شبکههای اجتماعی، درجریان تحول و دستکاری بسیاری از معناها و گفتمانهای متداول، معنای سلبریتی بودن را نیز تغییر دادهاند. سلبریتیها دیگر، نه آن نقشآفرینان پرشکوه و آشوبگرِ صحنههای نورانی و درخشان عرصههای ورزش، موسیقی و سینما و البته سیاست، که آدمهای معمولیای هستند روبهروی دوربین گوشیهای همراه؛ همینها که زندگی روزمرهشان را تصویری میکنند: تکثیر باورنکردنی «سلبریتیهای معمولی».
پسر جوانی روی کاناپهی خانهاش دراز کشیده، ملافه سفیدی روی تنش کشیده، گوشی موبایل را گرفته سمت خودش و میگوید دو ساعت است فکر میکند چه بگوید ولی واقعاً حرفی ندارد. او هر روز جلوی دوربین به تنهایی میرقصد، آشپزی میکند، خرید میرود، با هوادارانش، مستقیم، رو به دوربین گوشیاش حرف میزند، گاهی میخندد، گاهی گریه میکند، اما در هر حال، زندگی روزانهاش را در ویدئوهای تکراری، از زاویههای تکراری، به گونهای بیوقفه و خستگیناپذیر، به نمایش میگذارد.
ویدئوهای مورد نظر در اینستاگرام فارسی، روزانه گاهی بیش از ۱۰۰ هزار بازدید کننده داشته است. دختر جوانی، با گذاشتن عکسها و فیلمهایش در اینستاگرام، بیش از دو میلیون نفر هوادار دارد؛ فیلمها و عکسهایی که به گفته خودش نکته خاصی را هم به نمایش نمیگذارند. او در یک شوی تلویزیونی خارج کشور، در هیات یک ستاره حاضر میشود و در پاسخ مجری برنامه که از دلیل شهرت او میپرسد، پاسخ میدهد نمیداند چرا مشهور شده، با در نظر گرفتن اینکه حتی عکسها و فیلمهای او اغلب تکراری است.
این همه دختر و پسر جوان که از روزمرهترین و عادیترین بخشهای زندگی روزانه، فیلم و عکس میگیرند و در شبکههای اجتماعی و به خصوص اینستاگرام، برای جمع کثیری هوادار و دنبالکننده و لایکزننده به نمایش میگذارند، چه کسانی هستند؟ چرا دنبالکننده دارند؟ سلبریتیهای اینستاگرامی، چه نیازی از ما را پاسخ میدهند؟
خردهستارهها و استراتژی صمیمیت
ما در واقع دنبالهرو و هوادار تعدادی خردهستاره (میکروسلبریتی) هستیم؛ همانها که در شیوه متاخری از حضور آنلاین، از طریق وبکم، امکانات شبکههای اجتماعی، صدا و تصویر و بلاگ، محبوبیتی برای خود دست و پا میکنند و با مخاطبان و هوادارانشان تعاملی ممتد و مرتب و ادامهدار دارند. کسب و کار روزانه این خردهستارهها، به نمایش گذاشتن تصویری به شدت ساخته و پرداختهشده از خود و زندگی روزانهشان، و در نتیجه آن، به دست آوردن تعداد زیادی هوادار است. و چه کسی میتواند نقش شبکههای اجتماعی و طراحی آنها را به این منظور از یاد ببرد؛ وقتی از اساس، این شبکهها برای عرضه-داشت فرد و زندگی روزانهاش طراحی شدهاند.
کار خردهستاره این است که زندگی روزانهاش را قابل نمایش جلوه دهد؛ تا از زندگی روزمرهاش جنبههای غیرعادی/ جالب/ قابل روایت برای اکثریت کاربران دیگر بیرون بکشد و آنها را به تماشای نمایش زندگیاش فرابخواند. از این رو، خردهستاره را یک فرد نمیدانند، خردهستاره را نوعی از حضور میشناسند؛ حضوری که به تکنیکهای خاصی برای افزایش هوادار و دنبالهرو مجهز شده است.
