زندگی «جی.کی. رولینگ» با نوشتن مجموعه رمانهای «هری پاتر» متحول شد و حالا نام او در فهرست ثروتمندترین و تاثیرگذارترین زنان جهان دیده میشود. شاید جالب باشد بدانید که این نویسنده موفق با خواندن کدام کتابها این همه راه را از فقر و تنگدستی تا رسیدن به محبوبیت و رفاه طی کرده است.
به گزارش هفت هنر، «بیزنس اینسایدر» نوشت: از زمانی که نام «جی.کی. رولینگ» با انتشار کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» به عنوان اولین جلد هفتگانه مشهورش، بر سر زبانها افتاد او زیاد درباره کتابها حرف زده. طی ۲۰ سال گذشته او از کتابهای زیادی نام برده که مورد علاقهاش بوده و این فهرست، جمعبندی تمام آن آثار است.
در میان این کتابها آثاری دیده میشود که «رولینگ» به عنوان رمانهای مورد علاقهاش از آنها یاد کرده و یا کتابهایی که تأثیری عمیق بر او و آثارش گذاشتهاند. همانطور که میتوان حدس زد، بسیاری از این آثار به حوزه ادبیات کودک و نوجوان و موضوعات جادویی مربوط میشود.
«اِما» نوشته «جین آستین»
«جین آستین» نویسنده محبوب کل عمر «رولینگ» است و او رمان «اِما»ی این نویسنده کلاسیک را بیش از هر کتاب دیگری دوست دارد. او درباره این کتاب به «آمازون» گفته است: من آنقدر کتابهای «آستین» را خواندهام که دفعاتش از دستم در رفته است.
او در یک نشست کتابخوانی اذعان داشته که «اما» را حداقل ۲۰ مرتبه خوانده است. «رولینگ» همچنین در جایی جمله «ویرجینیا وولف» را درباره استادی «آستین» در حوزه رماننویسی نقل کرده است: دست پیدا کردن به بزرگی «آستین» به عنوان یک نویسنده برجسته، امری بسیار دشوار است.
«زنی که به در و دیوار میخورد» نوشته «رادی دویل»
«رولینگ» زمانی گفته است نویسنده زنده مورد علاقهاش، «رادی دویل» است. «زنی که به در و دیوار میخورد» نوشته «دویل» که درباره رابطه یک زن با مردی خشن است، یکی از مهمترین آثار زندگی «رولینگ» به حساب میآید: فکر نمیکنم من هرگز به چنین شخصیت زن باورپذیر و کاملا شکلگرفتهای از هیچ نویسنده مرد با هر سن و سالی برخورده باشم.
«تیم رقبا» نوشته «دوریس کرنز گودوین»
«تیم رقبا» رمان برنده جایزه پولیتزر «کرنز گودوین» که درباره مهارتهای سیاسی «آبراهام لینکلن» نوشته شده، تنها کتاب مورد علاقه یک نویسنده رمانهای فانتزی انگلیسی نیست. «رولینگ» بیشتر جذب مهارت «گودوین» در توصیف آمریکای زمان «لینکلن» شده است: من در این کتاب زندگی میکردم، درست مثل وقتی که آثار بزرگ را میخوانم. کتاب را با چشمانی درخشان کنار میگذاشتم و دستپاچه خودم را در قرن ۲۱ تصور میکردم.
او در مصاحبهاش با «نیویورک تایمز» نیز گفته است: سال گذشته در یک مهمانی که سفارت آمریکا در لندن ترتیب داده بود، با این نویسنده ملاقات داشتم و آنقدر هیجانزده شده بودم که مثل یک بچه پنجساله سر جایم بالا و پایین میپریدم.
«خاطرات اوبرون وو»
«اوبرون وو» بین سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۸۵ خاطرات خود را به نگارش درمیآورد و در آن، مسائل روز را مسخره میکند. «رولینگ» یک جلد از کتاب «خاطرات اوبرون وو» را در سرویس بهداشتی خانهاش نگه میدارد و در اینباره میگوید: این کتاب همیشه برای کمی خندیدن خوب است.
«زیبای سیاه» نوشته «آنا سول»
زمانی که از «رولینگ» پرسیده شد در کودکی کدام کتاب را بیشتر از همه دوست میداشته، گفت: هر چیزی که یک اسب در آن بود. در میان همه این آثار، «زیبای سیاه» نوشته «آنا سول» که اقتباس تلویزیونی آن هم شهرت فراوانی دارد، یکی از محبوبترینها برای نویسنده داستانهای «هری پاتر» است.
