خبر دیگر اینکه یکی از مدیران سالن تئاتر باران هفته گذشته در نامهای به نیکولاس بیلون نویسنده آیسلند مدعی شده که بابت اجرای این نمایش سههزار و٩٠٠ دلار آمریکا بهعنوان دستمزد نویسنده پرداخته است و با این اظهار کذب ناشیانه به خیالش خواسته رابطه نویسنده و گروه ما را پرتنش کند و مانع اجرای آیسلند در تورنتو شود. و من روزهایی را به یاد میآورم که هر بار پیگیرانه از این مدیر نامحترم میپرسیدم چرا قرارداد برای حق و حقوق نویسنده و مترجم را آماده نمیکند تا امضا کنم و او هر بار بهانهای میآورد و به روزی دیگر موکول میکرد. فهماندمش که اجرای هر تئاتر بیش از هرچه مدیون نویسندهای است که متن آن نمایش را نوشته است و ما باید به نویسنده اثر و البته مترجم نمایش آیسلند حقشان را بپردازیم. گروه تئاتر اینروزها در این سالها کوشیده برخلاف رسم رایج در ایران مطابق قانون جهانی کپیرایت حقوق مادی نویسنده را بپردازد. قرار بر پرداخت ١۵ میلیون تومان بود ولی سرانجام به پرداخت ١٣ میلیون تومان رضایت داد و توانستم قرارداد را به هر زبانی بود امضاشده از او بگیرم که طرف دیگر آن من بهعنوان مدیر گروه تئاتر این روزها بودم به نمایندگی از نویسنده و مترجم. حالا کسی که در سالن تئاترش یک در میان نمایشهایی بدون اجازه نویسنده یا مترجم بدون رعایت حقوق مادی و معنوی نویسنده و مترجم به روی صحنه میرود دایه مهربانتر از مادر شده و به نویسنده آیسلند نامهای پردروغ نوشته است سراپا غلط و من در عجبم از این همه اهمال و کوتهفکری کسی که حتی به فکرش نمیرسد یک فرهنگ لغت انگلیسی را باز کند و بفهمد واژه نمایشنامهنویس به زبان انگلیسی چه میشود و به دانش اندک خود اکتفا نکند. نامه این مدیر که مثال بارز تراژدیکمدی است از این قرار است:
Hello
Dear Mr. Nicolas Bilon
Im Khayyam
Director of Baran Theater
Regarding the Iceland Play
Narrated by you
Directed by Aida Keykhaee
Took to the stage in December/ ٢٠١۶
Location: Baran Theater
Question ;
Did you receive ٣٩٠٠ Us$
as for your Narration ?
Your prompt reply will be appreciated
Best Regards
ایشان گرچه دانش اندکی در نگارش به زبان انگلیسی دارد که هیچ عیب نیست ولی استعداد فراوانش در دروغگفتن با کمترین کلمات، عیبی نابخشودنی است. در همین نامه کوتاه دو دروغ گفته است. یک اینکه به دروغ ادعا کرده سههزار و ٩٠٠ دلار آمریکا بابت حق نویسنده به ما پرداخته است ولی مبلغی که ما از او دریافت کردیم ١٣ میلیون تومان بوده و سههزارو ٩٠٠ دلار آمریکای ادعاشده در هیچ زمانی در یک سال گذشته برابر با ١٣ میلیون تومان نبوده و همواره نزدیک به ١۵ میلیون تومان بوده است. دروغ دیگرش این است که القا کرده مبلغ کذب مذکور فقط متعلق به نویسنده بوده. مدیر سالن تئاتر باران به خوبی میدانست که قرارداد ما با او بابت نویسنده و مترجم بوده است پس چرا ادعا میکند فلان مبلغ را بابت نویسندگی پرداخته است؟ پاسخ فقط یک چیز است: وقاحت. ایشان با این امید که شاید ما به رسم خودش حق نویسنده را نپرداخته باشیم، به نویسنده نامه نوشته ولی با این فرض که شاید هم به او پرداخته باشیم عددی دروغین بهعنوان رقم پرداختی اعلام میکند که احتمال برهمزدن رابطه کاری گروه ما با نویسنده را بیشتر کند.
ما البته مطابق قراردادمان مبلغ مندرج در قرارداد را به نویسنده و مترجم پرداخته بودیم ولی این رفتار غیرحرفهای و غیراخلاقی و وقیحانه دروغگفتن وادارمان کرد در نامهای دقیق به نویسنده نمایشنامه آیسلند توضیح دهیم که ما هرگز از این دروغگو پولی به دلار دریافت نکردهایم و مقداری هم که بنا به قرارداد دریافت کردهایم با سههزار و ٩٠٠ دلار آمریکا برابری نمیکرده است. ناگزیر شدیم این مطلب بدیهی را به نویسنده نمایشنامه یادآور شویم که واحد پول ایران ریال است و در ایران مرسوم نیست مردم به هم دلار ردوبدل کنند. تلاش مدیر بیکفایت سالن تئاتر باران برای بههمزدن رابطه ما با نویسنده البته به جایی نرسید. دلیل این بدرفتاریهای مدیران سالن باران این است که مدعی هستند مالک ابدی نمایش آیسلند هستند و اجرای آن در هر جای جهان بدون اجازه آنان ناممکن است. ولی البته قرارداد گروه ما با آنان برای همان تعداد اجرا با مبلغ مشخص بوده که متأسفانه همان مبلغ مندرج در قرارداد آیسلند را هم تماموکمال به هیچیک از دستاندرکاران نمایش آیسلند نپرداختند.
من همواره گفتهام که هوادار وجود و روند رو به رشد سالنهای خصوصی تئاتر ایران هستم و هنوز هم ترجیحم این است که در سالنهای خصوصی تئاتر کار کنم، ولی این نهال نازک تئاتر خصوصی با وجود چنین افراد نالایق و بیاخلاقی بدونشک نخواهد بالید. پس این یادداشت فرصتی است تا همکارانم در تئاتر را باخبر کنم که سالن تئاتر باران یک دام است و هشدارشان بدهم که بدونشک با اجرا در این سالن به مشکل برخواهند خورد. با مدیران بدحساب و حتی بیمسئولیتی سروکار خواهند داشت. فقط برای روشنشدن بیشتر ناگزیرم مطرح کنم که پس از اجرای نمایشم «ماه در آب» که همین سالن بهعنوان پرفروشترین نمایش سال گذشته در این سالن نامش را در بوق و کرنا کرده است من ناگزیر شدم از ٢٠ درصد دستمزدم چشم بپوشم. از آنجا که مبلغ مندرج در قرارداد من با آنان فیکس بود و هیچ تبصرهای در آن نبود که به تهیهکننده اختیار کاستن از مبلغ به بهانه فروش کم بدهد. از یاد نمیبرم چه مظلومنمایانه از من خواهش کرد رعایت حالشان را بکنم و من دلسوزانه پذیرفتم. از دلسوزی و بخشش به او پشیمان نیستم، ولی با مقایسه مظلومنمایی آن روزش و وقاحت این روزهایش نتیجه میگیرم ذرهای خلوص در آن خواهش نبود؛ فقط فریب بود و دروغ. با آنان که همین روزها نمایششان در سالن تئاتر باران روی صحنه است احساس همدردی میکنم و بردباری برایشان آرزومندم و امیدوارم بتوانند از پس وقاحت فزاینده آنان برآیند و به آنان که هنوز با این سالن وارد مرحله قرارداد نشدهاند هشدار میدهم از این دام بپرهیزند و بدانند که مسئولان تئاتر باران به قرارداد خود هم پایبند نیستند.