از جمله این تکنیکها، در مواردی، آشکار کردن جزییات خصوصی و بسیار صمیمی از زندگی شخصی است. خردهستارهای که روبهروی دوربین، روزانه آشپزی میکند، درباره دوستان و آشنایانش با هوادارانش صحبت میکند، احساساتش را بیواسطه به نمایش میگذارد، درباره زندگی عشقیاش حرف میزند، شکست و آزاردیدگی عشقیاش را علنی میکند، حتی روبهروی دوربین خودکشی میکند، یا دیگری که درباره زندگی جنسیاش، آزادانه و بیدغدغه با هواداران غریبهاش حرف میزند، قواعد بازی را به خوبی فرا گرفته است؛ استراتژی افزایش احساس صمیمیت میان خود و هوادارانش، و ارائه تصویری از خود که مدعی «واقعی» بودن و «اصالت» داشتن است. بر خلاف ستارههای کلاسیک، خردهستارهها، اعتبارشان را از نمایش امر «غیر واقعی» به دست نمیآورند، آنها قهرمانان زندگی روزمره هستند؛ کسانی که میخواهند از زندگی روزانهشان عرصه نمایش بسازند.
خردهستاره لزوماً اهل ناز و نعمت و آرایش و تجمل (لاکچری) نیست، هر چند «ریچکیدز/ بچه پولدارها» و اهالی زندگیهای اشرافی، مشخصاً در اینستاگرام، قلمروی خودنماییِ معلوم و مشخصی دارند؛ خردهستاره مورد نظر میتواند یکی از میان عادیترین مردم جامعه باشد، که صرفاً به گونهای غریب، باورنکردنی و خستگیناپذیر، زندگی روزانهاش را در معرض دید دیگران میگذارد. از خلال عادیترین زوایا و عادیترین حضورها و روزمرهترین زوایای زندگی روزمره، خردهستاره، راز و رمز و شکوه سلبریتی بودن را در خودافشاگری و گشودن فضای زیست و زندگی روزمرهاش به روی غریبهها یافته است. هر چند همه چیز، در ظاهر، عادی به نظر میرسد، اما همین اهتمام پیگیرانه خردهستارهها در به آفتاب انداختن حریم خصوصیشان هم برای هواداران و دنبالهروها کم تعجب آور نیست.
شعار روزانه بسیاری از خردهستارهها این است: اینجا، در کانال من، یا در صفحه من، همهچیز «واقعی» و عادی است؛ این عادیِ صادقانه من است که برای شما دنبالهروها جذاب و قابل دنبالهروی است؛ حال آنکه همین نمایش امر واقعی روزمره هم، در نهایت، چیزی جز یک نمایش نیست. کمااینکه چند ماه پیش دختر جوانی در اینستاگرام فارسی، جلوی دوربین، تهدیِد به خودکشیاش را عملی میکرد، و دنبالهروها، ناباورانه، در حال تماشای اهتمام خردهستاره به خفه کردن خود، توی کامنتها به شوخی و خندیدن به وضعیت فروپاشی عصبی او مشغول بودند.
از چه زمانی بیاستعدادها، سلبریتی شدند؟
تاریخ «شهرت» و ستارگی، نشان دهنده این است که روند ستارهشدن و شهرت، از ابتدا یکسان نبوده است. تاریخ «شهرت»، حضور چند نوع سلبریتی مختلف را تجربه کرده تا به امروز و خردهستارههای اینستاگرامی برسد. در گذشته، تاریخ شهرت به پادشاهان و اشرافیت، حلقه کوچک نخبگان سیاست و مذهب، منحصر بود. الیت یا نخبگان، ستارگان نَسَبی Ascribed Celebrities بودند؛ کسانی که اغلب اوقات، شهرت را شبیه سلطنت و باقی امتیازها به ارث میبردند.
هر چند این نوع شهرت در دوران مدرن هم قابل رویت است–به عنوان نمونه، نورث وِست، دختربچه کیم کارداشیان و همسر رپر او، خودش این روزها ستارهای نسبی است- تاریخ شهرت، با پیدایش و گسترش رسانه، و تکثیر شیوههای رسانهای شدن شهرت، از ستارههای نسبی فاصله گرفت و جهشهای گفتمانی دیگری را تجربه کرد. مدیومهای ادبیات، تئاتر، نقاشی، و بناهای تاریخی عمومی، و پس از آن، در دوران مدرن، عکاسی، سینما و تلویزیون، دستهی تازهای از مشهورها و ستارگان را پروردند: Achieved Celebrities، سلبریتیهای با استعداد؛ آنها که شهرتشان « به دستآوردنی» و بر مبنای «افتخارات» و دستاوردها بود.
