چرا سریال اسطوره‌ای «بازی تاج و تخت» را باور می‌کنیم اما سریال‌های اجتماعی صداوسیما را نه؟

اگر یک سریال‌بین حرفه‌ای باشید و سریال‌های روز دنیا را دنبال کنید سطور بعدی را بهتر دنبال خواهید کرد و اگر جزو بینندگانی هستید که در کنار تماشای سریال‌های خارجی حال و حوصله دیدن سریال‌های ایرانی را دارید در ادامه کاملا با ما همراه خواهید شد.

به گزارش «هفت هنر»، سریال سازی در شبکه‌های معروف ماهواره‌ای به اوج خود رسیده و رقابتی نفس‌گیر میان شبکه‌ها به راه انداخته است. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها تمرکز و توان اصلی‌شان را بر روی تولید سریال گذاشته‌اند و کمی از فضای فیلم‌سازی در سینما فاصله گرفته‌اند. آنها با این استراتژی که ساختن سریال به دلیل مدت زمان بیشتری که مخاطب را درگیر می‌کند تاثیرگذاری و سودآوری بیشتر دارد، سرمایه‌گذاری‌هایشان را بر روی ساخت سریال‌هایی بیش از شش یا هفت فصل گذاشته‌اند.

تجربه‌ای که با سریال‌های «لاست»، «24»، «فرندز» یا همان دوستان و «فرار از زندان»‌ شروع شد حالا به اوج خودش رسیده است. آن زمان این سریال‌ها موجی با خودشان آوردند ولی نتوانستند در ادامه بینندگانشان را همراه کنند. سریال‌هایشان از جذابیت افتاد، به قولی آب بسته شد و بسیاری از اواسط کار به بعد پیگیر ماجرای شخصیت‌ها نباشند. احتمالا بسیاری از دنبال‌کنندگان لاست و فرار از زندان خبری از سرنوشت و فرجام شخصیت‌ها ندارند چون از یک جایی به بعد دیگر دنبال‌شان نکردند.

کارگردان‌های امریکایی با توجه به تجربه ناموفق قبلی چند سالی است روند تازه‌ای در سریال‌سازی‌شان پیش گرفته‌اند. «بریکینگ بد» نمونه موفقی از سریال‌های موفق چند دهه اخیر امریکاست. سریال خوش‌ساخت و بدون آب‌بندی‌های اضافه که سرموقع تمام شد و بینندگانش را به وجد آورد.

حالا تجربه «بازی تاج و تخت» که استانداردهای سریال سازی در جهان را یک گام به جلوتر برده نمونه دیگری از اهمیت شبکه‌های ماهواره‌ای برای ساخت سریال هایی با کیفیت دارد.

در این سریال‌های اخیر عنصر باورپذیری و همراه شدن با شخصیت‌ها مشخصه بارزی‌ است که پس از گذشت چند قسمت مخاطب را با خودش همراه می‌کند. شخصیت «والتر وایت» «بریکینگ بد» با تمام خصوصیات منفی‌ای که در ادامه پیدا می‌کند، تمام ویژگی‌های یک شخصیت و کاراکتر سینمایی یا تلویزیونی را دارد. به حدی که پس از گذشت چند فصل، دلت برایش تنگ می‌شود و دوست داری بفهمی در ادامه چه کارهایی انجام خواهد داد.

بینندگان وایت را در قالب یک پدر ِ‌درمانده که دنبال راه نجاتی برای خانواده‌اش است به خوبی باور می‌کنند و روابط او با همسر و باجناق و شرکایش کاملا منطقی و بدون اغراق است. خلاصه همه چیز به درستی سرجایش خودش قرار دارد و خبری از اغراق، بیهوده‌گویی و دادن شاخ و برگ‌های اضافی به شخصیت‌ها نیست.

سریال «بازی تاج و تخت» مثال اعلای این سبک سریال سازی است. تمام شخصیت‌ها به درستی سرجای خودشان قرار گرفته‌اند، به خوبی بازی‌هایشان را انجام می‌دهند و با توجه به بستر اسطوره‌ای و تخیلی داستان کاملا آنها را می‌پذیرید و دنبال می‌کنید. حتی شخصیت‌هایی که همان فصل‌های اول از مجموعه حذف شدند همچنان سایه تاثیرگذاری‌شان در فصل‌های بعد ادامه دارد. بازی‌ها درخشان،‌دیالوگ‌های عالی و سیر داستانی جذاب عناصر مهمی است که سازندگانش با هوش، ذکاوت و دقت بالایی در سریال قرار دادند تا «بازی تاج و تخت» به سریال کم‌نظیری با مخاطبانی میلیونی تبدیل شود.

حالا این روند سریال سازی را برای سریال‌های صداوسیما در نظر بگیرید. سریال‌هایی واقع‌گرا و اجتماعی که مثلا قرار است حرفِ دل مردم باشد اما با ناشی‌گری به سریال‌هایی دور از جامعه تبدیل می‌شود. یعنی کاملا بر ضد خود عمل می‌کنند.

سریال «هشت و نیم» دقیقه مصداق بارز این سبک سریال سازی است. بیشتر زمان سریال را صحنه‌های بیهوده پر کرده، شخصیت‌هایش دیالوگ‌های شعارگونه می‌دهند و بازی‌ها که با اغراق بسیار زیاد توی ذوق می‌زند. بازی شخصیت‌هایی مثل بهرنگ علوی، شبنم قلی‌خانی، الهه حصاری و مزدک موسوی مثل آدم‌های عصا قورت داده مصنوعی و تصنعی است. هیچ کدام از این شخصیت‌ها مخاطب را با خود همراه نمی‌کنند و قابلیت جذب‌کنندگی ندارند. شما پس از پایان سریال شخصیت‌ها را هم فراموش می‌کنید و هیچ اثرگذاری و تاثیری از آنچه دیده‌اید در ذهن‌تان نمی‌ماند.

داستان هم روندی منطقی ندارد. اگر هم داشته باشد باورپذیر نیست. پسری عاشق دختری بوده، دوستش مراسم نامزدی‌اش را بهم می‌زند، داماد برای انتقام به خواستگاری خواهر آن دوست می‌رود، روز خواستگاری این بار پسر نامزدی را بهم می‌زند، بعد دختر گم می‌شود و ناگهان پسر می‌فهمد عاشق دختر بوده و الی آخر. با همین چند خط می‌فهمید داستان فیلم چقدر کودکانه و بدون اندیشه است.

کارگردان‌های ما هنوز الفبای سریال‌سازی را نمی‌دانند. هنوز نمی‌خواهند بفهمند سلیقه مخاطب با گذشت زمان تغییر کرده و رسانه‌ها به بینندگان قدرت انتخاب داده‌اند. شاید برخی از آنها برای کسب درآمد فقط برای اینکه چیزی ساخته باشند، اثری را به صداوسیما می‌سپارند.

نویسنده: احمد محمدتبریزی