پرونده پیچیده زنی که به شوهرش خیانت کرد

شهریورماه سال ٩٢ مأموران پلیس از طریق زنی در جریان قتل مردی قرار گرفتند که همسرش مدعی بود خودکشی کرده ‌است.

وقتی مأموران به محل حادثه رفتند، جسد مردی را پیدا کردند که رشته پارچه‌ای دور گردن او پیچیده شده‌ و روی زمین افتاده بود و برادر و همسر این مرد بعد از انتقال جسد به وسیله مأموران به پزشکی قانونی برای تحقیقات بیشتر به اداره آگاهی برده ‌شدند. زن جوان که جسد شوهرش را پیدا کرده ‌بود، گفت: شوهرم شب‌هنگام از من خواست برایش پتو و بالش بگذارم و گفت می‌خواهد سر کار برود و شب همان‌جا بماند؛ من هم برایش آماده ‌کردم اما صبح زود که بیدار شدم، دیدم همسرم خودش را حلق‌آویز کرده و بلافاصله جسد را پایین آوردم و سعی کردم کمکش کنم اما فوت کرده ‌بود. بعد هم به جاری‌ام زنگ زدم و گفتم چه اتفاقی افتاده است. دقایقی بعد او و برادرشوهرم آمدند.
وقتی برادر مقتول بازجویی شد، جزئیاتی از زندگی برادرش گفت که ظن مأموران را نسبت به همسر متهم برانگیخت. او گفت: موضوع مرگ برادرم را از طریق همسرم متوجه شدم. سر کار بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت همسر برادرم تماس گرفته و گفته است برادرم کامران خودکشی کرده است. من هم بلافاصله به آنجا رفتم. اما فکر می‌کنم موضوعات دیگری هم در میان است و برادرم خیلی مشکلات داشت و با همسرش درگیر بود. او متوجه شده بود لاله همسرش با مردی رابطه دارد و حتی فیلم آنها را دیده بود. می‌خواست او را طلاق دهد و سر این موضوع خیلی کشمکش داشتند اما به خاطر اینکه بچه داشتند، من مخالف بودم و همه اعضای خانواده‌ هم به برادرم می‌گفتند این کار را نکن. قرار بود من همسر برادرم را به مکان مقدسی ببرم و او توبه کند و همه چیز تمام شود و آنها سر زندگی خودشان باشند که این اتفاق افتاد. بازجویی از فرزندان مقتول جزئیات بیشتری از این خیانت را رو کرد؛ یکی از پسران مقتول گفت: پدرم فیلمی را که در آن مادرم با مردی رابطه داشت، دیده بود. آنها هر شب با هم دعوا می‌کردند و پدرم او را کتک می‌زد. شب حادثه هم همان مرد به خانه ما آمد؛ البته من صدای او را شنیدم و از ترس بیرون نرفتم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد؛ فکر می‌کردم با مادرم کار دارد و نمی‌دانستم ممکن است برای پدرم مشکلی ایجاد کند.
زمانی که لاله بازجویی شد، رابطه با مردی به نام هرمز را قبول کرد و گفت: هرمز از دوستان شوهرم بود؛ او به خانه ما می‌آمد و با شوهرم مراوده داشت. یک ‌بار که شوهرم به مسافرت رفت، او به خانه ما آمد و بعد هم به من تعرض کرد؛ از آن به بعد من را تهدید می‌کرد و برای اینکه با او رابطه داشته باشم، به خانه ما می‌آمد. یک ‌بار شوهرم به من شک کرده و در خانه دوربین کار گذاشته بود؛ وقتی من و هرمز در اتاق بودیم، فیلم دوربین را دیده بود و بعد از آن رابطه من و شوهرم خیلی تیره شد. او نه من را طلاق می‌داد و نه می‌بخشید. مرتب کتکم می‌زد و به من می‌گفت نباید این کار را می‌کردم و می‌گفت آن‌قدر من را کتک می‌زند و روزگارم را سیاه می‌کند تا بمیرم. من به خاطر بچه‌هایم تحمل می‌کردم. تا اینکه یک روز هرمز را به خانه دعوت کرد و او را با روغن داغ سوزاند و گفت این کار را کردم که متوجه شوی نباید با زن رفیفت کاری داشته باشی.  عصبانیتش تمام نمی‌شد تا اینکه برادر شوهرم واسطه شد و ما را آشتی داد. قرار شد شوهرم من را طلاق ندهد اما همچنان ناراحت بود. شب حادثه با هم بیرون رفتیم، وقتی برگشتیم شام خورد و خوابید، صبح که بیدار شدم، دیدم خودش را حلق‌آویز کرده است. او را پایین آوردم و سعی کردم کمکش کنم اما نشد.