اما، تاریخ شهرت به این هم محدود نماند و جلوتر آمد و دورهای را تجربه کرد -و هنوز هم، نه به همان شکل، اما تا حدود زیادی تجربه میکند- که شهرت به شدت رسانهایتر و تخصصیتر شد؛ دورانی که رسانه و البته کمپانی، شهرت را میساختند و حفظ و ویران میکردند. در این دوره از تاریخ شهرت، ستارهها، Attributed Celebrities، لزوماً استعدادهای فوقالعادهای نداشتند، بلکه آنها با داشتنن بهرهای از کیفیت ستارگیِ تعریفشده در زمان، از سوی رسانهها و نهادهای ستارهسازی و به طور کلی، از سوی «سیستم ستارهسازی» حمایت میشدند.
با اینحال، در اوج این دوران، به طور خاص تا پیش از ۱۹۵۰ در غرب، تصویری از ستارگان وجود داشت که شهرت آنان را به کاریزمایی طبیعی و استعدادهای غیرمعمولی خارقالعادهی آنان مرتبط میکرد؛ افسانهای که به مرور زمان و با افشا شدن شیوههای روابطعمومی و ساز و کار تبلیغات افشا شد و زمانی رسید که دیگر همه میدانستند این صرفاً نبوغ و استعداد نیست که حرف اول را میزند؛ بیش از هرچیز، کیفیتی از ستارگی ِ حمایت شده از سوی سیستم ستارهسازی است. به همین ترتیب، قراردادِ کمپانیها با ستارگان، به مرور زمان، کوتاه مدتتر شد و ستارهها در ساخت شهرت و به وجود آوردن شرایطِ در ستارگی ماندن، باید مسئولیت شخصی خود را به عهده میگرفتند؛ عمر سلبریتی ماندن، کوتاه و کوتاهتر شد.
در دهههای اخیر و در دوران ما، تاریخ شهرت، حضور ستارههایی را تجربه میکند که کمابیش در همان شاخه یاد شده قبلی میگنجند اما، با آنان تفاوتهای غیرقابل انکاری هم دارند؛ ستارگان رئالیتیشو؛ و به طور مشخص، آن دسته که از میان مردم عادی انتخاب میشوند تا جلوی دوربین و مقابل چشم بینندگان، در مدت زمان نسبتاً کوتاهی و احتمالاً برای مدت خیلی محدودی مشهور شوند و به چشم بیایند. برنامههای معروفی مثل Big Brother یا نمونه وطنی همین جنس نمایش، «بفرمایید شام» آدمهای معمولی را به چهرههای مشهور چند روزه یا چند ماهه بدل میکنند.
در اغلب قریب به اتفاق گونههای رئالیتیشو؛ چه همین نوع که نام بردیم، و چه نوع American Idol یا آکادمی گوگوش، که روند ستارهسازی افراد معمولی را مستند میکنند، زندگی روزمره و ستاره شدن در رابطهای کاملاً مستقیم قرارمیگیرند و در ارتباطِ با هم به چالش کشیده میشوند. گفتمان غالب رئالیتیشوها، به رغم -بعضاً- تفاوتهای معنادار آنها با هم در زمینه گفتمان شهرت، اغلب حامل دلالتهایی است ناظر بر اینکه در زندگی همه ما، به رغم زندگیهای معمولی و روزانههای کسالتبارمان، گویی یک ستاره منتظر کشف شدن پنهان مانده است؛ انگار مشهور شدن به همین سادگی اتفاق میافتد؛ مشهور شدنی که در غالب اوقات، استعداد خاصی هم طلب نمیکند.
چندی پیش، کیم کارداشیان، ستاره مشهور رئالیتیشو Keeping up with the Kardashians در گفتوگوی «شصت دقیقه» شرکت کرد و در پاسخ به این پرسش که استعداد اصلی او چیست؟ صادقانه پاسخ داد: «همینکه میتواند از خودش یک «برند» بسازد و این خودش نوعی استعداد است».
