کتاب‌هایی درباره خواهرانی که می‌ترسانند

با موفقیت چشمگیر کتاب دختری در قطار، رقابت برای کتاب پرفروش بعدی آغاز شده و کتاب‌هایی با مضمون خواهران بدجنس و شرور وارد بازار شده‌اند. لوسی اسکولز نگاهی کرده به کتاب‌هایی از این دست.

در داستان‌هایی که حول یک خانواده شاد و بی‌مسئله می‌گردد، معمولا خواهر و برادرها رابطه‌ای صمیمی و دلچسب دارند. مثلا مگ، جو، ایمی و بث مارچ در زنان کوچک، یا خواهران بنت در غرور تعصب، یا پیتر، سوزان، ادموند و لوسی در شیر، جادوگر و کمد (نارنیا)، که از آثار کلاسیک ادبیات کودک و نوجوان است.

اما این مثال‌ها همه از داستان‌های غیرترسناک است. در داستان‌های ترسناک، یا حتی در داستان‌های پرتنش و پرهیجان، به خواهر و برادرهایی برمی‌خوریم که دشمن‌اند، یا دست‌کم رابطه‌ای پرتلاطم و عجیب دارند. از هابیل و قابیل بگیرید تا هملت شکسپیر و برادران کارامازوف داستایوفسکی، یا مایکرافت و شرلوک در داستان‌های شرلوک هولمز. در همه این مثال‌ها، تقابل فرزندان یک پدر و مادر از دلایل مهم جذابیت داستان است.

و آن‌طور که به نظر می‌رسد، سال ۲۰۱۷ نویسندگان بسیاری سراغ این فرمول رفته‌اند. به خصوص سراغ داستان‌هایی با محوریت دو خواهر. حتی پائولا هاوکینز، نویسنده داستان بسیار موفق “دختری در قطار‌”، در رمان دومش به زنی می‌پردازد که پس از مرگ عجیب و ناگهانی خواهرش، با گذاشته مشترک‌شان دست‌به‌گریبان می‌شود.

چند سال گذشته، بازار داستان‌های سیاه در قبضه داستان‌هایی بود که محورشان یک زوج است، مثلا “دختر گم‌شده” اثر گیلیان فلین، یا “پیش از آنکه بخوابم” اثر اس.جی. واتسن. این داستان‌‌ها از محیط خانواده که انتظار داریم محیطی مقدس و امن باشد فضایی رازآلود و ترس‌آور می‌سازند. فضای داستان‌ها البته با هم متفاوت است. اما خط اصلی معمولا یک چیز است: اینکه شریک زندگی‌تان آن آدمی که فکر می‌کنید نیست. در داستان‌هایی که حول خواهر و برادر می‌گردد، تنوع روایی به مراتب بیشتر است.

در داستان “کلکش کنده شد”، اثر ایمی جنتری، جین ده ساله تنها شاهد ربوده شدن خواهر بزرگش است. همین امر باعث می‌شود مادرش او را به چشم هم‌دست در این ماجرا بداند. یا در داستان “زیر چنگک”، اثر فلین بری، زنی به نام نورا می‌خواهد هر طور شده قاتل خواهرش را پیدا کند. حس می‌کند جان خودش هم در خطر است، و تا حقیقت را نفهمد نمی‌تواند به زندگی عادی برگردد. هر دو اثر نمونه‌هایی شاخص‌اند، چون نویسنده از فرازونشیب‌های معمول در داستان‌های پرکشش فراتر رفته و به پیچیدگی‌های پیوند خواهری می‌پردازد.

رابطه خواهر و برادری همان ظرفیت پرداخت راز و دروغ و خیانت را که رابطه یک زوج دارد، دارد – شاید حتی بیشتر، چون اعتماد خواهر یا برادر کسی است که قرار است به او اعتماد داشته باشی، بی‌آنکه ضرروتا حرف اعتماد زده شود. ضمن اینکه در رابطه خواهر و برادر، عنصر حسادت یا رقابت هم افزوده می‌شود.

اولین کتابی که امسال با موضوع خواهر خوب/ خواهر بد منتشر شد، کتاب نولا الوود بود به نام “استخوان‌های خواهرم”. کمی بعد از آن رمان “خواهر من” اثر میشل آدامز با موضوعی مشابه بیرون آمد. هر دو داستان بر بستر رازهای خانوادگی حرکت می‌کنند. ظاهرا پدر و مادرند که چیزی را از فرزندان‌شان مخفی می‌کنند، اما تمرکز نویسنده بر ترمیم رابطه پدر و مادر با فرزندان نیست، بر تأثیر اعمال‌ پدر و مادر بر رابطه‌ فرزندان است.