«اسب سفید کوچولو» نوشته «الیزابت گوج»
کتاب «اسب سفید کوچولو» به قلم «الیزابت گوج» الهامبخش «رولینگ» در زمان توصیف میزهای غذا در جشنهای مدرسه جادوگری «هاگوارتز» بود. او از این کتاب کلاسیک کودکانه به عنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار در نوشتارش نام برده است و در اینباره نوشته: «الیزابت گوج» همیشه دقیقا آنچه را که بچهها میخوردند، توصیف میکرد و من واقعا دوست داشتم بدانم درون ساندویچهایشان چیست.
در لایهای عمیقتر، «رولینگ» جذب ساختار هوشمندانه این کتاب شده بود، با اینکه ممکن است این اثر در ابتدا ساده به نظر برسد. این رماننویس انگلیسی در اینباره گفته است: شاید بیش از هر کتاب دیگری «اسب سفید کوچولو» روی کتابهای «هری پاتر» تأثیر مستقیم داشته است.
«زنان کوچک» نوشته «لوییزا می آلکوت»
«زنان کوچک» رمان معروف «لوییزا می آلکوت» هم از آن داستانهایی است که اقتباس انیمیشنی آن در تلویزیون بسیار محبوب بود. نویسنده «کرم ابریشم» در مصاحبهای که با «تایمز» انجام داده، گفته است: قهرمان ادبی محبوب من «جو مارچ» است. درک واقعی آنچه «آلکوت» از یک دختر ساده کوچک به نام «جو» که خلق و خویی تند و میل سوزانی برای نویسنده شدن در درونش دارد، توصیف کرده، خیلی سخت است.
«هانس و شورشیان» نوشته «جسیکا میتفورد»
«هانس و شورشیان» نوشته «جسیکا میتفورد» از دیگر کتابهای مورد علاقه «جی.کی. رولینگ» است. او آنچنان عاشق «جسیکا میتفورد» است که دخترش را به نام او نامگذاری کرده. زمانی که «رولینگ» ۱۴ ساله بود، خاله بزرگش خاطرات ژورنالیستی «میتفورد» را به او هدیه داد و او در لحظه، این نویسنده را به عنوان قهرمان خود برگزید.
نویسنده «خلأ تصادفی» در اینباره گفته است: این را که او بدون زیادی بزرگ کردن رفتارهای بزرگسالانه، همیشه به سیاستهای خودش وفادار میماند خیلی دوست دارم. او در طول عمرش یک فعال اجتماعی خودآموخته بود. فکر میکنم همه کارهای او را خواندهام.
«منکس موشه: موشی که از هیچ چیز نمیترسید» نوشته «پائول گالیکو»
«منکس موشه» نوشته «پائول گالیکو» که درباره ماجراهای حماسی یک موش نترس نوشته شده، یکی از محبوبترین کتابهای دوران کودکی «رولینگ» است. «گالیکو» به خوبی مرز بین واقعیت و جادو را با مهارت تمام تشخیص میدهد و شگفتانگیزترین اتفاقات را قابل پذیرش میکند.
«ماجرای جویندگان گنج» نوشته «ای نسبیت»
«رولینگ» از «ای نسبیت» به عنوان یکی از نویسندگان محبوب خود نام میبرد و «ماجرای جویندگان گنج»، محبوبترین کتاب «نسبیت» برای اوست. جای تعجب هم نیست؛ در این کتاب کودکان بدون نظارت بزرگترها وارد ماجراجوییهای جادویی میشوند. به وضوح میشود حس کرد که رمانهای این نویسنده بیشترین تأثیر را بر شخصیتهای داستانهای «رولینگ» داشتهاند.
او درباره «نسبیت» گفته است: او نویسنده ادبیات کودکی است که من بیشتر از همه با او همذاتپنداری میکنم. خوشبختانه دقیقا یادم میآید که در سن ۱۱ سالگی چطور فکر میکردم و چه حسی داشتم. آن کتاب دقیقا با من همآوا بود.
«داستان دو شهر» نوشته «چارلز دیکنز»
«جی.کی. رولینگ»، «داستان دو شهر» ـ شاهکار «چارلز دیکنز» ـ را در سال سوم کالج میخواند. او در آن زمان با یک دانشجوی ایتالیایی، یک روسی و یک اسپانیایی هماتاق بود. او با هماتاقی ایتالیاییاش مشکل داشت و برای اینکه از او حذر کند، تمام روز را به مطالعه کتاب میگذراند.
«رولینگ» در یکی از مصاحبههایش گفته است که مهمان شام ایدهآل او، «چارلز دیکنز» است. او در گفتوگو با «والاستریت ژورنال» گفته: «دیکنز» زندگی شگفتانگیزی داشته. من احساس میکنم میتوانستم زمان خیلی خوبی را با «چارلز دیکنز» سپری کنم. او بازیگر خوبی هم بوده، نبوده؟ فکر میکنم او میتواند یک همراه فوقالعاده باشد.
