تقلیل دادن نام فرشته طائرپور به فرشته سینمای ایران بدون در نظر گرفتن شخصیت واقعی ایشان زیبا نیست و برای بیان تمام خصوصیات او کفایت لازم را ندارد؛ انسان نیکوخصلتی بود و در همه کارهای مربوط به سینما قدم خیر برمیداشت همه این نکات کاملا درست اما بد نیست کارنامه، تاثیر و نقش او را در جریانهای فرهنگی به خصوص سینما در این چهار دهه بررسی کنیم.
تا جایی که اطلاع دارم فرشته طائرپور کارش را از کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان به عنوان کارشناس کتاب کودکان و نوجوانان آغاز کرد و در همین راستا باعث تحولاتی شد. از این جهت که برخی از آدمهایی که به دلایل گوناگون بعد از انقلاب کنار گذاشته شده بودند یا خودشان کنار کشیدند را دوباره به کار دعوت و از آنها حمایت کرد و به هر حال نقش موثری در کانون داشت تا اینکه ایشان به اتفاق وحید نیکخواهآزاد که آن زمان بیشتر در زمینه شعر فعال بود و بعد وارد سینما شد، مکانی راهاندازی کردند به نام خانه ادبیات هنر کودک و نوجوان که یک نهاد خصوصی بود البته به کمک نهادهای دولتی از جمله بنیاد سینمای فارابی. من از نیمه دوم دهه شصت با این نهاد و خانم طائرپور و آقای وحید نیکخواه آشنا شدم و کم و بیش شاهد فعالیتهای این دو نفر در زمینه فیلمهای کودک و نوجوان (چه کوتاه و چه بلند) بودم.
وقتی خانم طائرپور خانه ادبیات هنر و ادبیات را راهاندازی کرد، این خانه به مرور تبدیل شد به پاتوق برای کسانی که در حوزه ادبیات و فیلمهای کودک و نوجوان کار و فعالیت میکردند، آنها روزانه در آن دفتر حضور داشتند من هم بیشتر اوقات فراغتم در این خانه میگذشت تا آنجایی که خاطرم است رضا کیانیان، محمدرضا سرهنگی، بهرام دهقانی و… در این جمع حاضر میشدند آن زمان خانه سینما و خانه هنرمندان دایر نشده بود، ما در این پاتوق جمع میشدیم با هم گپ میزدیم و از دل این گپها گاهی سناریو بیرون میآمد یا بعضی وقتها تبدیل به کتاب میشد یکجور فضای امن که با حضور خانم طائرپور امکانپذیر شده بود. نکته مهمی را اینجا اضافه کنم و آن شانس تاریخی بود که خانم طائرپور از لحاظ مدیریت بنیاد سینمایی فارابی داشت که آن زمان برعهده سیدمحمد بهشتی مدیر مقتدر و بانفوذی بود که همسر خواهر خانم طائرپور است و در آن زمان بنیاد نقش اصلی را در تولید و حمایت از فیلمهای کودک و نوجوان ایفا میکرد ، بنابراین ایشان هم از این رانت فامیلی در مسیر درستی استفاده کرد و هم باعث رشد آن نهاد خصوصی و هم سینمای کودک و نوجوان شد.فراموش نکنیم در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد سینمای کودک و نوجوان چشم و چراغ سینمای ایران چه در جشنوارههای خارجی (خانه دوست کجاست و دونده و…بیشترین جوایز و نظرها را جذب کردند) چه در داخل (در تهران ده، یازده سالن قدیمی سینمای ایران بازسازی شد و علامت خورشید تابان بالای در سینما قرار گرفت به این نشانه که این سالنها ویژه نمایش فیلمهای کودک و نوجوان است) که با فیلم «ماهی» ساخته کامبوزیا پرتوی از محصولات بنیاد سینمایی فارابی آغاز به کار کرد. طائرپور و نیکخواهآزاد در تولید این فیلم نقش داشتند که البته این فیلم با موفقیت همراه نبود چون جنس سینمایی آن، فیلمی نبود که بچهها دوست داشته باشند، اما با فیلم «گلنار» چند اتفاق مهم در سینما افتاد.