وقتی مأموران به این زن گفتند پسرش صدای هرمز را شنیده که وارد خانه شده است، این بار به همدستی در قتل با هرمز اعتراف کرد و گفت: هرمز بعد از اینکه به وسیله شوهرم سوزانده شد، از او کینه به دل گرفت و به من گفت کامران را می‌کشد. گفت برایت خانه می‌خرم و بچه‌هایت را هم بزرگ می‌کنم؛ من هم که از شوهرم کینه به دل داشتم و به خاطر اینکه هر شب از او کتک می‌خوردم ناراحت بودم، قبول کردم کمکش کنم. آن شب هرمز پودری به من داد و من هم آن را به شوهرم دادم؛ البته در غذایش ریختم؛ بعد از اینکه شوهرم غذایش را خورد، خوابید؛ هرمز آمد و شوهرم را که تقریبا بیهوش بود به قتل رساند.
مأموران با توجه به این اعترافات بود که هرمز را بازداشت کردند. او از ابتدا قتل را انکار کرد و گفت: من نه به خانه کامران رفتم و نه او را کشتم و این حرف‌هایی که علیه من گفته شده، دروغ است.
او گفت: من با لاله رابطه داشتم؛ البته رابطه جنسی نبود و ما فقط تلفنی با هم صحبت می‌کردیم. وقتی این موضوع اتفاق افتاد من در جریان نبودم و اگر هم قتلی اتفاق افتاده، کار من نبوده است و من او را نکشتم و دارویی هم به لاله ندادم که به شوهرش بدهد. البته به خاطر رابطه‌ای که با لاله داشتم، کامران از من ناراحت بود که بعد از فهمیدن کامران، ما دیگر رابطه‌ای با هم نداشتیم.
وقتی پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد، قضات متهمان را پای میز محاکمه فرا خواندند. بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد، اولیای ‌دم نیز درخواست قصاص خود را مطرح کردند و پدر مقتول اظهار کرد با توجه به صغیربودن نوه‌هایش از سوی آنها هم درخواست قصاص دارد. پس از آن هرمز متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد؛ او گفت: من اتهام را قبول ندارم و از اول هم گفتم که نقشی در آن نداشتم؛ من به خانه مقتول نرفتم، پسر او کوچک است و ممکن است تحت‌تأثیر دیگران این حرف را زده باشد، مادرش هم درباره من دروغ می‌گوید.  وقتی نوبت به متهم ردیف دوم رسید، او هم گفت نقشی در قتل شوهرش نداشته و او خودکشی کرده است. در پایان هیأت قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به قصاص و متهم ردیف دوم را به تحمل ١۵ سال حبس محکوم کردند.  هرمز و وکیل مدافعش به رأی اعتراض کردند. در لایحه‌ای که به دیوان عالی کشور فرستاده شد، آمده است، پزشکی قانونی نتوانسته به طور دقیق تشخیص دهد دیگرکشی اتفاق افتاده یا خودکشی؛ ضمن اینکه دارویی که گفته می‌شود به مقتول داده‌اند هم در محتویات معده مقتول پیدا نشده و هرمز از ابتدا نیز منکر قتل بوده است.
شعبه هفت دیوان ‌عالی کشور بعد از بررسی دقیق پرونده ایرادات را وارد دانست و حکم قصاص هرمز را نقض و پرونده را برای بررسی دوباره به شعبه هم‌عرض ارسال کرد و با توجه به اینکه متهم ردیف دوم تسلیم به رأی شده بود در این خصوص اظهارنظری صورت نگرفت؛ به‌این‌ترتیب هرمز دوباره محاکمه می‌شود.