرح شده و کتاب‌های آن نیز منتشر شده است، بنابراین بهتر نیست به دنبال این نوع کتاب‌ها برویم؟ زیرا اگر قرار باشد در همان مسیر سرکوبی که جامعه مدرن به انسان اعمال می‌کند و همان اضطراب‌زایی که دایم در زندگی بشر فراهم می‌شود، قرار بگیرید تا با زندگی سازگار شوید، مانند پیمودن سیکل باطلی است که دائم می‌چرخد و جدال روزمره‌ای است که هر روز تکرار می‌شود.

شکل‌گیری افسانه پدر فقیر، پسر پولدار

زرشناس با اشاره به هدف بشر در زندگی عنوان کرد: روانشناشی عمومی به همان مشکلی دچار است که کلیت روانشناسی مدرن گرفتار آن است. ما باید بر مفهوم موفقیت تامل کنیم. آیا هدف زندگی گردآوری ثروت، پیشبرد پروژه‌ها، انباشت سود، زیاد کردن سرمایه، افزودن بر میزان دارای‌های مالی است؟ اگر هدف ما در زندگی این است، کتاب‌هایی مانند «چگونه پولدار شویم» و امثال آن کم و بیش به درد می‌خورد.

وی افزود: اگر هدف زندگی چیز دیگری باشد آن وقت باید گفت زندگی مدرن حقیقت بشر را فراموش کرده است. نمی‌خواهم بگویم خواسته یا ناخواسته اما راه را اشتباه رفته و وجه انتقادی در زندگی مدرن از دست رفته است. این‌طور که پیداست در روانشناسی مدرن زندگی انتقادی مدنظر نیست، بلکه کم و بیش سازگاری مطرح است.

این مولف اظهار کرد: در نظام سرمایه‌داری و مناسبات ظالمانه که جامعه را میدان مسابقات اقتصادی می‌داند، در واقع گرگ‌ها کنار هم قرار گرفتند،، درست مانند تعبیر هابز‌ «انسان، گرگ انسان است» و فردی که در این میان تکیه بر پدری دارد که خودش از پس زندگی برنمی‌آید با کسی که به قول مهران مدیری بابای (د.ز) دارد در یکجا قرار ندارند که بخواهند مسابقه بدهند تا بر اساس این مسابقه بگوییم هوشمندی، ترفند، تکنیک موفقیت می‌تواند وضعیت را تغییر دهد. باید پرسید در میان چند صد هزار نفر سرمایه‌دار در دنیا چند نفر را می‌توانید پیدا کنید که افرادی باشند که صرفا با تکنیک‌های موفقیت سرمایه‌دار شده‌اند؟

زرشناس درباره افسانه پدر فقیر، پسر پولدار گفت: سرمایه‌داری رابطه می‌خواهد و به قرار گرفتن در موقعیت‌های قدرت، بهره‌مندی از امکان‌ها و سرمایه‌هایی که از قبل برای شما آماده شده باشد، بستگی دارد. در قرن 19 که سرمایه‌داری هنوز رقابتی بود، افسانه پدر فقیر، پسر پولدار شکل گرفت که شاید بتوان گفت در رابطه با 3 تا 4 نفر واقعیت داشت. زیرا بسیاری از این افراد پشت پرده‌هایی دارند که بعدا برملا می‌شود، با چه مناسباتی توانسته‌اند پولدار شوند. بنابراین کتاب‌های افسانه فقیر پولدار بیش از آنچه که واقعیت داشته باشند، توهم‌زا هستند.

منفعت کتاب خواندن کجاست؟

کامران صحت نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: در گام نخست باید بگویم موفقیت چیست و چرا چنین کتاب‌هایی در جامعه ما پرفروش شده است؟ ما یک سری دوره‌های مختلف را تا به امروز پشت سر گذاشتیم. ابتدا عصر غارنشینی که با تمدن وارد دنیای انسان‌ها شدیم، پس از آن عرصه کشاورزی، در این میان برده‌ها تبدیل به ارباب و رعیت شدند. در فاز سوم کارفرما و کارگر شکل گرفت، کم‌کم مدیر و کارمند پا به عرصه گذاشتند و در نهایت در عصر ما همه چیز به خریدار و فروشنده تبدیل شد.

وی افزود: بنابراین در عصر ما اگر قرار بود دنیای ما بر مدار خرید و فروش پیش برود، باید شروع به کارهایی کنیم تا بتوانیم خاستگاه مخاطبانمان را نیز داشته باشیم. این مساله که به نوعی تعبیر به موفقیت و کمال‌گرایی شد، منجر به تالیف کتاب‌هایی درباره موفقیت شد و مخاطبان بسیار زیادی را جذب کرد.

صحت عنوان کرد: در مسیر طی کردن موفقیت، قرار بر این شد تا کتاب‌هایی به سبک دامیز تولید شود تا افراد معمولی نیز بتوانند مباحث علمی را درک کنند. در این نوع کتاب‌ها، مواردی مانند فنگ‌شویی منعکس شد تا مباحث عمومی شود. همچنین مطالب درباره ستاره‌شناسی نوشته شد تا مردم معمولی نیز با آن ارتباط برقرار کنند. در این کتاب‌ها تلاش بر آن بود که روانشناسی چگونه می‌تواند در زندگی عادی وارد شود؟

وی در ادامه افزود: کم‌کم مردم یاد گرفتند که وقتی این همه کتاب می‌خوانیم باید سودی از آن عایدمان شود. در این کتاب خواندن منفعت کجاست؟ به زبان ساده‌تر، منفعت خواندن این همه کتاب برای خواننده آن چیست؟ از آنجا که مردم بیشتر دنبال تعریف منفعت بودند، مولفان کتاب‌های روانشناسی تلاش کردند تا بر این مباحث تکیه کنند و مردم با استفاده از آن بتوانند راه‌های موفقیت را طی کنند.

شهریار زرشناس، گفت: باید پرسید در میان چند صد هزار نفر سرمایه‌دار در دنیا چند نفر را می‌توانید پیدا کنید که افرادی باشند که صرفا با تکنیک‌ها و کتاب‌های موفقیت سرمایه‌دار شده‌اند؟