یکی اینکه گروه سینمایی کودک و نوجوان رونق گرفت و مورد استقبال واقع شد و برای اولینبار آن زمان مرز فروش فیلم از بیست میلیون تومان فراتر رفت.به عقیده من این اتفاق بسیار مهمی بود به هر حال گروه سینمای کودک و نوجوان به همت خانم طائرپور و آقای نیکخواهآزاد شکوفا شد. اما بعدها همکاری این دو نفر با هم قطع شد و هر کدام به سمتی رفتند، خانم طائرپور تهیهکنندگی را ادامه داد و در فعالیتهای صنفی چه پشت پرده و چه روی پرده نقش جدی داشت و باعث و بانی تحولات زیادی در سینمای ایران خصوصا سینمای کودک شد اما از آنجایی که در دهه هشتاد و به خصوص نیمه دهه هشتاد فیلمهای کودک و نوجوان از سبد اکران به نوعی حذف شد ایشان هم به سمت فیلمهای غیر کودک و نوجوانی رفت، رمان و فیلمنامه نوش، تهیهکننده بود و در جشنوارههای داخلی و خارجی به عنوان داور حضور موثری داشت.خاطرم است در همان سالها در سفری که به جشنواره کودک و نوجوان هندوستان داشتم، فرشته طائرپور هم آن سال داور آن جشنواره بود، میدیدم که چقدر مورد احترام داورها و اعضای جشنواره هستند، بانویی از ایران و از جمهوری اسلامی با توصیفاتی که در ذهن داشتند و بسیار مسلط به زبان انگلیسی با درک بالا از سینمای ایران. این سفرخاطرهانگیز و پربار برای همه ما بود.
بیاغراق نسبت به ایشان همیشه حس خوبی داشتم فکر میکردم، به اینکه چقدر در اطرافمان آدمهایی که فقط به فکر خودشان نیستند کم داریم، حتی در مسائل صنفی .این اواخر شنیدم در جریان مالیاتهای دستاندرکاران سینما پشت پرده مذاکراتی میکرد، اینکه آدمی خودش را وقف جریان و تعهدی کند به خصوص در سالهای اخیر کمیاب است. یادم میآید به مزاح به او گفتم که شما دلاری فیلم میسازی نه ریالی، این جمله باعث شد خیلی ناراحت شود و رابطهمان شکرآب شد تا اینکه بالاخره در محفل سینمایی قبل از کرونا با ایشان آشتی کردیم و به او توضیح دادم که چه منظوری داشتم و از آنجایی که او هم درک درستی داشت، پذیرفت و این کدورت برطرف شد. اما آنچه در این نوشتار اهمیت دارد اینکه همیشه در سینمای ایران از او به عنوان آدم محترم یاد میکردند.در این چند روز گذشته آدمهایی از فوت ایشان متاثر شدند که به شکل مستقیم با او در ارتباط نبودند و فقط نامش را شنیده بودند، مهمترین دلیل هم این است که او بانوی خوش چهره و خوشرو بودند برخلاف آدمهای نق بزنی مثل من (همیشه طائرپور به من میگفت چقدر نق میزنی) او برخورد امیدوارکنندهای داشت. امید و آرامش در چهره ایشان کاملا دیده میشد، دفترش مامنی بود برای کسانی که دل در گرو سینمای اصیل دارند خصوصا سینمای کودک و نوجوان که از علاقهمندان این حوزه بوده و هستم (به شهادت نوشتههایم بیشترین نقد و گفتوگو در سینمای کودک و نوجوان به عنوان منتقد در ماهنامه فیلم و مجلات دیگر را دارم).
خاطرم است در اواخر دهه شصت که در خانه ادبیات کودک و نوجوان متمرکز بودند، میزگردهایی با مسوولیت خانم طائرپور برگزار میکردیم درباره ویژگیهای فیلمهای کودکان و نوجوانان که ماحصل این جلسات به صورت هفتگی در مجله سروش آن زمان منتشر میشد غیر از من و خانم طائرپور، کیومرث پوراحمد، وحید نیکخواه و کامبوزیا پرتوی و چند بار هم مهمانان دیگر در این جلسات شرکت میکردند که قرار بود این جلسات به شکل کتاب منتشر شود ولی نمیدانم به چه سرانجامی رسید. نکته مهمش در این است این توجه و علاقه از دیرباز در خانم طائرپور و نیکخواه وجود داشت که باعث تحول در سینمای کودک و نوجوان شوند (البته درباره شخصیت این روزهای نیکخواه نظر دیگری دارم). در همان بحثهایی که در این جلسات داشتیم به چند اصطلاح رسیده بودیم که یکی از آن پیشنهاد من بود. من اصطلاح فیلمهای کانونی را به کار برده بودم نه منظور فیلمهایی که مرکزیت دارند بلکه فیلمهای کودک و نوجوانی که در کانون پرورش فکری تولید میشوند و در واقع رگ و ریشه این فیلمها به فیلمهای کودک اروپای شرقی میرسید . در زمان قبل از انقلاب در جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان تهران سینمای اروپای شرقی حضور موثری داشت و تاثیر زیادی بر فیلمهای کودکان و نوجوانان کانون میگذاشت. این فیلمهای کانونی درباره بچههایی بود که در موقعیتی قرار میگیرند که از آن راضی نیستند و دلشان میخواهد از آن فضا بیرون بروند (دونده و آب و باد و خاک و…) نوعی از فیلمهایی با بچههایی کم و بیش محروم و آرزومند که در فیلمهای کانونی و خصوصا فیلمهای کیارستمی نمود بیشتری دارد.
فقدان فرشته طائرپور تلخ و اندوهبار است و جایگزینی نخواهد داشت.
- نویسنده : احمد طالبی نژاد