ظهور خردهستارهها در ادامه ظهور ستارههای مشهور یا کمتر مشهور رئالیتیشوها اتفاق میافتد. خردهستارههای مورد بحث این نوشته، یعنی همانها که به صورت ممتد و ادامهدار، به طور خاص در شبکه اینستاگرام، گوشههایی از زندگی خصوصیشان را به نمایش میگذارند، به احتمال زیاد، نیازهایی مشابه با نیازهای طرفداران و تماشاگران رئالیتیشوها را پاسخ میدهند: گذران منفعلانه وقت و سرگرمی تا حدود زیادی، و به مقدار کمتری، چشمچرانی Voyeurism در معنای عام، و دیدبارگی به معنای خاص- تماشای پیگیرانه مردم در حین انجام کارهای خصوصی مثل غذا خوردن، خوابیدن، مکالمه خصوصی با دوستان و خانواده؛ و کنجکاوی در زندگی و جنبههای خصوصی افراد، در نتیجه نیاز به برقراری ارتباط و میل به تجربه اغلب یکجانبه صمیمیت و آشنایی.
ماهیت رابطه هواداران و دنبالهروها با این خردهستارهها، Para-social ماهیتی یکسویه و بیشتر، در سطحی تخیلی است. از همین رو، دنبال کردن زندگی روزمره پولدارها، زیبارویان، و مدلها، به شکلی خیالی در زندگی آنان همراه شدن، به مقدار ناچیزی در هیجان و اشرافیت و جلوهگری آنان و زندگی به ظاهر هیجانانگیزشان سهیم شدن است. رابطه ما با آنان، نه همیشه از سر مهر و علاقه و خیرخواهی، که گاهی از سر خشم و کین، یا تلفیقی از غبطه و نفرت است؛ همچنانکه یکی از ریچکیدزهای اینستاگرام، تیموتی دِرِیک ۲۲ ساله، که عکسهای تنها یک شب پارتی و خوشگذرانیاش نشاندهنده صورتحساب بطری شامپاین ۲۳ هزار دلاری او است، در گفتوگویی میگوید: «مردم عاشق تماشایِ زندگی ما یک درصد مردم جهان هستند؛ به نظر میرسد از ما خوششان نمیآید، اما عاشق این هستند که ازمان نفرت داشته باشند».
رصد تصادفی اینستاگرام فارسی نشان میدهد؛ جدا از توجه به لاکچری و علاقه به تماشای مدلها و زیبارویان، گرایشی عجیب و پیگیرانه به کشف و دست انداختن افرادی که به لحاظ روحی متعادل نمیرسند و سوژه کردن تمسخرآلود عده دیگری از کاربران با ویژگیهای تنانه سکسیشده یا صورتها و آرایشهای اغراقآمیزغلیظ وجود دارد.
با اینهمه و در کنار برخی جنبههای بعضاً آزاردهنده، رصد خردهستارههای اینستاگرام فارسی نشاندهنده سهیم شدن عدهی زیادی از به حاشیهراندگان فرهنگی و اجتماعی در جریان به دست آوردن توجه و شهرت هم هست؛ زنان و دختران جوانی که با ظاهر انتخابی مطلوب خود، و نه شکل و شمایل مطلوب گفتمان رسمی حکومتی، رو به دوربین مینشینند، یا تعدادی از تراجنسیهای ایرانی که زندگی روزانهشان و گوشهای از معاشرتها و روزمرگیهای خود را به نمایش میگذرانند. آنها که تا دیروز سهمی از عیان شدن نداشتند، این روزها و به کمک شبکههای اجتماعی، میتوانند در داشتن سهمی از «تصویر» با دیگر کاربران رقابت کنند. فارغ از ارزیابی سودها و آسیبهای حضور علنی و شجاعانه فرودستان جنسیتی و فرهنگی، شبکههای اجتماعی امکانی است تا به حاشیهراندگان هم بتوانند برای مدتی مشهور شوند و به چشم بیایند.
همین است که عدهای از آکادمیکها و نظریهپردازان حوزه مطالعات رسانه و اینترنت اعتقاد دارند؛ اینستاگرام و شبکههای اجتماعی، شهرت و ستارگی را دموکراتیزه کردهاند. زیاد هم بیراه نیست؛ وقتی در دورانی به سر میبریم که همه معمولیها میتوانند، هر چند محدود، مقطعی و خلاصه، حس و حال مشهور شدن را کشف و تجربه کنند؛ وقتی همه، تا اندازهای، خردهستاره شدهاند؛ در دورانی که یک ستاره رئالیتیشو بر تارک جهان ایستاده است.
منبع بی بی سی