 

چند رمان دیگر از این دست هم قرار است در ماه‌های آینده منتشر شود، از جمله “دیوانه”، اثر کلویی اسپوزیتو، “گاهی دروغ می‌گویم” اثر الیس فینی، و “خواهر کوچک” اثر ایزابل اشداون. “دیوانه” قسمت اول سه‌گانه‌ای است در مورد زنی که هرچه می‌تواند می‌کند که زندگی ایده‌آل خواهر دوقلوی هم‌سانش را بدزدد و مال خود کند. “گاهی دروغ می‌گویم” هم داستان دو خواهر است، که رخدادهای ناخوشایند زمان حال را همزمان با ماجراهای دوران کودکی دو خواهر پیش می‌برد، طوری که معلوم نیست کدام خواهر کدام شخصیت است. اما در “خواهر کوچک” محور داستان انتقام است – از خیانتی که سال‌ها پیش رخ داده.

دامن زدن به کابوس

 

جولیت میچل، که متخصص روان‌کاوی است و در مورد روابط خواهر و برادرها تحقیق کرده، معتقد است تروما (یا ضربه روانی) در ذات این رابطه است: در درک این واقعیت که “تک” (یا منحصربه‌فرد) نیستی. در حقیقت، رابطه خواهر و برادری رابطه‌ای است مبتنی بر یکی بودن و نبودن. واین موقعیت وجودی متناقض اولین بحرانی است که کودک باید در مواجهه با خواهر با برادر تازه‌-به-دنیا-آمده‌اش پشت سر بگذارد. موجود تازه‌وارد مثل اوست، نسبت‌اش با پدر و مادر همان است، اما درعین‌حال با او متفاوت است.

خانم میچل می‌گوید در این شرایط فرزند بزرگ‌تر احساس می‌کند “جایگاهش را از دست داده”. استدلال خانم میچل مبتنی بر جایگاه است نه هویت. می‌گوید: “مشکل “من کی‌ام؟” نیست، “من کجایم؟” است. مسئله هویت نیست (هرچند اغلب این‌طور تصور می‌شود). مسئله این است که جایگاه من در این ارتباط خانوادگی چیست؟”

موضوعی که داستان‌های پرکشش خواهر/برادری را این‌قدر موفق می‌کند، همین سردرگمی است. قوت این داستان‌ها در این است که به ترس و وحشت مخاطب، به تاریک‌ترین کابوس‌های مخاطب، دامن می‌زند. و دنیایی را ترسیم می‌کند که دشمنی خواهر و برادر، حتی نابودی یکی به دست دیگری، واقعیت است.

 

در رمان “جز خودم”، اثر ان مورگان، این نکته را می‌توان به روشنی دید. این کتاب سال ۲۰۱۶ منتشر شد و از این نظر می‌شود گفت آغاز موج اخیر رمان‌های خواهر/برادری است. داستان حول دو خواهر دوقلوی همسان به نام هلن و الی می‌گردد، که تصمیم می‌گیرند جایشان را با هم عوض کنند. نقشه‌شان نقص ندارد. حتی مادرشان هم گول می‌خورد. کمی بعد هلن که مودب و باهوش و دلنشین و پخته و در یک کلام “دختر خوب” است، از این شوخی خسته می‌شود و به الی که بی‌نظم و شلخته و کند و پرخاش‌جو و در یک کلام “فرزند مشکل‌دار” است، می‌گوید برگردیم سر جای خودمان. اما الی قبول نمی‌کند. هلن به خودش می‌گوید: “هر کار بتوانم می‌کنم که بهترین هلن ممکن باشم که حتی با این مو و لباس مزخرف الی، هلن واقعی معلوم شود و مامان بفهمد کی هلن است”.

اما ماجرا آن‌طور که او تصور کرده پیش نمی‌رود. هرچه بیشتر تلاش می‌کند به دیگران بقبولاند که هلن است، به چشم دیگران بیشتر شبیه الی می‌آید: غیرمنطقی، بدخلق، و – به باور دیگران – دروغ‌گو. هلن سرانجام دیوانه می‌شود. حتی در بزرگ‌سالی هم مشکلات جدی روانی دارد. و این سرنوشتی است که گریبان شخصیت اصلی بسیاری از این دست داستان‌ها را می‌گیرد: نورا در “زیر چنگک”، کیت در “استخوان‌های خواهرم”، ایرینی در “خواهر من”، و امبر در “گاهی دروغ می‌گویم”.

سرقت هویت خواهر (یا برادر) دست‌مایه بسیاری داستان‌های ژانر وحشت است – و البته غایت انتقام‌جویی. تفاوت فقط در این است که کدام مقصر است و کدام قربانی، که البته این تعیین همین نکته هم گاه ساده نیست.

 

منبع بی بی سی