«رازهای تن: زندگی کولت» نوشته «جودیث ترمن»
دومین مهمان ایدهآل شام «رولینگ» میتواند «کولت» ـ نویسنده مشهور فرانسوی ـ باشد. زندگینامهای که «ترمن» درباره «کولت» با عنوان «رازهای تن» به نگارش درآورده، یکی از محبوبترین کتابهای عمر «رولینگ» است. او در اینباره گفته است: «کولت» ترسناک است، اما اگر خلق و خویش تنگ نباشد و آماده حرف زدن درباره حقایق زندگی خود شود، تو میتوانی شگفتانگیزترین شام تاریخ جهان را با او بخوری.
«شری» نوشته «کولت»
«رولینگ» از میان تمام کتابهای «کولت»، «شری» را بیش از همه دوست دارد. این رمان درباره رابطه عاشقانه یک مرد جوان و معشوقهاش است. نویسنده «هری پاتر» در اینباره میگوید: من در برابر «کولت» سر خم میکنم، اما فکر میکنم اگر میتوانست صدای مرا بشنود، شاید به من میگفت که برو گم شو! چون واقعا چنین زنی بود.
«من قلعه را فتح میکنم» نوشته «دودی اسمیت»
«رولینگ» از «من قلعه را فتح میکنم» نوشته «دودی اسمیت» به عنوان یکی از کتابهای محبوب خود برای نوجوانان یاد میکند. این کتاب درباره دختری ۱۷ ساله است که به همراه خانوادهاش در یک قلعه زندگی میکند. «رولینگ» در جایی گفته است که «کساندرا» ـ راوی این داستان ـ یکی از کاریزماتیکترین راویهایی است که او در عمرش دیده است.
«مکبث» نوشته «ویلیام شکسپیر»
«رولینگ» هم مثل تمام نویسندگان بریتانیایی و همه نویسندگانی که در حوزه ادبیات انگلیسی کار میکنند، عاشق «شکسپیر» است. محبوبترین اثر «شکسپیر» برای «رولینگ»، داستان «مکبث» سردار اسکاتلندی است. المانهای پیشگویی و تقدیر محتوم در پیرنگ این نمایشنامه، تأثیر بسزایی در داستانپردازی رمانهای «هریپاتر» داشته است.
«ایلیاد» نوشته «هومر»
«جی.کی. رولینگ» در پایان کتاب «هری پاتر و جام آتش»، زمانی که «هری» میخواهد جسد «سدریک» را نجات دهد، به بخشی از حماسه یونانی «ایلیاد» ـ شاهکار «هومر» نابینا ـ اشاره میکند. او درباره این بخش از رمان خود گفته است: این دقیقا جایی بود که آن صحنه از آن آمده بود. آن صحنه واقعا واقعا واقعا مرا در ۱۹ سالگی تکان داد. هتک حرمت کردن به مرده، یک ایده کهن است. من وقتی «هری» داشت بدن «سدریک» را نجات میداد، داشتم به آن فکر میکردم.
«گریمبل» نوشته «کلمنت فروید»
«گریمبل» اثری از «کلمنت فروید»، یکی از سرگرمکنندهترین کتابهایی است که «رولینگ» خوانده است. او درباره این رمان به «آمازون» گفته: «گریمبل» یکی از خندهدارترین آثاری است که من تا به حال خواندهام. «گریمبل» که یک پسر کوچک است، شخصیت فوقالعادهای دارد. خیلی دوست دارم فیلم «گریمبل» را ببینم. تا آنجا که میدانم این دو اثر ادبی (منکس موشه و گرمیبل) از چرخه چاپ خارج شدهاند، بنابراین از ناشرانی که این مطلب را میخوانند، میپرسم میشود لطفا گرد و غبار را از روی این کتابها کنار بزنید و آنها را به چرخه چاپ برگردانید تا مردم دوباره بتوانند آنها را بخوانند؟
«لولیتا» نوشته «ولادمیر ناباکوف»
«رولینگ» در مصاحبهای که با رادیو «بیبیسی» داشته، گفته است: دو کتاب هستند که سطرهای آخرشان بیشک اشک مرا درمیآورد و اصلا مهم نیست که من چند بار آنها را خواندهام؛ یکی از آنها «لولیتا» است. (با توجه به نوع مصاحبه «رولینگ»، به نظر میرسد کتاب دیگر «اِما» باشد.)
«رولینگ» هم مانند بسیاری از تحسینکنندگان رمان «ناباکوف»، شیفته سبک نوشتاری او شده است: برای بحث درباره چگونگی پرداخت «ناباکوف» به موضوعی که میتوانست به یک اثر بیارزش تبدیل شود، زمان کم است، اما این اثر در دستان «ناباکوف» به یک داستان عاشقانه تراژیک تبدیل شد و من بیهوده تلاش میکنم تا کیفیت نوشتار او را توصیف کنم.