وجدان‌مان را به موبایل‌هایمان فروخته‌ایم؟!

اول: باران در شهر شروع به باریدن می‌کند، عده‌ای ذوق‌زده موبایل‌هایشان را برای ثبت قطراتی که به سیل تبدیل شده‌اند روی حالت فیلمبرداری قرار می‌دهند و شروع به ضبط فیلم می‌کنند. این بار باران بهانه‌ای برای اپیدمی فیلمبرداری کردن از هر چیزی می‌شود. چند متر آن طرف‌تر، جریان آب، دخترِ جوانِ دانشجویی را با خود می‌برد، اما فیلمبردار حاضر نیست موبایلش را رها کند، او به فیلمبرداری‌اش ادامه می‌دهد تا دختر از لنز دوربین موبایلش محو شود. فردا فیلمِ تلخِ مردن دختر، شبکه‌های اجتماعی را پُر می‌کند.

حالا همه به قهرمانانی تبدیل شده‌اند که رفتار مرد فیلمبردار را نکوهش می‌کنند اما سؤال اینجاست اگر خودشان آن لحظه آنجا حاضر بودند، چه واکنشی نشان می‌دادند؟
دوم: فروردین امسال مادر و فرزندش در برازجان از چرخ‌وفلک شهربازی به پایین سقوط می‌کنند. هر دو جان دارند و نفس می‌کشند، مردمِ حاضر در شهربازی به جای کمک و امدادرسانی به گرفتن فیلم اکتفا می‌کنند. دقایق برای مجروحان آنقدر تند می‌گذرد تا پیش از رسیدن آمبولانس، مادر جانش را از دست بدهد. مادری می‌میرد بدون اینکه کسی از حاضران را ناراحت کند. مادر متوفی پس از حادثه گفت: دخترم با چهره‌ای خون‌آلود روی زمین افتاده بود که مردم به جای کمک کردن به مصدوم و نجات جان وی به عکسبرداری و فیلمبرداری مشغول بودند که متأسفانه اورژانس با تأخیر بسیار زیاد به صحنه رسید و دخترم هنوز نفس می‌کشید و حدود نیم ساعت هم روی تخت بیمارستان بود و باز هم آنجا پزشکی که بتواند طیبه‌ام را نجات دهد وجود نداشت!

سوم: منصور پورحیدری، پیشکسوت محبوب آبی‌ها در حال احتضار است. یکی از اعضای شورای شهر بر بالای سرش حاضر می‌شود و عکسی یادگاری از خود و بدن بی‌جان پورحیدری ثبت می‌کند. عکس به سرعت در فضای مجازی منتشر می‌شود و کاربران انتقادات تندی را متوجه شخص می‌کنند. زمان می‌گذرد. چند ساعت بعد در حالی‌که از قبل کمپینی با عنوان «سلفی نگیریم» راه‌اندازی شده بود، تا از سلفی گرفتن در مراسم تشییع جنازه جلوگیری کند، کاربران با موبایل‌های‌شان به جان چهره‌های معروف ورزشی افتادند. صحنه‌های زننده‌ای از محاصره چهره‌ها توسط سلفی‌بگیران در مراسم تشییع جنازه و لبخند‌های رو به دوربین‌شان ثبت شد.

پایان: موبایل‌ها از وقتی هر چه پیشرفته‌تر شدند تا سبک زندگی‌ ما را بیشتر تغییر دهند، ما را بیشتر در بند خود کشیدند و آدم‌ها شدند اسیر موبایل‌ها. موبایل‌ها زندگی‌مان را تسخیر کردند تا در هیاهوی فراموش کردن سنت‌ها، وجدان و اخلاق و هم‌نوعی را خیلی زودتر فراموش کنیم.

نویسنده: احمد محمدتبریزی